امام هادى علیهالسلام در سامرا بیمار شدند، به ابوهاشم جعفرى فرمود: کسى را به کربلا بفرست تا در حرم مقدس امام حسین علیهالسلام براى سلامتى من دعا کند.
على بن هلال چون این سخن را شنید، گفت: از حائر و حرم حسینى چه مىخواهند در حالى که خودشان امام هستند؟
ابوهاشم که نتوانسته بود پاسخ وى را دهد، مطلب و گفتهى وى را براى امام هادى علیهالسلام نقل کرد.
حضرتش فرمود: آیا به او نگفتى که پیامبر خدا صلى الله علیه و اله خانهى خدا را طواف مىکرد و حجرالاسود را مىبوسید، در حالى که حرمت پیامبر و مؤمن از حرمت خانهى خدا بیشتر است. و خداوند پیامبر صلى الله علیه و اله ر امر فرموده: در عرفات وقوف نماید، زیرا خداوند متعال دوست دارد در مکانها و مواضع مخصوصى وى را یاد کنند و من علاقمندم در جایى که خداوند دوست دارد در آنجا دعا شود، مرا دعا کنند.
شاید منظور این است که در موضوعات تکوینى و امور عادى کارها باید بر اساس عادى و اسباب و عوامل طبیعى آنها جریان یابد و هیچ کس را چارهاى جز این نیست و ائمهى هدى علیهمالسلام نیز اگر چه آن گونه که خداوند به آنان قدرت داده است،
مىتوانستند به طور دلخواه در امور تصرف نمایند، ولى آنان که همیشه پیشواى امت در امور دینى و دنیا هستند، به همین صورت رفتار مىکردند و مردم نیز به آنان تأسى و بر اساس برنامههاى آنان حرکت مىکردند و با راهنمایىهاى آنها پندارهاى باطل آنان زدوده مىشد.
امیرمؤمنان على علیهالسلام هم نیز در انتخاب حضرت امالبنین علیهاالسلام همین گونه عمل کردند. البته از فرمایش ایشان به حضرت عقیل معلوم مىشود که با وى مشورت نکرد، بلکه از او خواست تا با توجه به آشنایى او به انساب و آگاهى وى نسبت به خاندانهاى محترم عرب، بانویى شایسته از شجاعزادگان را برایشان خواستگارى کنند.