ابىعلى عمارى(1)مىگوید: یوحنا بن سرافیون موسى بن سریع سؤال کرد: این قبرى که در کنار فرات است و مسلمانها به زیارت او مىروند از آن کیست؟
وى گفت: این قبر حسین علیهالسلام شهید طف است. در آن هنگام یوحنا با صفوف زائرین به سوى کربلا رفت و گریه و زارى و تبرک جستن به خاک قبر حسین علیهالسلام را از نزدیک مشاهده کرد، وقتى که به کوفه برگشت موسى بن عیسى هاشمى امیر کوفه را مسخره کرد و به نبش قبر امر کرد.
وقتى که قبر را نبش کردند، دیدند نعش ریحانهى پیامبر صلى الله علیه و اله در یک قطعه حصیر پیچیده است و بوى عطر مشک از قبر احاطه کرده، فورى قبر را به حالت اولى برگردانیدند و خیمه بر او گذاشتند و مسجد بنا کردن و یوحنا اسلام را پذیرفت.(2)
در یک روایت در «بحارالأنوار» که گرفتارى موسى بن عیسى را از نظر هتک حرمت به خاک قبر حسین علیهالسلام نقل کرده که او را به این کار مأمور کرد و نامهاى به جعفر بن محمد بن عمار قاضى نوشت و او را به من ناظر و پلیس مخفى قرار داد و من نامه را به وى دادم و مضمون نامه را به من خواند و به من دستور داد که مأموریت خود را انجام دهم.
دیزج گوید: آنچه جعفر گفته بود انجام داده و برگشتم، به او گفتم: آنچه دستور داده بودى به جا آوردم ولى چیزى نیافتم.
به من گفت: حتما عمیقتر نکندهاى؟!
گفتم: عمیقتر کندم و چیزى نیافتم.
قاضى به متوکل نوشت: ابراهیم قبر امام حسین علیهالسلام را نبش کرد و چیزى نیافت و دستور دادم آب بر آنجا بست و با گاو زیر و رو کرد.
ابوعلى عمارى گوید: این موضوع را ابراهیم دیزج به من نقل کرد و من از حقیقت واقعه پرسیدم.
به من گفت: با غلامهاى خصوصى خودم آمدم و قبر را نبش کردم یک حصیر تازهاى دیدم که نعش مقدس حسین بن على علیهماالسلام روى آن و همان لحظه بوى مشک مرا زد و من حصیر و جسم مقدس حسین علیهالسلام را به همان حالت گذاشتم و دستور دادم خاک را به روى قبر ریختند و آب بر آن بستم و دستور دادم سفتکارى شود، گاوها ابدا قدم بر آنجا نگذاشتند.
و به غلامان خود سوگندهاى غلیظ دادم که صورت قضیه را نگویند و گرنه به قتل خواهند رسید.(3)
روشن است که این روایت با روایت پیشین تفاوتهایى دارد.
1) ابوعلى عمارى به نام قاسم بن ولید قرشى از اصحاب امام صادق علیهالسلام است. وى از امام صادق علیهالسلام در باب قبله و فضیلت مساجد و در وقت نوافل و در ذبایح و اطعمه و در زیارات روایتهایى نقل کرده است، جامع الروات اردبیلى.
2) مدینة الحسین علیهالسلام: سلسله 2، ص 82.
3) بحارالأنوار: ج 45، ص 394.