جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

مصائب حضرت امام حسن عسکرى

زمان مطالعه: < 1 دقیقه

حجت یازدهم، نور ولایت حسنم++

کینه‏ى اهل ستم، کرده جلاى وطنم

پدر ختم امامان، وصى ختم رسل ++

ولى امر خدا، واقف سر و علنم‏

والد حجت ثانى عشر، ناصر دین‏++

مالک ملک وجود، ولى مؤتمنم‏

«معتمد» زهر خورانیده مرا از ره جور++

کین چنین سوخته بال من فرسوده تنم‏

پسر شافع میعاد على بن جواد علیه السلام‏++

پدر حجت حق مهدى موعود منم‏

بانى کشور جانم من و این گونه خراب‏++

کرده سم ستم و کینه بناى بدنم‏

«معتمد» شرم کن از روح رسول مدنى‏++

که من از آل على ذوالمننم‏

نور حق را نتوان کرد بدین سان خاموش‏++

مکن از زهر چنین خسته و رنجور تنم‏

که گرفتار ستم پیشه و گه در زندان‏++

گاه از جور جفا خسته و گه در محنم‏

«معتمد» مى‏کشدم از ره بیداد و ستم‏++

که چرا من پدر مهدى صاحب زمنم(1)


1) اشعار از شاعر محترم: آقاى محمد آزادگان.