توضیحات اجمالی بخشها:
متن صد و بیست و هشت جلدکتاب و مقاله پیرامون امام هادی علیهالسلام و متن صد و بیست و یک جلدکتاب و مقاله پیرامون امامحسن عسکری علیهالسلام با موضوعاتی چون سخنان، تاریخ زندگانی، سیره و فضائل، ارائه فهرست کلیه کتابها و مقالهها به صورت یکجا (12432 موضوع)، جستجوی پیشرفته در متن، پاورقی و عناوین، تصاویر و پوسترهای زیبا و جذاب، امکان چاپ صفحات و انتقال متن به دفترچه یادداشت، متن زیارتنامهها، نغمههای دلنشین و همخوانی قابل اجرا در دستگاههای MP3
فتواى امام و پذیرفتن متوکل
زمان مطالعه: 2 دقیقه مردى مسیحى، با یک زن مسلمان زنا کرد، او را نزد متوکل عباسى آوردند، او وقتى که دید متوکل تصمیم به اجراى حد دارد، هماندم اسلام را پذیرفت و گواهى به یکتایى خدا و رسالت محمد (صلى الله علیه وآله وسلم) داد. متوکل گفت: «اکنون با این مرد چه کنیم؟ آیا مىتوان بر او حد جارى کرد؟» یحیى بن اکثم
حل مشکل علمى توسط امام
زمان مطالعه: 2 دقیقه روزى متوکل دچار مسمومیت شد، پس نذر کرد که اگر چنانچه بهبودى یابد «مال کثیرى» در راه خدا صدقه دهد؛ اتفاقاً پس از چند روز عافیت یافت و حالش به بهبودى گروید، بنابراین خواست تا به نذر خود عمل کند ولى ندانست که «مال کثیر» چه مقدار است، پس فقها و دانشمندان را جمع کرد و مشکل را با آنها
پاسخ امام به سؤال پادشاه روم
زمان مطالعه: < 1 دقیقه قیصر، پادشاه روم به یکى از خلفاى بنىعباس نوشت: «ما در انجیل دیدهایم، هر کس سورهاى را بخواند که خالى از هفت حرف باشد، خداوند جسدش را بر آتش جهنم حرام مىکند و آن هفت حرف عبارتست از: «ثاء، جیم، خاء، زاء، شین، ظا، و فاء». ما در تورات و انجیل آن سوره را نیافتیم، آیا در کتب خود چنین
شکوه معنوى امام
زمان مطالعه: < 1 دقیقه «ابوالعباس، فضل بن احمد» کاتب متوکل مىگوید: در حضور او بودم، دیدم صحبت از امام هادى (علیهالسلام) شد و سخنچینان تهمتها مى زدند و افتراها به امام مىبستند. متوکل از شدت غضب بر زانو نشست و گفت: «سوگند به خدا آن زندیق کافر را که به دروغ ادعاى امامت مىکند خواهم کشت.» آنگاه چهار غلام بدخو و پرقدرتش را فراخواند
عبادت و زهد امام
زمان مطالعه: < 1 دقیقه آن حضرت در زهد و عبادت یگانه بود، زمانى متوکل به وزیر دربارش به نام سعید دستور داد تا شبانه به خانهى امام هادى (علیهالسلام) حمله کنند و منزل او را بازرسى کنند. سعید گوید: چون نردبان را به داخل حیاط امام انداختم و خواستم فرود آیم ناگاه آن حضرت مرا با نام صدا زد و فرمود؟: «اى سعید! همانجا
نعمتهاى الهى را به یاد آر
زمان مطالعه: < 1 دقیقه ابوهاشم جعفرى گوید: زمانى در تنگدستى سختى افتاده بودم، از اینرو به محضر حضرت هادى (علیهالسلام) رسیدم و همین که در حضورش نشستم به من فرمود: «اى ابوهاشم! بر شکرگزارى کدام یک از نعمتهاى خداوند که به تو داده است قادرى؟» من که براى شکایت از اوضاع سخت زندگىام آمده بودم خاموش ماندم و سر به زیر انداختم. آن حضرت