جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

فقها در سخن امام حسن عسکرى (2)

زمان مطالعه: 5 دقیقه

نسبت این تفسیر به امام حسن عسکرى علیه‏السلام، نسبت صحیح باشد یا ناصحیح، ولى روایات معتبر و استوارى در این تفسیر وجود دارد که با محتواى قرآن، مطابق بوده و مورد قبول علماى بزرگ و محقق از قدیم و ندیم مى‏باشد.

یکى از این روایت، روایت معروف مورد اعتماد، در مورد فقها و شرایط فقیه مورد اعتماد به نام حدیث «من کان من الفقهاء صائنا لنفسه…» است که امام حسن عسکرى علیه‏السلام این سخن را ضمن بیان مشروح و عمیق و سازنده در تفسیر آیه‏ى 78 و 79 سوره‏ى بقره بیان فرموده است(1)که در اینجا نظر شما را به آن حدیث جلب مى‏نماییم:

علامه‏ى طبرسى ؛ مى‏گوید: بر اساس اسنادى که ذکر شد (که منتهى به تفسیر منسوب به امام حسن عسکرى علیه‏السلام است) امام حسن عسکرى علیه‏السلام این دو آیه را قرائت فرمود:

(و منهم امیون لا یعلمون الکتاب الا امانى و ان هم الا یظنون – فویل للذین یکتبون الکتاب بایدیهم ثم یقولون هذا من عندالله لیشتروا به ثمنا قلیلا فویل لهم مما کتبت أیدیهم و ویل لهم مما یکسبون)(2)

«و پاره‏اى از آنان، عوامانى هستند که کتاب خدا را جز یک مشت خیالات و آرزوها نمى‏دانند و تنها به پندارهایشان دل بسته‏اند، پس واى بر آنها که نوشته‏اى با دست خود مى‏نویسند، سپس مى‏گویند: این از طرف خداست تا آن را به بهاى کم بفروشند، پس واى بر آنها از آنچه با دست خود نوشتند، و واى بر آنان از آنچه در این راه به دست مى‏آورند.»

آن گاه آن حضرت در تفسیر دو آیه‏ى فوق چنین فرمود:

«امى آن کسى است که به ام مادرش نسبت دارد، یعنى همان گونه که انسان هنگام خروج از رحم مادر هیچ چیز نمى‏داند، بعضى از اهل کتاب یهود و نصارى نیز هیچ چیز نمى‏دانند، نه مى‏توانند چیزى را بنویسند و نه مى‏توانند چیزى را بخوانند.

یهود و نصارى از کتاب خودشان انجیل و تورات هیچ نمى‏دانند و تشخیص نمى‏دهند که فرق کتابى که از آسمان نازل مى‏شود با آن کتاب دروغین که به خدا نسبت مى‏دهند، چیست؟

آنها جز نام یک جلد کتاب و تعداد صفحات آن، هیچ درک نمى‏کنند و بین کتاب باطل و حق، تشخیص نمى‏دهند. تشخیصشان فقط بر اساس خیالات و آرزوها است، یعنى تنها به این است که آن کتاب بر آنان خوانده شود و به آنها بگویند: این کتاب خدا و کلام خدا است و آنها هم دلشاد شوند و بر اساس تصورات و خیالات و آرزوهایشان خیال کنند که مقصود و مرادشان در میان همان کتاب است، بین کتاب راستین و دروغین، جز همان پندار ساختگى، راه تشخیصى نیست…

اگر چیزى بر خلاف محتواى آن کتاب بر این عوام خوانده شود، نمى‏فهمند و غیر از پندار چیزى ندارند.

آنها فقط آنچه را که رؤسایشان از تکذیب رسول خدا صلى الله علیه و اله و امیرمؤمنان على علیه‏السلام براى آنها مى‏خوانند که پندارى بیش نیست، به جاى حق مى‏گیرند و آن را کتاب آسمانى مى‏پندارند.

و هم یقلدون مع أنه محرم علیهم تقلیدهم… ؛

و این عوام از رؤسایشان تقلید مى‏کنند، در حالى که تقلید از آنها برایشان حرام است، زیرا تقلید از عوام خائنى که کتاب خدا را و آنچه در آن است تحریف کرده است و خلاف آن را بیان مى‏کند، حرام است.

امام حسن عسکرى علیه‏السلام پس از تلاوت آیه‏ى 79 بقره، فرمود:

«این علماى یهود، اوصافى را مى‏نویسند و مى‏گویند: این اوصاف از صفات محمد صلى الله علیه و اله است و شما تطبیق کنید ببینید هیچ کدام از آن صفات در این شخص (پیامبر اسلام صلى الله علیه و اله) نیست.

و به عوام بى‏سواد خود مى‏گویند: صفات پیامبرى که در آخرالزمان مى‏آید این است که او بلند قامت و بدنش بسیار بزرگ و شکمش برآمده و مویش به رنگ بین قرمز و زرد است.

در حالى که همه‏ى آن صفاتى را که ذکر مى‏کنند بر خلاف صفات پیامبر اسلام صلى الله علیه و اله است.

هدف رؤساى یهود از این خلاف‏گویى‏ها این است که ریاستشان بر عوام باقى بماند و منافعشان در نزد عوام و امر و نهى نسبت به عوام و خدمتکارى عوام از آن ادامه یابد و مردم را از خدمت و گرایش به پیامبر اسلام صلى الله علیه و اله و على علیه‏السلام و خاندان و یاران مخصوصش باز دارند، زیرا اگر آن عوام مسلمان شوند تحت فرمان پیامبر اسلام صلى الله علیه و اله مى‏آیند، نماز مى‏خوانند، جهاد مى‏کنند، خمس و زکات مى‏دهند و در نتیجه از زیر فرمان رؤساى یهود و نصارى خارج مى‏گردند.

ولى رؤسایشان مى‏خواهند آنها را زیر فرمان خود نگهدارند. از این رو با مطالب تحریف شده و وارونه جلوه دادن حقایق و ذکر صفات ساختگى براى پیامبر آخرالزمان، مى‏خواهند عوام را از پیروى اسلام باز دارند. واى بر آنها…

آن گاه امام حسن عسکرى علیه‏السلام فرمود:

مردى از امام صادق علیه‏السلام پرسید: اگر این قوم (عوام یهود) تورات خود را جز آنچه علمایشان به آنها دیکته کرده‏اند، نمى‏شناسند، راهى براى آنها جز پیروى از علمایشان نیست. بنابراین، چرا خداوند آنها را به خاطر تقلید از علمایشان سرزنش مى‏کند؟ آیا مگر عوام یهود، غیر از عوام ما هستند؟ زیرا عوام ما هم از علمایشان تقلید مى‏کنند.

بنابراین همان گونه که عوام ما در تقلید از علمایشان گناهکار نیستند،آنها نیز نباید گنهکار باشند، زیرا براى تحصیل احکام راهى جز تقلید از علما نیست؟

امام صادق علیه‏السلام در پاسخ فرمود:

بین عوام و علماى ما با عوام و علماى یهود از یک جهت فرق و از یک جهت با هم مساویند. اما در موردى که مساوى هستند از این رو است که خداوند عوام ما را نیز سرزنش کرده که چرا از علمایتان (که ناصالح هستند) تقلید مى‏کنید؟

چنان که عوام یهود را سرزنش نموده است و اما در موردى که بین عوام و علماى ما با عوام و علماى یهود فرق است. در آنجا است که عوام ما به دنبال علماى صالح مى‏روند، ولى عوام یهود به دنبال علماى صالح نمى‏روند…

در این هنگام امام حسن عسکرى علیه‏السلام پس از ذکر پاسخ امام صادق علیه‏السلام به سؤال مرد سؤال کننده، فرمود:

فمن قلد من عوامنا مثل هؤلاء الفقهاء، فهم مثل الیهود الذین ذمهم الله بالتقلید لفسقة فقهائهم ؛

پس کسى که از عوام ما از چنان فقهاى ناصالح تقلید کنند همانند یهودیانى هستند که خداوند آنها را به خاطر تقلید از فقیهان ناصالحشان، سرزنش نموده است.

فأما من کان من الفقهاء صائنا لنفسه، حافظا لدینه، مخالفا على هواه، مطیعا لأمر مولاه فللعوام أن یقلدوه، و ذلک لا یکون الا بعض فقهاء الشیعة لا جمیعهم… ؛

پس هر کدام از فقها که نفس روح خود را مصون از گناه نگه داشته، نگهبان دین خود و مخالف هوس‏هاى نفسش مى‏باشد و مطیع مولاى خود است. بر همه‏ى عوام لازم است که از او تقلید کنند و چنین صفاتى را بعضى از فقهاى شیعه دارند، نه همه‏ى آنها.

سپس امام حسن عسکرى علیه‏السلام پس از بیانى در شرح فقهاى صالح و ناصالح و هشدار دادن به عوام که مراقب باشند و از فقهاى صالح تقلید کنند، و از فقهاى گمراه دورى نمایند، سخنان پر نکته و ژرف خود را با این حدیث به پایان رسانید:

شخصى از امیرمؤمنان على علیه‏السلام پرسید: بعد از امامان هدایتگر و چراغ‏هاى تابان تاریکى‏ها امامان معصوم علیهم‏السلام بهترین خلق خدا کیانند؟

امیرمؤمنان على علیه‏السلام در پاسخ فرمود:

العلماه اذا صلحوا ؛

علمایى که صالح باشند و راه درست را بپیمایند.

دیگرى پرسید: بدترین خلق خدا بعد از ابلیس، فرعون و نمرود و بعد از آنان که نام و لقب شما را بر خود نهاده‏اند و جایگاه شما را غصب نموده و بر مقام شما نشسته‏اند، چه کسى است؟

امیرمؤمنان علیه‏السلام در پاسخ فرمود:

العلماه اذا فسدوا، هم المظهرون للأباطیل، الکاتمون للحقائق ؛

علمایى که فاسد گردند، آنها که آشکارکننده‏ى باطل‏ها و کتمان‏کننده‏ى حقایق هستند.

که خداوند در مورد همین دسته از علما مى‏فرماید:

(اولئک یلعنهم الله و یلعنهم اللاعنون – الا الذین تابوا…) ؛

«خدا آنها را لعنت مى‏کند و همه‏ى لعنت‏کنندگان نیز آنها را لعن مى‏کنند، مگر آنها که توبه کردند.»(3)


1) این حدیث را علامه طبرسى رحمه الله در کتاب احتجاج: ج 2، ص 262 به بعد نقل مى‏کند.

2) سوره‏ى بقره، آیات 78 و 79.

3) سوره‏ى بقره، آیات 159 و 160، اقتباس از احتجاج طبرسى: ج 2، ص 265 – 262.