توضیحات اجمالی بخشها:
متن صد و بیست و هشت جلدکتاب و مقاله پیرامون امام هادی علیهالسلام و متن صد و بیست و یک جلدکتاب و مقاله پیرامون امامحسن عسکری علیهالسلام با موضوعاتی چون سخنان، تاریخ زندگانی، سیره و فضائل، ارائه فهرست کلیه کتابها و مقالهها به صورت یکجا (12432 موضوع)، جستجوی پیشرفته در متن، پاورقی و عناوین، تصاویر و پوسترهای زیبا و جذاب، امکان چاپ صفحات و انتقال متن به دفترچه یادداشت، متن زیارتنامهها، نغمههای دلنشین و همخوانی قابل اجرا در دستگاههای MP3
آگاهى از رحلت امام جواد
زمان مطالعه: < 1 دقیقه هنگامى که امام جواد علیهالسلام به شهادت رسید در بغداد بود، ولى فرزندش امام هادى علیهالسلام در مدینه سکونت داشت. امام هادى علیهالسلام در آن وقت حدود هشت سال داشت و در نزد سرپرست خود به نام ابوزکریا به سر مىبرد. یکى از حاضران مىگوید: ناگاه امام هادى علیهالسلام غمگین شد و گریهى سختى کرد. ابوزکریا عرض کرد: «چرا گریه
علم خداداد، در دوران کودکى
زمان مطالعه: 2 دقیقه امام هادى علیهالسلام در همان دوران خردسالى آن چنان از علم و هوشیارى و کمالات فوقالعادهاى برخودار بود که اطرافیان را حیران مىنمود. تاریخنویسان مىنویسند: پس از شهادت امام جواد علیهالسلام معتصم عباسى شخصى به نام «عمر بن فرج» را به عنوان فرمانرواى مدینه برگزید و او را به مدینه فرستاد تا معلم مخصوصى براى حضرت هادى (که در آن
خبر از حادثهى مخفى آینده
زمان مطالعه: < 1 دقیقه سعید ملاح مىگوید: جمعى از ما به خانهاى براى ولیمه دعوت شده بودیم و کنار هم نشسته بودیم، امام هادى علیهالسلام نیز بود، در این میان یک جوان بىادبى، مکرر شوخى مىکرد و مىخندید (و آداب اخلاقى مجلس را رعایت نمىنمود). امام هادى علیهالسلام به حاضران فرمود: «این شخص از این غذا نمىخورد، زیرا به زودى خبر ناگوارى به او
تبدیل مجلس قهقهه به عزا
زمان مطالعه: < 1 دقیقه مجلس باشکوهى منسوب به یکى از خلفا تشکیل شده بود، امام هادى علیهالسلام نیز دعوت شده بود، وقتى که آن حضرت به آن مجلس وارد گردید، همهى حاضران به احترام آن حضرت برخاستند و با رعایت کمال ادب، در کنار آن بزرگوار نشستند، در میان آنها جوانى جلف بود گویى تعمد داشت که نزاکت آن مجلس را به هم بزند،
زنده کردن مرکب مرده
زمان مطالعه: < 1 دقیقه محمد بن سنان مىگوید: براى انجام حج در مکه بودم، امام هادى علیهالسلام نیز در مراسم حج شرکت داشت، پس از حج به سوى مدینه بازمىگشتیم، در مسیر راه به یکى از اهالى خراسان برخوردیم که مرکبش در راه مرده بود و او بسیار ناراحت بود و مىگفت: چگونه بار و اثاث خود را ببرم؟ چگونه این راه طولانى را