جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

برنامه‏ى امام در زندان

زمان مطالعه: 2 دقیقه

مرحوم قطب الدین راوندى، طبرى و برخى دیگر از بزرگان به نقل از ابوهاشم جعفرى حکایت کند:

در آن دورانى که من با عده‏اى دیگر از سادات در زندان معتصم عباسى به سر مى‏بردم، حضرت ابومحمد، امام حسن عسکرى علیه السلام نیز با ما زندانى بود.

حضرت به طور دائم روزه داشت و یکى از غلامانش هنگام افطار مقدارى غذا براى آن حضرت مى‏آورد، همین که موقع افطار مى‏رسید و مى‏خواست غذا میل نماید، ما را در کنار خود دعوت مى‏نمود و همگى با آن حضرت افطار مى‏کردیم.

روزى از روزها من روزه بودم و ضعف شدیدى مرا فرا گرفته بود، آن روز را من تنهائى با مقدارى کعک افطار کردم؛ و قسم به خداوند سبحان! که کسى از این جریان من اطلاعى نداشت، سپس آمدم و در جمع افراد، کنار حضرت نشستم.

امام علیه السلام به یکى از افراد دستور داد: مقدارى غذا براى ابوهاشم بیاور تا میل کند، گر چه افطار کرده است.

پس من خنده‏ام گرفت، فرمود: اى ابوهاشم! چرا خنده مى‏کنى؟

و سپس افزود: هر موقع در خود احساس ضعف کردى، مقدارى گوشت تناول کن تا نیرو یابى و تقویت بشوى، ضمنا توجه داشته باش که در کعک هیچ قوتى نیست.

بعد از آن به حضرت عرضه داشتم: همانا خدا و پیامبر و شما اهل بیت رسالت، صادق و با حقیقت هستید.

ابوهاشم جعفرى در ادامه‏ى حکایت افزود: در آن روزى که خداوند متعال مقدر کرده بود که امام عسکرى علیه السلام از زندان آزاد شود، مأمورى آمد و به حضرت اظهار داشت: آیا میل دارى که امروز نیز براى شما – همانند روزهاى قبل – افطارى بیاورم؟

امام علیه السلام فرمود: مانعى نیست، آن را بیاور، ولى فکر نمى‏کنم که فرصت باشد، از آن بخورم.

پس مأمور، مقدار غذائى را همانند قبل براى حضرت آورد؛ ولى نزدیک غروب در حالى که حضرت روزه بود، آزاد شد و به ما فرمود: افطار مرا میل کنید، گوارایتان باد(1)


1) اعلام الورى طبرسى: ج 2، ص 141، الخرایج و الجرائح: ج 2، ص 282، ح 2، احقاق الحق: ج 19، ص 624.