آن روزها با وجود آستان قدس عسکریین علیهماالسلام و با آن همه پیشینهى تاریخى و… سرزمین سامرا به بوتهى فراموشى سپرده شده بود و تنها به عنوان یک شهر تاریخى و کهن، اسمى از آن مطرح بود و بس.
شهرى که روزگارى سه امام معصوم علیهمالسلام را در برداشت و اسمش زینت بخش محافل محدثان و فقیهان بزرگ گشته و شهرتش زمین و زمان را در نوردیده بود، آن روزها جز نام از آن خبرى نبود، سرزمینى که در گذشتهى درخشان خود با نام «ناحیهى مقدسه»
اسمش ورد زبانها بود و کوچه عسکرش کوى دلدادگان و آزادگان، و کعبهى کمال جویان و حقیقت طلبان گردیده بود و همیشه چشمها از هر سوى و دیار به آنجا دوخته و همهى منتظر که تازه چه خبر یا حدیث و روایتى از آن شهر بزرگ خواهد رسید و…
با وجود این همه پیشینه پاک و تابناک، آن روزها از سامراى قدیم صحبتى در میان نبود و دیگر سامرا را کسى ناحیهى مقدسه نمىخواند، بلکه شهرى در دست اغیار اسیر بود. حریم مقدس عسکریین علیهماالسلام خراب آباد گدایان و سیهبختان شده بود، چنان که گداى سامرا در زبانها مثل گشت و مشکل مىشد کسى یافت که از این همه غربت و غم، قصهاى در دل نداشته باشد. غبار این غربت چشمهاى شیعیان را آزار مىداد تا این که سید جلیلى از فقیهان نامدار، قیام کرد و با هجرت خویش از نجف به سامرا شهر را دوباره احیا کرد و غبار غربت از گنبد ملکوتى عسکریین علیهماالسلام زدود و دیدهى دیدهوران را معطوف آن آستان مقدس ساخت و به پاس این بزرگداشت چه توفیقهاى بزرگى که خدا رفیقش ساخت، چنان که نام میرزاى بزرگ شیرازى جاودانه شد و یادش تا ابد زنده و پایدار ماند.
هر آن که جانب اهل خدا نگه دارد++
خداش در همه حال از بلا نگه دارد
حدیث دوست نگویم مگر به حضرت دوست++
که آشنا سخن نگه دارد(1)
میرزاى بزرگ که به حق مجدد مذهب نامیده شده است و همیشه دل به سوى حضرت دوست داشت و خود را جز غلام خانهزاد حضرت مهدى عجل الله تعالى فرجه الشریف نمىدانست. دیار دلدار را خانهى خویش ساخت، در حقیقت او نبود که به سوى سامرا مىشتافت، بلکه دل پاک و ضمیر روشن و آیینه زلال درونش بود که او را به کوى دلبر مىکشید و بر خلاف کوته نظرانى که این کار را براى او ضایع کردن خویش مىدانستند. او فکرى دیگر و عشقى برتر و بالاتر از این حرفها داشت.
آنهایى که در دایرهى تنگ و تاریک مقامجویى و ریاست طلبى بودند نمىتوانستند این هجرت میرزا را بفهمند و مجبور بودند که بگویند: آقا چرا نجف را ترک مىکنید اینجا باشید براى شما بهتر است، حوزهى نجف بزرگ است و شما را بزرگ مىکند، چرا حوزهى به این بزرگى را ترک مىکنید و به سامرا مىروید، شهرى که بیشتر مردمش سنى مذهباند و از این قبیل مقولهها.
اما میرزاى بزرگ، که دلش با مهر مهدى (روحى و ارواح العالمین لتراب مقدمه الفداء) مهد نور و فضیلت، خانه خیر و خلوص بود، در سر سوداى عشق داشت و بس. و نمىتوانست آستان قدس عسکریین علیهماالسلام و ناحیهى مقدسه را در غربت ببیند و آرام نشیند، تنها به راه افتاد و دیار دوست را در پیش گرفت و رفت. رفت که معتکف دیار دلبر گردد و در سایهى این اعتکاف، اشتیاق دل را به وصالش برساند تا بتواند در سایه سار الطاف حضرت عسکریین علیهماالسلام و مولا امام مهدى عجل الله تعالى فرجه الشریف فلک را سقف بشکافد و طرحى نو دراندازد.
در خصوص سامراى پیش از میرزا رحمه الله و تأثیر این هجرت در ساختار اجتماعى و فرهنگى آن، چنین مىنویسند:
ورود میرزا به دیار عسکریین علیهماالسلام، به آن حیات علمى و فرهنگى بخشید و روح تازهاى در کالبد این شهر غریب و مظلوم، دمید، قبل از آن، سامرا در انحصار اهل سنت بود. میدانى بود براى رقابت عشایر و تعصبات قبایل. شیعه و زوار امامان امنیت نداشتند و جوار حضرت امام هادى و امام حسن عسکرى علیهماالسلام با فرهنگ شیعى و علوم آن بیگانه بود. آمدن میرزا سبب شد که این شهر از الطاف الهى بهرمند شود و جویبارى عظیم، از نهر جارى حوزه و میراث عظیم آن، در این شهر جریان یابد. طلاب گروه گروه از اقطار عالم اسلام براى کسب دانش به سرزمین مقدس عسکریین علیهماالسلام سرازیر شدند. محافل علمى و مدارس آیات در آن بر پا شد تا جایى که به گفتهى مرحوم حرزالدین:
«هجرت به سامرا در ایام میرزا، در عرض هجرت به نجف معمول شد و تدریس دروس مقدمات و علوم عالى، علاوه بر درس میرزا، فراوان شد».
به تعبیر تذکرهنویس و مورخ بزرگ شیعى، مرحوم سید محسن امین:
«انتقل المرکز العلمى الیها على عهد المیرزا سید محمد حسن الشیرازى».
در ایام میرزا مرکز علمى به سامرا انتقال یافت، در نتیجه، سامرا به پرورشگاه بزرگان علم و ادب و حدیث و فلسفه تبدیل شد.
«فقد کانت سامراء یومئذ مرکزا علمیا ربى العباقرة و زعماء العلم و خرج النوابغ و أساطین الدین».
سامرا به مرکزى علمى و فرهنگى تبدیل شد که نوابغ بزرگ و بزرگان دانش را تربیت کرده و نوابغ و استوانههاى دین از آن فارغالتحصیل شدند(2)
1) دیوان خواجه حافظ شیرازى: ص 83.
2) مجلیهى حوزه: شمارهى 51، ص 84 به بعد.