1- مرحوم سید مرتضى، شیخ حر عاملى و برخى دیگر به نقل از ابوهاشم جعفرى آوردهاند:
روزى به محضر مبارک امام حسن عسکرى علیه السلام وارد شدم، دیدم که در حال نوشتن نامهاى مىباشد، لحظاتى را در خدمت آن حضرت نشستم تا آن هنگام نماز فرا رسید.
بدین جهت، از ادامهى نوشتن خوددارى نمود و در همان لحظه، نامه و قلم را بر زمین نهاد و برخاست مشغول خواندن نماز گردید.
و من مواظب احوال و اوضاع بودم، که ناگهان متوجه شدم در حالى که امام علیه السلام مشغول نماز بود، قلم روى کاغذ حرکت مىکرد و خط مىنوشت، تا آن که نامه به پایان رسید و من با مشاهدهى چنین معجزهاى سجدهى شکر به جاى آوردم.
و چون نماز پایان یافت و حضرت سلام نماز را داد، قلم را از روى زمین برداشت؛ و سپس اجازه فرمود تا افرادى که منتظر زیارت و ملاقات حضرت بودند، وارد شوند(1)
2- محمد بن حسن شمعون گوید:
روزى از روزها چشمهایم سخت درد مىکرد و آن چه مداوا کردم سودى نبخشید و بالأخره یکى از دو چشمم نابینا شد و دومى هم در حال از بین رفتن بود.
نامهاى به حضرت ابومحمد، امام حسن عسکرى علیه السلام نوشتم و تقاضا نمودم تا حضرت براى بهبودى چشمهایم دعا فرماید.
امام علیه السلام در جواب نامه چنین مرقوم فرمود: خداوند متعال چشم نابینایت را برگرداند و آن دیگرى را صحیح و سالم گرداند.
و نیز در ذیل نامه نوشته بود: خداوند به تو پاداش نیک و اجر جزیل عنایت گرداند.
محمد گوید: از این که چشمهایم خوب شد خوشحال شدم؛ ولى معناى آخرین جمله ى امام علیه السلام را نفهمیدم، تا آن که یکى از فرزندانم وفات یافت و فهمیدم تسلیت آن حضرت به جهت آن بوده است(2)
3- احمد بن اسحاق حکایت کند:
روزى به محضر مبارک امام حسن عسکرى علیه السلام شرفیاب شدم، هنگامی که در خدمت حضرت نشستم، فرمود: «الحمد الله»، پیش از آن که از دنیا بروم، خداوند متعال خلیفه و جانشین مرا به من نشان داد و فرزند عزیزم را دیدم.
او از جهت شمائل و صفات، شبیه ترین مردم به رسول الله صلى الله علیه و آله و سلم مىباشد، خداوند حافظ و نگهدار او خواهد بود تا آن که پس از غیبتى طولانى ظهور نماید و زمین را پر از عدل و داد گرداند(3)
4- همچنین ابوهاشم جعفرى گوید:
روزى نزد حضرت ابومحمد، امام حسن عسکرى علیه السلام شرفیاب شدم و نشستم.
حضرت فرمود: یکى از گناهانی که مورد عفو و مغفرت قرار نمىگیرد، این است که شخصى گناهى مرتکب شود و بگوید: اى کاش فقط به همین گناه عقاب شوم و آن را سبک و ناچیز شمارد.
من پیش خود فکر کردم: چقدر سخت و دقیق است، پس انسان باید همیشه مواظب اعمال و حرکات خود باشد.
حضرت از افکار من آگاه شد و فرمود: آنچه با خود حدیث نفس کردى، اهمیت بده و آن را رها نکن و بدان که گناه شرک به خداوند متعال از حرکت مورى بر سنگى صاف و ظریف، مخفىتر خواهد بود(4)
5- مرحوم کلینى و برخى دیگر از بزرگان به نقل از ابوهاشم
جعفرى آوردهاند:
روزى در محضر مبارک حضرت ابومحمد امام حسن عسکرى علیه السلام وارد شدم و با خود گفتم: اى کاش حضرت نگین انگشترى، به من هدیه مىنمود تا نزد انگشتر ساز ببرم و رکاب مناسبى براى آن بسازد و به عنوان تبرک به دست خود نمایم.
و چون مقدارى نشستم، بلند شدم و بدون آن که در فکر نگین انگشتر باشم، خواستم که خداحافظى کنم.
پس امام علیه السلام انگشترى را تحویل من داد و فرمود: اى ابوهاشم! تو نگین خواستى؛ ولى ما نگینى همراه با رکاب آن به تو مىدهیم، خداوند آن را براى تو مبارک گرداند.
پس از آن گفتم: اى سرور و مولایم! شهادت مىدهم که تو حجت و ولى خدا هستى و امام و پیشواى من خواهى بود و من بر این شهادت اعتقاد راسخ دارم؛ سپس حضرت فرمود: خداوند متعال تو را مورد مغفرت و رحمت خود قرار دهد(5)
1) عیون المعجزات: ص 134، اثبات الهداة: ج 3، ص 430، ح 117، بحار: ج 50، ص 304، ح 80، مدینة المعاجز: ج 7، ص 597، ح 2581.
2) اصول کافى: ج 1، ص 510، ح 17.
3) اکمال الدین شیخ صدوق: ص 408، ح 7.
4) الخرایج و الجرایح: ج 2،ص 687، ح 11.
5) اصول کافى: ج 1، ص 512، ح 21، کشف الغمة: ج 2، ص421، اثبات الهداة: ج 3، ص 405، ح 25.