زمان مطالعه: < 1 دقیقه
خیران – یا خیزران – خادم، غلام فراطیس – مادر واثق بالله – گوید:
من در سال 232 هجرى به حج مشرف شدم و خدمت امام هادى علیهالسلام رفتم. حضرتش فرمود: حال صاحب تو – یعنى واثق بالله – چگونه است؟
گفتم: دردمند است و شاید مرده باشد.
فرمود: نمرده، ولى دچار مریضى خود مىباشد.
بعد از آن امام علیهالسلام فرمود: بعد از واثق بالله چه کسى جانشین او خواهد بود؟
گفتم: پسرش.
فرمود: مردم این طور گمان مىکنند که جعفر باشد؟
گفتم: نه.
فرمود: چرا همین طور است که من به تو مىگویم.
گفتم: خدا و رسول و فرزند رسول راست مىگویند.
پس از آن همان طور شد که امام فرموده بود.
ابوعلى بن راشد گوید: در سال 232 هجرى امام هادى علیهالسلام به من فرمود: این مرد – یعنى واثق بالله – چکار مىکند؟
گفتم: مریض است و شاید مرده باشد.
فرمود: نمرده است ولى طولى نمىکشد که خواهد مرد.