سامرا با تشکیل حوزه علمیه تأسیس مدرسه دینیه و قرار گرفتن حضرت آیت الله العظمى میرزاى شیرازى در رأس آن رونق گرفته و سیل شیفتگان علوم اهل بیت علیهمالسلام رهسپار سامرا شدند.
حضرت آیت الله العظمى حاج سید محمد شیرازى قدس سره نقل فرمودند:
یکى از طالبان علم در آن زمان به سامرا مشرف شده بودند، تاجرزادهاى بود که بعد از تکمیل درس خود، داماد ناصرالدین شاه شد، او در ایام تحصیل خود روزگاران سختى را در سامرا به سر مىبرد، زیرا از یک طرف سختى درسهاى حوزه و از طرفى فشار زندگى و فقر مادى در اثر کمى حقوق طلبهگى و از طرف دیگر ناآشنائى او به این گونه فشارها و سختىها همه با هم دست داده و او را سخت به اوضاع ناهموار طلبهگى آشفته و ناراحت کرده بود. انتقاد و سرزنش او از حد تعادل عبور کرده و تجاوز نموده بود، به طورى که وکلاى مالى حضرت آیت الله العظمى میرزاى شیرازى از دست او و انتقادات زننده او خسته شده بودند و گزارش آن را مرتب خدمت ایشان برده و از ایشان مصرانه تقاضا مىکردند که حقوق او را قطع نموده و او را مورد خشم و غضب خود قرار دهند.
معظم له در جواب آنان را به مدارا و حوصله با او توصیه و سفارش نموده و از قطع حقوق او اکیدا برحذر مىداشتند. خود معظم له نیز با او به مهربانى و احترام برخورد مىکردند و سعى در فروکش آشفتگى و ناراحتى او داشتند.
این آقاى تاجرزاده با اتمام درسهاى متعارف حوزه و مفتخر شدن به لباس اهل علم و روحانیت از سامرا به دیار خود تهران برمىگردد و در اثر موقعیت اجتماعى او، دخترى از ناصرالدین شاه خواستگارى کرده و داماد ناصرالدین شاه مىشود.
زمان سپرى مىگردد و قصهى تنباکو پیش مىآید و تحریم استعمال تنباکو از سامرا توسط آیت الله العظمى میرزاى شیرازى اعلام مىگردد.
ناصرالدین شاه که مىبیند ممکن است این فتوا به ضرر منافع متصوره خود واقع
شود موقف مضاد در مقابل آن گرفته و سعى در خنثى کردن اثر فتوا و کم رنگ کردن آن مىکند.
در این راستا توسط داماد خود خواستار تشکیل مجلسى مىشود که همه علما فقها و مراجع تهران در آن شرکت داشته باشند. مجلسى تشکیل مىگردد و همه علماى فقها و مراجع تهران دور هم جمع بودند که ناصرالدین شاه وارد مىشود. بعد از سلام و تعارف وقتى مجلس آرام و مستقر و آراسته شد، ناصرالدین شاه با طرح یک سؤال همه علماى حاضر در مجلس را به چالش مىگیرد.
او با رو آوردن به حاضرین و با زیرکى خاص خود مىگوید: آیا این چنین روایتى از پیامبر اکرم نقل شده که حضرت فرمودند:
«حلال محمد صلى الله علیه و اله حلال الى یوم القیامة و حرام محمد صلى الله علیه و اله حرام الى یوم القیامة».
صحیح است یا نه.
وقتى سؤال را جواب مثبت آمد، او اضافه کرد و با صراحت و وقاحت تمام گفت: بنابراین، میرزا محمد حسن شیرازى با فتواى تحریم خود در سامرا مقابل فرمایش پیامبر اکرم صلى الله علیه و اله چه مىخواهد بگوید؟
حاضرین در مجلس همه در خاموشى فرو رفته و منتظر ماندند که صاحب مجلس و صاحب خانه که داماد ناصرالدین شاه بوده و آنان همه میهمان او هستند چه جواب و پاسخى را به شاه مىدهد، زیرا او به علاوه این که صاحب خانه است میزبان مجلس و داماد روحانى ناصرالدین شاه نیز مىباشد و جواب را باید او شروع کند.
پس از لحظاتى سنگین از سکوت و خاموشى، داماد روحانى ناصرالدین شاه خاموشى را شکست و رشته سخنى را در حالى که به پدر زن خود ناصرالدین شاه را با سخنان خود نشانه رفت و گفت: اعلا حضرتا! ما که مىبینى خاموشیم و بیان موقف ننمودیم به جهت این است که از جناب عالى توقع داریم به عنوان یک شاه مسلمان و پیرو مرجع تقلید موقف موافق و مناسب خود را نسبت به فتواى تحریم بیان و اعلام نمایید و چنانچه خواسته باشید با آن مخالفت کرده و موقف مضاد و
غیر مناسب داشته باشید، اولین افرادى که به جنگ و ستیز با شما مىآید ما هستیم.
ناصرالدین شاه که أبدا این توقع را نداشت که از داماد روحانى وى این گونه جواب بشنود با ناراحتى تمام و زمزمه زیر لب که تو را کمک خواستیم ولى دشمن ما درآمدى مجلس را ترک گفته و از خانه داماد روحانى خود شکست خورده و مأیوسانه خارج گشت.
روحانى تاجرزاده که زمانى منتقد سرسخت میرزاى شیرازى بود و در اثر خوش رفتارى میرزا با او شیفته او شده بود با موقف شجاعانه خود در مقابل نقشه تفرقهافکنى شاه از حصول یک شکایت عمیق در وحدت کلمه مسلمانان جلوگیرى کرده و سبب شده که فتواى تحریم به خوبى جاى خود را در بین مردم مسلمان ایران باز کند و سرتاسر کشور بزرگ ایران پیاده گردد.
در آن سال کشاورزان تنباکو، محصولات خود را سوزاندند، تاجران تنباکو، تغییر شغل دادند و دیگر مردم از استفاده تنباکو به کلى دست کشیده و آن را رها کردند.
نتیجه این وحدت همدلى و ایستادگى مقابل دسیسه تفرقهافکنى شاه این بود که وضعیت منجر به شکست کمپانىهاى انگلیسى و سقوط آنها و پاشیدن پیمان استعمارى تنباکو و رهایى ایران شد.
یکى از علماى حاضر در آن مجلس کذایى ماجراى آن مجلس و موقف شجاعانه روحانى تاجرزاده و داماد ناصرالدین شاه را به تفصیل در نامهاى براى آیت الله العظمى میرزاى شیرازى گزارش کرده و به سامرا مىفرستد. وقتى نامه به دست معظم له مىرسد و از کل ماجرا مطلع مىگردد، ایشان، آقایان وکلاى عالى خود را طلبیده و ماجرا را به عنوان یک شخص رمزى و بدون این که نام روحانى تاجرزاده و داماد ناصرالدین شاه را ببرد، براى آنان تشریح مىکنند.
از شنیدن ماجرا آقایان همه شگفتزده مىشوند و از موقف شجاعانه و مخلصانه جواب دهنده به شاه تقدیر و تمجید کرده و او را مستحق ستایش و تشکر مىدانند.
آن گاه معظم له به آقایان رو کرده مىگوید: مىدانید جواب دهنده و صاحب موقف شجاعانه در این ماجرا کیست؟
آقایان مىگویند: بفرمایید کیست؟ معظم له در جواب دست مىبرند و نامه ارسالى را در آورده تقدیم آنان کرده و مىفرمایند: خودتان نامه را بخوانید و ببینید صاحب جواب کیست.
آقایان نامه را گشوده و با اشتیاق و شتاب آن را مطالعه مىنمایند. وقتى متوجه مىشوند که جواب دهنده به شاه همان روحانى منتقد به میرزا شیرازى بوده – یعنى روحانى تاجرزاده و داماد شاه – بسیار تعجب مىکنند و به دوراندیشى میرزاى شیرازى اعتراف و اذعان مىنمایند.