جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

توضیحات اجمالی بخش‌ها:

متن صد و بیست و هشت جلد‌کتاب و مقاله پیرامون امام هادی‌ علیه‌السلام و متن صد و بیست و یک جلد‌کتاب و مقاله پیرامون امام‌حسن عسکری علیه‌السلام با موضوعاتی چون سخنان، تاریخ زندگانی، سیره و فضائل، ارائه فهرست کلیه کتاب‌ها و مقاله‌ها به صورت یکجا (12432 موضوع)، جستجوی پیشرفته در متن، پاورقی و عناوین، تصاویر و پوسترهای زیبا و جذاب، امکان چاپ صفحات و انتقال متن به دفترچه یادداشت، متن زیارت‌نامه‌ها، نغمه‌های دلنشین و هم‌خوانی قابل اجرا در دستگاه‌های MP3

عزت نفس و توکل امام هادى به خدا

زمان مطالعه: 3 دقیقه یکى از شیعیان به نام ابوموسى مى‏گوید: یک روز به محضر امام هادى علیه‏السلام رفتم و عرض کردم «اى آقاى من! این شخص (متوکل عباسى) مرا طرد کرده و شهریه‏ى مرا قطع نموده و خاطر مرا رنجانیده است، فقط از این رو که اطلاع یافته من از دوستان و شیعیان شما هستم، اگر شما در مورد ترحم به من به

ادامه مطلب »

دعاى دیگرى از امام هادى

زمان مطالعه: < 1 دقیقه یکى از دعاهاى آن حضرت چنین بود: یا عزیز العز فى عزه، یا عزیز اعزنى بعزک، و ایدنى بنصرک، و ادفع عنى همزات الشیاطین، و ادفع عنى بدفعک، و امنع عنى بصنعک، و اجعلنى من خیار خلقک، یا واحد یا احد یا فرد یا صمد: «اى خداى عزیز، عزت در پرتو عزت تو است، با عزت خودت مرا عزت بخش

ادامه مطلب »

دلجویى و نوازش از دوستان

زمان مطالعه: 2 دقیقه یونس نقاش یکى از دوستان و شیعیان امام هادى علیه‏السلام بود، یک روز لرزان و پریشان سراسیمه نزد امام هادى علیه‏السلام آمد و گفت: «اى آقاى من، در مورد خانواده‏ام به شما سفارش مى‏کنم از آن‏ها سرپرستى کنید. امام: چه شده؟ چه خبر؟ یونس: آماده مرگ شده‏ام. امام هادى علیه‏السلام در حالى که خنده بر لب داشت فرمود: چرا اى

ادامه مطلب »

خریدارى گوسفند براى عید قربان و تقسیم آن بین مردم

زمان مطالعه: < 1 دقیقه ماه ذیحجه نزدیک انجام مراسم حج بود، «اسحاق بن جلاب» مى‏گوید (به دستور امام هادى) گوسفندهاى بسیار خریدم، آنها را به اصطبلى که در منزل امام بود آوردم، سپس مرا خواست و آن گوسفندان را از آن اصطبل به جاى وسیعى انتقال داد و در آنجا همه‏ى آن گوسفندان را بین مردم و بستگانش تقسیم نمود (تا براى مراسم عید

ادامه مطلب »

بهره‏مندى از نعمتهاى الهى و اظهار شکر آنها

زمان مطالعه: < 1 دقیقه ابوموسى مى‏گوید: یک روز امام هادى علیه‏السلام را در سامرا دیدم، به من فرمود: «اى ابوموسى! من از روى اجبار از مدینه به سوى سامرا خارج شدم، و اینک اگر مرا از سامرا بیرون کنند نیز از روى اجبار خواهد بود (و گرنه مى‏خواهم همین جا بمانم). عرض کردم: اى آقاى من! چرا؟ فرمود: لطیب هوائها و عذوبة مائها و

ادامه مطلب »

کشاورزى امام هادى

زمان مطالعه: < 1 دقیقه على بن حمزه مى‏گوید: ابوالحسن (امام هادى علیه‏السلام) را دیدم که در زمین خود مشغول کار و کوشش است، به طورى که قدمهاى مبارکش غرق در عرق شده بود، عرض کردم: «فدایت شوم! مردان کجایند که به جاى شما کار کنند و نگذارند شما زحمت بکشید؟» امام هادى علیه‏السلام فرمود: «اى على! آن کس که بهتر از من و پدرم

ادامه مطلب »