جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

امام حسن عسکرى در برابر صوفیان‏ (2)

زمان مطالعه: 2 دقیقه

نظر به اینکه اوضاع اقتصادى مسلمانان درصدر اسلام خوب نبود، امامان علیه‏السلام مانند امیرمؤمنان على علیه‏السلام از نظر لباس، غذا و مسکن در سطح بسیار پایین و ساده‏اى مى‏زیستند تا بر مستمندان سخت نگذرد. ولى اوضاع اقتصادى مسلمانان در عصر امام باقر علیه‏السلام و امام صادق علیه‏السلام به بعد، خوب بود. از این رو امامان علیهم‏السلام در حد متوسط، از لباس و غذا و مسکن استفاده مى‏کردند.

گروهى صوفى و صوفى منش به خیال این که از نظر اسلام همیشه باید لباس کهنه و مندرس پوشید و در ساده‏ترین وضع زیست براى خود مکتب خاصى درست کرده بودند و حتى به امامان علیهم‏السلام اشکال مى‏کردند. این اشکال تراشى از عصر امام صادق علیه‏السلام آشکار و تا عصر امام حسن عسکرى علیه‏السلام ادامه یافت. سفیان ثورى از بنیانگذاران این ایده‏ى انحرافى بود.

بر همین اساس، یکى از صوفى‏منش‏ها به نام «کامل بن ابراهیم» به محضر امام حسن عسکرى علیه‏السلام آمد، وقتى که لباس سفید امام علیه‏السلام را در تنش دید، پیش خود گفت: ولى خدا لباس نرم و زیبا مى‏پوشد و آن گاه ما را به برادرى و ایثار دعوت مى‏کند و از پوشیدن لباس‏هاى نرم و لطیف نهى مى‏نماید؟

امام حسن عسکرى علیه‏السلام در حالى که خنده بر لب داشت، حرف دل کامل بن ابراهیم را خواند و آستینش را بالا زد، ناگاه لباس سیاه خشن در زیر لباس رو، پیدا شد، آن گاه به کامل بن ابراهیم فرمود:

هذا لله و هذا لکم ؛

این لباس سیاه خشن که در زیر لباسهایم پوشیده‏ام، براى خدا است.

کامل بن ابراهیم مى‏گوید: از پاسخ امام علیه‏السلام شرمنده شدم.(1)

به امام حسن عسکرى علیه‏السلام خبر سید شخصى به نام «احمد بن هلال» با صوفى بازى و خودنمایى، جمعى را فریفته‏ى خود نموده و به نام امامان علیهم‏السلام به عقیده صاف شیعیان مى‏تازد و آنها را منحرف مى‏نماید.

امام حسن علیه‏السلام پس از تحقیق دریافت که او نیز یکى از بدعتگزاران و دزدان عقیده است، با این که بعضى مى‏خواستند او را درستکار معرفى نمایند و مى‏گفتند: او 54 بار با پاى پیاده براى انجام حج به مکه رفته است و…

امام حسن علیه‏السلام با قاطعیت براى نمایندگانش در عراق نوشت:

احذروا الصوفى المتصنع ؛

از آن صوفى ساختگى و دروغین دورى کنید.

جمعى «قاسم بن علا» را نزد امام حسن علیه‏السلام فرستادند تا بلکه امام علیه‏السلام در مورد احمد بن هلال تجدید نظر کند.

امام علیه‏السلام به او فرمود:

امر ما در مورد این شخص دروغین، ابن‏هلال که خدایش او را نیامرزد به شما رسید، خداوند گناهان او را نمى‏آمرزد و لغزش او را پس نمى‏گیرد. او بدون اجازه و رضایت ما با استبداد رأى در امور ما دخالت کرده است و طبق هوس‏هاى نفسانى خود رفتار مى‏کند.

خداوند اراده کرده که او را به دوزخ بفرستد. ما صبر مى‏کنیم تا خداوند بر اثر نفرین ما عمر او را کوتاه کند…»(2)

و در مورد دیگر، امام حسن عسکرى علیه‏السلام به ابوهاشم، ضمن گفتارى در سرزنش صوفى مسلکان فرمود:

ألا انهم قطاع طریق المؤمنین، و الدعاة الى نخلة الملحدین، فمن أدرکهم فلیحذرهم، و لیصن دینه و ایمانه ؛

آگاه باشید آنان دزدان سر گردنه بر سر راه مؤمنان هستند و مردم را

به راه ملحدان فرا مى‏خوانند. هر کس که با آنها روبه‏رو شد باید حتما از آنها دورى کند و دین و ایمان خود را از گزند آنها حفظ نماید.(3)


1) دلائل الامامه طبرى: ص 273.

2) اقتباس از بحارالانوار: ج 50، ص 218.

3) حدیقة الشیعه، ص 592.