متوکل نه تنها به قبر امام حسین علیهالسلام اسائهى ادب مىکرد و هتک حرمت مىنمود، بلکه در هر کس محبت اهل بیت علیهمالسلام را احتمال مىداد، زیر شکنجههاى گوناگون قرار مىداد و به قتل مىرسانید و یا بدون محاکمه اعدام مىکرد. زندانها از شیعیان حسین علیهالسلام پر بود از جمله آنان یعقوب بن اسحاق خوزى اهوازى معروف به ابنسکیت – با کسر اول و تشدید ثانى – از استادان شعر، ادب، نحو و لغت بود و کتب تراجم 14 تألیف براى او ضبط کردهاند.
وى در عین حال که از اصحاب امام محمد تقى و على النقى علیهماالسلام بود و محبت
فوقالعاده به حضرت على علیهالسلام داشت. معلم(1)معتز و مؤید پسران متوکل بود و خلیفهى عباسى به عللى(2)از وى ظنین و بدگمان بود.
روزى در حال درس از وى پرسید: کدام یک از حسنین علیهماالسلام و این دو پسر من زیادتر دوست مىدارى؟
ابنسکیت بدون تأمل گفت: قنبر، غلام على علیهالسلام را با تو و این دو پسرت مبادله نمىکنم چه رسد به امام حسن و حسین علیهماالسلام.
متوکل در حالى که خشم گلوى او را مىفشرد، دستور داد زبان او را بریدند، یا از پس گردن بیرون آوردند، ولى در پنجم رجب 244 به شهادت رسید.(3)
و بنا به نقل «تتمة المنتهى» محدث قمى رحمه الله، متوکل، ابنسکیت را به محکمه قاضى القضات فرستاد، وى پارهى برهانهاى سست آورد، از قبیل شمول اهل بیت علیهمالسلام در آیه تطهیر به زنان پیامبر نه بر حسنین علیهماالسلام و ابنسکیت قاضى را
محکوم کرد با آن که ضمیر در آیه تطهیر «عنکن» نیست که مخصوص زنان باشد «عنکم» است که اختصاص به مردان دارد.
و این مرد ضعیف النفس دین فروش از دوران مأمون قضاوت مىکرد، در پایان عمرش دین را به دنیا فروخت.
ابونعیم در «حلیة الاولیاء» او را به فسق و لواط ذم و توبیخ کرده و تاریخ، بعد از هزار سال از او به زشتى نام مىبرد. متوکل او را در آخر عمل به حجاز تبعید نمود و اموال او را ضبط کرد. وى به سال 242 در ربذه درگذشت.
1) بنا به نقل «تتمة المنتهى» محدث قمى، نخستین معلم پسران متوکل عمر بن بحرجاحظ بود به علت قباحت منظر وى متوکل ده هزار دینار به او بخشید و او را کنار گذاشت و ابنسکیت را به جاى او قرار داد.روزى متوکل از وى پرسید که دو پسر من معتز و مؤید بهتراند یا حسن و حسین.ابنسکیت شروع کرد به نقل فضائل حسینى. متوکل فرمان داد تا او را اتراک در زیر پاى خود افکندند و شکمش را بمالیدند و به همان سبب وفات کرد.به قولى در جواب متوکل گفت: قنبر خادم على علیهالسلام بهتر است از تو و پسران تو هستند.متوکل امر کرد زبانش را از قفا بیرون کشیدند، او را به جهت کثرت سکوت و همت او را ابنسکیت مىگفتند.(تتمة المنتهى: ص 236).
2) یک با شیعیان حسین علیهالسلام شبانه به کربلا مىرفت، دو با منتصر پسر متوکل که محبت به آل على داشت روابط مرموز داشت. سه معروف بود که لعن یزید را جایز مىداند در نتیجه لعن متوکل در قاموس وى جایز مىشد.
3) سفینة البحار: ج 1، ص 636.