جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

سرداب غیبت‏ (2)

زمان مطالعه: 2 دقیقه

شیعه مى‏گویند: این خانه را ارج مى‏نهم چون آخرین بارى که مردم امام زمانم را دیده‏اند این جا بوده است. بدین مکان مهر مى‏ورزم، چون حضرت بقیة الله الاعظم – عجل الله تعالى فرجه الشریف – تا سن پنج سالگى در این خانه زندگى کرده‏اند و پس از آن دیده‏ها پنهان شده‏اند.

روزى که بدن مقدس امام عسکرى علیه‏السلام را براى نماز آوردند، امام زمان علیه‏السلام جلو آمدند و بدون آن که مردم و مأموران بتوانند عکس‏العملى نشان دهند بر بدن مبارک پدر نماز خواندند و به سرداب خانه رفتند.

دشمنان که به شدت در جست و جوى آخرین یادگار امامت و عصمت بودند، یقین کردند امام عسکرى علیه‏السلام فرزندى دارد که در همین خانه است، اما به او دسترسى نداشتند.

خانه را جست و جو کردند، ولى آن حضرت را نیافتند و خدا آن بزرگوار را از

چشم دشمنان پنهان داشت. جاسوسان خبر از شنیدن صداى نماز وى از زیرزمین خانه دادند. دو نفر از مقامات عالى رتبه مخصوصا مأموریت خاصى یافتند که براى یافتن حضرت شخصا به آن جا بروند. وقتى وارد سرداب شدند کودکى پنج ساله را در حال نماز دیدند، ولى هر چه سعى کردند قدرت نزدیک شدن به آن حضرت را نداشتند. در واقع خداى متعال مى‏خواست هم وجود حجت خود را نشان دهد تا شکى در دل‏ها نماند و هم او را از شر دشمنان حفظ کند.

آخرین تصمیم دشمنان بر آن شد که عده‏اى سرباز را با فرماندهى به خانه حضرت بفرستند و ضمن تفتیش کامل، آن حضرت را دستگیر کرده بیاورند.

این بار هم معجزه الهى به وقوع پیوست. در حالى که در صحن خانه سربازان در برابر فرمانده خود به صف ایستاده بودند و او دستور آماده باش به آنان صادر کرده و در برابرشان ایستاده بود، همه‏ى سربازان شاهد بودند که کودکى پنج ساله از سرداب خانه بیرون آمد و پیش چشم همه به طرف درب خانه به راه افتاد و از بین سربازان و فرمانده آنان عبور کرد و بیرون رفت.

لحظاتى بعد یکى از سربازان به خود جرئت داد و از فرمانده پرسید: کدام کودک؟

همه سربازان به فرمانده اظهار کردند کودکى را دیده‏اند که از سرداب بیرون آمده و از جلوى صفوف سربازان و پیش چشم فرمانده عبور کرده و از خانه خارج شده است.

فرمانده با تعجب اظهار داشت: هرگز آن حضرت را ندیده و متوجه او نشده است؟!

و آخرین بارى که مردم امام زمان علیه‏السلام را دیدند هنگام خروج از سرداب غیبت بود و از روزى که از در آن خانه خارج شد دیگر کسى به طور علنى آن حضرت را ندید و غیبت صغرى آغاز شد و تا هفتاد سال بعد از آن ادامه یافت که در این مدت نواب اربعه بین مردم و آن حضرت واسطه بودند، و بعد از آن غیبت کبرى آغاز شد و تا امروز ادامه یافته است.

اى عزیز زهرا! جاى جاى این سرداب را به یاد آخرین روزهایت که در این خانه زندگى کرده‏اید مى‏بوسم، و در آن جا با شما نجوا مى‏کنم و عطر شما را از آن جا استشمام مى‏نمایم و چشمانم به دنبال قدم‏هایتان از سرداب بیرون مى‏آید و از در

خانه‏یتان عبور مى‏کند و تا دشت‏ها و کوه‏ها پر مى‏کشد و شما را جست و جو مى‏کند.

و آن گاه که شما را نمى‏یابد تا دور دست‏هاى ظهورتان چشم مى‏دوزد و حسرت‏مندانه با نداى «یا أباصالح» صدایتان مى‏زند و با ذکر «یا داعى الله» سلامتان مى‏کند و با کلمه «یا ولى الله» درودتان مى‏فرستد و با گل واژه‏ى «العجل، العجل» انتظارتان را مى‏کشد و با فریاد «أدرکنى، أدرکنى» از شما مدد مى‏طلبد و با التماس «یا مهدى» از شما جوابى مى‏خواهد و با نداى «یا منتقم» آرزوى دیدارتان را دارد.