جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

یک راز بزرگ‏ (2)

زمان مطالعه: 4 دقیقه

از همین دیدگاه است که حضرت امام حسن عسکرى علیه‏السلام پس از ولادت فرزند گرانمایه‏اش مهدى علیه‏السلام سیصد گوسفند به عقیقه و به منظور سلامت و طراوت و امنیت کودک، در راه خدا مى‏دهد و این کودک در این مورد از همه‏ى گذشتگان و آیندگان ممتاز مى‏گردد ؛ چرا که تاریخ، جز آن گرامى، هیچ کودکى را نشان نمى‏دهد که پس از ولادتش سیصد مورد، عقیقه داده شده باشد.

در اینجا به راز بزرگى مى‏رسیم و آن این که، هنگامى که طبق روایات یک عقیقه و قربانى خالصانه و سپاسگزارانه، این گونه در تأمین حیات کودک و عمر طبیعى

شصت یا هفتاد ساله‏ى او، مؤثر و داراى نقش است ؛ پس کودکى که خدا مقرر فرموده است که صدها یا هزارها سال با وجود دشمنان بداندیشى زندگى کند و سرانجام به دست تواناى او هدف‏هاى بلند پیامبران تحقق یابد، چنین وجود گرانمایه و زندگى پر مخاطره و عمر طولانى، صدها عقیقه و قربانى مى‏طلبد.

روشن است که این عمل به دستور پیامبر صلى الله علیه و اله و اطعام و انفاق در راه خدا، هیچ گونه ناسازگارى با این واقعیت عقیدتى و حیاتى ندارد که حافظ و نگاهدارنده و پشتیبان امام مهدى علیه‏السلام آفریدگار تواناى هستى است و در همان حال براى سلامت آن گرامى بدین شمار گسترده عقیقه و قربانى نیز داده مى‏شود چرا که این کار، آثار وضعى خود را دارد و این را نیز آفریدگار هستى مقرر فرموده است. البته این بحث، نیاز به تأمل و توضیح بیشترى دارد….

به هر حال، حضرت امام حسن عسکرى علیه‏السلام این کار پسندیده را در راستاى تقرب به خدا، هم به منظور تضمین و تأمین طول عمر و زندگى پر مخاطره‏ى حضرت مهدى علیه‏السلام انجام داد و هم به منظور آگاه ساختن دوستداران و شیفتگان اهل بیت علیهم‏السلام به ولادت آخرین امام نور و آخرین حجت خدا.

او تنها به این شمار گسترده از عقیقه و قربانى بسنده نکرد، بلکه به عثمان بن سعید که از یاران خاصش بود، دستور داد که ده هزار رطل نان و همین مقدار گوشت تهیه کند و آنها را میان بنى‏هاشم براى سلامتى آن کودک پرشکوه و اعلان ولادت او توزیع نماید.(1)

و نیز گوسفندانى به دستور آن حضرت ذبح شد و به برخى از یاران خاص ارسال گردید و از جانب آن گرامى تصریح شد که: «این عقیقه‏ى فرزند گرانمایه‏ام مهدى است.»(2)

براى نمونه: براى ابراهیم که یکى از یارانش بود، چهار قوچ فرستاد و همراه آن‏ها نامه‏اى مرقوم داشت که:… اینها عقیقه‏ى فرزند گرانمایه‏ام «محمد مهدى» است. بخور که گوارایت باد! و به هر کس از شیعیان ما توانستى از اینها بخوران و اطعام نما!

و نیز ولادت حضرت مهدى علیه‏السلام را به برخى از شیعیان مورد اعتماد به صراحت اعلان فرمود یا به وسیله‏ى نامه و سند به آنان مژده داد و آنها را به رازدارى امر کرد.

براى نمونه به احمد بن اسحاق قمى که از بزرگ‏ترین یاران و دوستداران خاندان وحى و رسالت بود مرقوم داشت و او را به ولادت حضرت مهدى علیه‏السلام بشارت و مژده داد.

فراتر از دیدگاه، فرزند گرانمایه‏اش را به برخى از یاران مورد اعتماد نشان مى‏داد تا این واقعیت عقیدتى و دین روشن گردد و بدانند که دوازدهمین امام راستین، ولادت یافته است.

این روایات نکته‏ى مورد نظر را به خوبى روشن مى‏سازد:

1 – یکى از یاران حضرت امام حسن عسکرى علیه‏السلام حسن بن منذر است او مى‏گوید: روزى حمزة بن فتح نزد من آمد و گفت:

«البشارة! ولد – البارحة – فى الدار مولود لأبى محمد علیه‏السلام أمر بکتمانه.»

قلت: «و ما أسمه؟»

قال: «سمى بمحمد و کنى بجعفر».(2)

مژده! مژده! که شب گذشته در خانه حضرت امام حسن عسکرى علیه‏السلام کودکى دیده به جهان گشود و آن حضرت دستور داد که این موضوع به سان رازى مهم سربسته و مخفى بماند.

پرسیدم: نام او چیست؟

پاسخ داد: محمد…

2 – و نیز یکى از نوادگان احمد بن اسحاق قمى که از برجستگان و شایستگان شیعه است، آورده است که:

نامه‏اى از سالارمان حضرت امام حسن عسکرى علیه‏السلام به نیاى گرانقدرم احمد بن

اسحاق که نماینده‏ى آن حضرت بود رسید که به خط مبارک خود در نامه‏ى خاصى که از آنها به «توقیعات»(3)تعبیر مى‏گردد چنین مرقوم داشته بود:

«ولد لنا مولود، فلیکن عندک مستورا و عن جمیع الناس مکتوما، فانا لم نظهر علیه الا الأقرب لقرابته و الولى لولایته. أحببنا اعلامک لیسرک الله به مثل ما سرنا به، و السلام».(4)

احمد! خدا به ما پسرى عنایت فرموده است، این رازى است که باید نزد تو بماند و از بیدادگران پوشیده داشته شود. ما این راز بزرگ و شادى آفرین را، جز به نزدیک‏ترین بستگان و شایسته‏ترین دوستان آشکار نکردیم، دوست داشتیم آن را به شما اعلان کنیم تا در شادى و شادمانى ما تو نیز به خواست خدا شریک باشى.

3 – و نیز از یک هیئت چهل نفرى از دوستداران خاندان وحى و رسالت آورده‏اند که: ما براى دیدار حضرت امام حسن عسکرى علیه‏السلام به بیت رفیع امامت شتافتیم. پس از ورود و تبادل سخنان عادى، حضرت امام حسن عسکرى علیه‏السلام فرزند گرانمایه‏اش حضرت مهدى علیه‏السلام را در خانه خویش، به ما نشان داد و فرمود:

«هذا امامکم من بعدى و خلیفتى علیکم، أطیعوه و لا تتفرقوا من بعدى فى أدیانکم فتهلکوا، أما انکم لا ترونه بعد یومکم هذا».

این پیشواى راستین شما پس از من و جانشین من در میان شما است، از او فرمانبردارى کنید و پس از من در دین پراکنده مشوید که نابود خواهید شد و آگاه باشید که شما پس از این او را به طور

آشکار در جامعه خود نمى‏بینید. (و بدین صورت به غیبت طولانى و غمبار آن گرامى نیز اشاره کرد. )

گروه چهل نفر مى‏گویند: ما از محضر حضرت عسکرى علیه‏السلام خارج شدیم و پس از چند روز خبر شهادت یازدهمین امام نور، دل‏ها را داغدار ساخت».(5)


1) اکمال الدین: ج 2، ص 431.

2) اکمال الدین: ج 2، ص 432.

3) «توقیع»: نامه‏اى بود که دوستداران، سؤال‏هاى خویش را بر آن مى‏نوشتند و براى هر سؤالى، سطرهایى را خالى مى‏نهادند تا امام، جواب هر سؤال را آنجا مرقوم دارد. بنابراین، واژه‏ى توقیع، در اصطلاح به این گونه نامه‏ها که سؤال را شیعیان و جواب را امام علیه‏السلام مرقوم داشته بود مى‏گفتند. و در لغت نیز به معناى افزودن چیزى به نامه پس از پایان آن است و چون در این گونه نامه‏ها سؤال را یک نفر نوشته بود و جواب در سطرهایى بر آن نگاشته مى‏شد، «توقیع» گفته شده است.

4) اکمال الدین: ج 2، ص 434.

5) اکمال الدین: ج 2، ص 435، برگرفته از کتاب امام مهدى علیه‏السلام از ولادت تا ظهور: ص 203 – 172 نوشته‏ى آیت الله فقید سید محمد کاظم قزوینى رحمه الله.