جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

عبادت در زندان و آزادى برادر

زمان مطالعه: 2 دقیقه

عده‏اى از مورخین و محدثین آورده‏اند:

معتمد عباسى همانند دیگر خلفاء بنى العباس، هر روز به نوعى سادات بنى الزهراء را مورد شکنجه و عذاب‏هاى روحى و جسمى قرار مى‏داد، تا آن که روزى دستور داد: امام حسن عسکرى علیه السلام را نیز به همراه برادرش جعفر دست گیر و زندانى نمایند.

هنگامى که امام علیه السلام وارد زندان شد، معتمد عباسى به طور مرتب جویاى حالات او بود که در زندان چه مى‏کند، در پاسخ به او گفته مى‏شد: امام حسن عسکرى علیه السلام دائما روزها را روزه مى‏گیرد و شب‏ها مشغول عبادت و مناجات با پروردگار مى‏باشد.

و چون چند روزى به همین منوال سپرى گشت، معتمد به یکى از وزیران خود دستور داد تا نزد حضرت ابومحمد – حسن بن على علیه السلام – برود و پس از رساندن سلام خلیفه، او را از زندان آزاد و روانه‏ى منزلش گرداند.

وزیر معتمد گوید: همین که جلوى زندان رسیدم، دیدم الاغى ایستاده، و مثل این که منتظر کسى است که بیاید و سوارش شود.

هنگامى که داخل زندان رفتم، دیدم حضرت لباس‏هاى خود را پوشیده و در انتظار خبرى است و ظاهرا مى‏دانست که من آمده‏ام تا او را از زندان آزاد گردانم.

وقتى پیام خلیفه را برایش بازگو کردم، بى‏درنگ حرکت نمود و سوار الاغ شد؛ ولى حرکت نکرد و سر جاى خود ایستاد، جلو آمدم و عرض کرد: چرا ایستاده‏اى؟

اظهار داشت: منتظر برادرم جعفر هستم.

گفتم: من فقط مأمور آزادى شما بودم و کارى با جعفر ندارم، او باید فعلا در زندان باشد.

حضرت فرمود: نزد خلیفه برو و به او بگو: ما هر دو با هم از منزل آمده‏ایم و اگر هر دو با هم به منزل باز نگردیم، مشکل ساز خواهد شد.

لذا وزیر نزد معتمد عباسى آمد و پیام حضرت را براى او مطرح کرد و معتمد نیز دستور آزادى جعفر را صادر کرد؛ و چون خدمت حضرت بازگشت و حکم آزادى جعفر را نیز آورد، حضرت به همراه برادرش جعفر به سوى منزل حرکت کردند(1)


1) عیون المعجزات: ص 139، حلیة الأبرار: ج 5، ص 90، ح 3.