جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

تدبیر براى وصال‏ (2)

زمان مطالعه: 2 دقیقه

بشر، فرستاده‏ى امام هادى علیه‏السلام مى‏گوید: من که از سرگذشت عجیب او غرق در حیرت شده بودم، از او پرسیدم: با این شرایط، شما چگونه به اسارت رفتى و در صف اسیران قرار گرفتى؟

گفت: حضرت عسکرى علیه‏السلام، شبى در عالم رؤیا به من خبر داد که به زودى جدت، سپاهى گران براى نبرد با مسلمانان گسیل خواهد داشت، شما نیز با گروهى از دوشیزگان در لباس خدمتگزار و به طور ناشناس همراه آنان بیا…

من طبق رهنمود «ابومحمد علیه‏السلام» چنین کردم و طلایه‏داران سپاه مسلمین، ما را به اسارت گرفتند و تا الان که خود سرگذشت خویش را به تو بازگفتم، هیچ کس نمى‏داند که من دختر پادشاه روم هستم.

پرسیدم: شگفتا! شما که دختر پادشاه روم هستى، چگونه به زبان عربى سخن مى‏گویى؟

پاسخ داد: این به خاطر شدت محبت جدم نسبت به من بود که مرا با همه‏ى وجود و امکانات به آموزش، دانش و بینش تشویق کرد و بانوى مترجم و زبان‏شناسى را همواره در خدمت من قرار داد تا با کوشش و تلاش بسیار، زبان عربى را به طور شایسته و بایسته به من آموخت.

بشر فرستاده امام هادى علیه‏السلام مى‏افزاید: هنگامى که او را به سامرا و به محضر امام هادى علیه‏السلام آوردم امام علیه‏السلام ضمن خوش آمد و احترام به او پرسید:

پیروزى اسلام و مسلمانان و شکست رومیان را چگونه دیده است؟ و در مورد شکوه و عظمت خاندان وحى و رسالت چه فکر مى‏کند؟

نرجس گفت: شما که از من، بر این واقعیت داناترید، من چه گویم؟

حضرت به او فرمود: من در اندیشه‏ام که مقدم شما را گرامى دارم. اینک، کدامین یک از این دو راه را براى گرامى داشت خود مى‏پسندى: دریافت سرمایه‏ى کلانى از طلا و نقره و همچون ده هزار درهم، یا بشارت و نوید به افتخار ابدى و همیشگى، کدامیک؟

پاسخ داد: سرورم! دومى را، مژده به شرافت و نیکبختى جاودانه را.

امام هادى علیه‏السلام فرمود: پس تو را نوید باد به فرزند گرانمایه‏اى که حکومت عدل و داد را در جهان، پى خواهد افکند و بر شرق و غرب گیتى حکومت خواهد نمود و زمین را لبریز از عدالت و دادگرى خواهد ساخت همان گونه که از ظلم و بیداد لبریز باشد.

پاسخ داد: سرورم! چه کسى و چگونه؟

فرمود: از همان شخصیت والایى که پیامبر در آن شب جاودانه تو را از مسیح و شمعون براى او خواستگارى کرد و حضور مسیح و جانشین او، تو را به عقد او درآورد. اینک آیا او را مى‏شناسى؟

پاسخ داد:آرى! از همان شب جاودانه‏اى که به دست مادر گرانقدرش فاطمه علیهاالسلام اسلام آوردم، تاکنون شبى بدون عشق و ارادت معنوى به وجود مقدس او سحر نکردم و هر شب نیز خواب او را دیده‏ام.

امام هادى علیه‏السلام به یکى از خدمتگزاران فرمود: کافور! خواهر گرانقدرم حکیمه را فراخوان.

هنگامى که آن بانوى بزرگ وارد شد، امام هادى علیه‏السلام خطاب به او فرمود: حکیمه! این همان دوشیزه است…

و حکیمه او را در آغوش کشید و مورد تکریم و مهر قرار داد و شادمانى خویش را از دیدار او اعلان کرد.

حضرت امام هادى علیه‏السلام به خواهر گرانقدرش فرمود: دختر پیامبر! اینک او را نزد خویش ببر و مقررات و قوانین دین را آن گونه که مى‏باید به او بیاموز که او همسر گرانقدر پسرم حسن و مادر پرافتخار «قائم» خواهد بود.(1)

این بود آنچه صدوق در «اکمال الدین» و شیخ طوسى رحمه الله در کتاب «الغیبة» با اندک تفاوت در برخى واژه‏ها آورده‏اند که ما در حد توان، بهترین‏ها را برگزیدیم.


1) اکمال الدین شیخ صدوق: ص 423 و کتاب الغیبة شیخ طوسى: ص 214.