در کتابهاى سیره و تواریخ مىنویسند:
حضرت امام حسن عسکرى علیهالسلام داراى علمى فراوان بود. علم، سیادت و فرمان فرمایى، دستى قوى و مقامى والا و ارجمند داشت. دربارهى آن حضرت گفتهاند: شخصیتى با عظمت پیدا کرد و خلفاى عباسى از اوضاع حاضر بیمناک شدند که اگر حضرت امام حسن عسکرى علیهالسلام خروج کند، خلافت بین علویین منتقل خواهد شد و حکومت را از آنها خواهند گرفت.
حضرت امام حسن عسکرى علیهالسلام مهر سپهر ولایت بود که آفتاب وجودش بیشتر در عراق و ایران پرتوافکن گردید، سوم رجب سال 260 شش سال دوره اقامت آن حضرت علیهالسلام بود.
امام هادى علیهالسلام در سال 243 به دعوت متوکل از مدینه به سامرا مهاجرت کرد. بنابراین، امام حسن عسکرى علیهالسلام مدت 16 سال در عراق اقامت داشت که شش سال مصدر امور امامت بود و از شام تا به مدینه به تصرف و فرمان او بودند، لشکرى
بىاندازه جمع کرد. و به نقل شیخ حسن خوارزمى 18 هزار نفر از اکابر مسلمین در دیوان مدرس آن حضرت مىنشستند، اول کسى که با او بیعت کرد محمد بن عبدالله بن عبدالعالى بن مسعود شیرازى نابغه ایرانى بود که به وسیله او دربار المعتز را ایرانیان تشکیل مىدادند.
امام یازدهم در امامت خود تعلیمات عالیه از قرآن و دین اسلام داد که تجدید عظمت و نیروى آن گردید. در اواسط قرن سوم هجرت بود که این جنبش علمى پیدا شد، فلاسفه بزرگ مانند اسحاق کندى و ابونصر فارابى مىزیستند و از برکت وجود امام بهرهمند مىشدند.
در فقه و اصول دین یک نهضت نوینى به وجود آورد که ملت اسلام را از آن خواب ناگهانى بیدار کرد و دوره علمى عصر مأمون و هارون تا دورهى تعلیمات امیرالمؤمنین و پیغمبر صلى الله علیه و اله را به یاد مردم آورد و علت نزول قرآن و ارسال رسل و انزال کتب را به مردم فهمانید و در احتجاجات علمى با علما و فلاسفه و علماى یهود و نصارى حقایقى را روشن و آشکار ساخت.
شخصیت امام حسن عسکرى علیهالسلام بر محور این مطلب که پدر مهدى موعود است دور مىزد و با این توجه نهضت علمى دنیاى اسلام را مواجه با بسط معارف دین گردانید و به آنها حقایق پنهان شده و متروک مانده را بیان فرمود و از یک راز بزرگى که در روانشناسى بسیار اهمیت داشت، سخن گفت.
نهایت آن که این سخن را با خردمندان و اولوالباب در میان گذاشت تا از نابخردى حسودان و دشمنان مصون مانند.