جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

دو نوع پوشش و اظهار حجت

زمان مطالعه: 2 دقیقه

عده‏اى از اهالى کوفه براى تحقیق و بررسى پیرامون مسئله‏ى امام و حجت خداوند متعال، شخصى را به نام کامل – فرزند ابراهیم مدنى – به شهر سامراء فرستادند.

کامل گوید: هنگام حرکت با خود گفتم: کسى نمى‏تواند وارد بهشت شود: مگر آن که همانند من معرفت و لیاقت داشته باشد و به سمت سامراء حرکت نمودم.

موقعى که به سامراء رسیدم و به منزل سرورم حضرت ابو محمد، امام حسن عسکرى علیه السلام وارد شدم، حضرت را دیدم که لباسى سفید و نرم و لطیف پوشیده است، در ذهن خود گفتم: حضرت این نوع لباس لطیف را مى‏پوشد؛ لیکن به ماها دستور مى‏دهد تا لباسى همانند فقیران و تهى دستان بپوشیم.

در همین افکار بودم، بدون آن که مطلبى را ظاهر سازم و یا سخنى بگویم، که ناگهان امام علیه السلام نگاهى بر من انداخت و تبسمى نمود؛ و پس از آن آستین خود را بالا زد و اظهار داشت: اى کامل! نگاه کن.

هنگامى که نگاه کردم، متوجه شدم که حضرت زیر لباس هایش،

لباسى زبر و خشن پوشیده است.

سپس فرمود: این نوع لباسى را که در ظاهر مى‏بینى، براى حفظ موقعیت اجتماعى شماها است و آن دیگرى را که در زیر لباس‏هایم مى‏بینى، براى خود پوشیده‏ام.

کامل گوید: نسبت به افکار غلطى که برایم پیش آمده بود، بسیار شرمنده و سرافکنده شدم و سر جاى خود نشستم.

پس از گذشت لحظه‏اى، ناگهان متوجه شدم که نسیمى به وزیدن گرفت و با وزش باد، پرده‏اى که جلوى درب خروجى آویزان کرده بودند کنار رفت؛ و در همین بین، چشمم بر کودکى رشید افتاد، در سنین چهارده سالگى که همانند ماه، روشن و نورانى بود.

آن گاه کودک مرا صدا نمود: اى کامل بن ابراهیم!

من با شنیدن این سخن تعجب کرده و بر خود لرزیدم و گفتم: بله، بله، اى سرورم! چه مى‏فرمائى!؟

فرمود: آمده‏اى تا درباره‏ى حجت خدا تحقیق کنى! و این که مى‏خواهى بدانى آیا کسانى امثال تو وارد بهشت مى‏شوند؟

اظهار داشتم: بلى، قسم به خدا! به همین منظور آمده‏ام.

بعد از آن فرمود: و نیز آمده‏اى تا درباره‏ى طایفه‏ى مفوضه و عقائدشان تحقیق و بررسى نمائى؟

سپس در ادامه‏ى فرمایش خود افزود: اى کامل! آن‏ها دروغ مى‏گویند: قلب هاى ما اهل بیت – عصمت و طهارت – جایگاه اراده و

مشیت الهى است و ما چیزى بدون اراده و بدون مشیت خداوند متعال نمى‏دانیم، پس چنانچه او اراده نماید، ما نیز اراده مى‏کنیم.

پس از آن پرده به حالت اول خود بازگشت و دیگر آن مولود عزیز – مهدى موعود علیه السلام – را ندیدم.

بعد از این جریان، حضرت ابومحمد، امام عسکرى علیه السلام نیز تبسمى نمود و اظهار داشت: اى کامل! دیگر منتظر چه هستى؟

آیا درباره‏ى حجت خداوند به نتیجه نرسیدى؟!

آن کودکى را که مشاهده نمودى، مهدى و حجت خدا بعد از من مى‏باشد و آن چه را که تو در فکر و ذهن خود گذرانده بودى، برایت بازگو کرد؛ و نیز پاسخ مطالب تو را داد.

پس از جاى خود برخاستم و با خوشحالى و سرور از این که توانستم به مقصود خود دست یابم از محضر مقدس و مبارک حضرت خداحافظى کرده و بیرون آمدم.(1)


1) غیبة شیخ طوسى: ص 246 ح 216، هدایة الکبرى حضینى: ص 359، کشف الغمة: ج 2، ص 499، مدینة المعاجز: ج 7، ص 585، ح 2576.