جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

هیبت و عظمت‏ (2)

زمان مطالعه: < 1 دقیقه

اشتر علوى مى‏گوید: با پدرم در خانه‏ى متوکل بودیم. من در آن هنگام طفل بودم و جماعتى از آل ابوطالب، آل عباس و آل جعفر حضور داشتند. امام هادى علیه‏السلام وارد شد همه آنان که در خانه متوکل بودند به احترام او پیاده شدند آن حضرت داخل خانه شد.

برخى از حاضران به برخى دیگر گفتند: چرا براى این جوان پیاده شویم نه شریفتر از ماست و نه سنش بیشتر است. به خدا سوگند براى او پیاده نخواهیم شد!!

ابوهاشم جعفرى که در آنجا حاضر بود گفت: به خدا سوگند! وقتى او را ببینید همگى به احترام او با حقارت پیاده خواهید شد.

طولى نکشید که آن حضرت از منزل متوکل بیرون آمد، چون چشم حاضران به آن گرامى افتاد، همگى پیاده شدند.

ابوهاشم گفت: مگر نگفتید: پیاده نمى‏شویم.

گفتند: به خدا سوگند! نتوانستیم خوددارى کنیم، طورى که بى‏اختیار پیاده شدیم.