جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

آن رؤیاى پرشکوه‏ (2)

زمان مطالعه: < 1 دقیقه

چهار شب از آن رؤیاى شکوهبار گذشته بود که خواب دیگرى دیدم.

گویى دخت گرانمایه پیامبر، سالار بانوان گیتى به همراه مریم و هزار نفر از دوشیزگان بهشتى، به دیدار من آمدند.

مریم پاک، رو به من کرد و گفت: این، سالار بانوان جهان، فاطمه علیهاالسلام دخت گرانمایه‏ى پیامبر و مادر همسر آینده تو است.

من دامان آن بانوى بزرگ را سخت گرفتم و گریه‏کنان از این که حضرت عسکرى علیه‏السلام از دیدار من سرباز مى‏زند و به خوابم نمى‏آید به مادرش شکایت بردم.

فاطمه علیهاالسلام فرمود: ملیکه! پسرم به دیدار تو نخواهد آمد، چرا که مشرک هستى. این خواهرم «مریم» است که از دین شما بیزارى مى‏جوید، اگر به راستى دوست دارى خشنودى خدا و مسیح علیه‏السلام و مریم را به دست آورى و به دیدار حسن من، مفتخر گردى بگو: «اشهد ان لا اله الا الله و أن أبى‏محمد رسول الله صلى الله علیه و اله».