و از احمد بن اسحاق نقل میکند که شرفیاب حضور امام حسن عسکری علیهالسلام شدم و از آن حضرت تقاضا نمودم که بنویسد تا خط او را نگاه کنم که وقتی برایم نامه مینویسد، خط آن بزرگوار را بشناسم، حضرت پذیرفت، سپس فرمود: ای احمد! خط با درشتی و باریکی نوک قلم فرق میکند، وسوسه را کنار بگذار. آنگاه قلم و دوات را خواست و شروع به نوشتن نمود. قلم را به قعر مرکب میفرستاد. وقتی که حضرت مشغول نوشتن بود پیش خود حدیث نفس کردم که از آن حضرت درخواست نمایم تا آن قلمی که با آن مینویسد به من ببخشد، وقتی که از کتابت فراغت یافت با من سخن میگفت و با دستمال دوات قلم را پاک مینمود، سپس فرمود: این قلم را بگیر و آن را به من داد. پس از آن عرض کردم: فدایت شوم پیش خود از چیزی که مربوط به من میباشد ناراحت هستم، میخواستم از پدر بزرگوارت بپرسم برایم ممکن نشد. فرمود: آن که باعث ناراحتی توست چیست؟ عرضه داشتم: از پدران گرامی شما برای ما روایت شده که خواب پیامبران بر قفاست و خواب مؤمنان بر طرف راست و خواب منافقان بر طرف چپ و خواب شیاطین بر روست.
فرمود: آری همین است! عرض کردم: ای سرورم هر چه کوشش میکنم که بر طرف راست بخوابم میسر نمیشود و خوابم نمیبرد. اندکی تأمل نمود سپس فرمود: ای احمد نزدیک بیا، به حضرت نزدیک شدم. فرمود: دستت را زیر لباست داخل کن این کار را انجام دادم پس دست مبارک را از زیر لباسش بیرون آورد و زیر لباس من قرار داد سپس دست راست به طرف چپ من و دست چپ را به طرف راست من کشید، سه مرتبه این کار را انجام داد.
احمد بن اسحاق میگوید: پس از این عنایت حضرت نمیتوانم به طرف چپم بخوابم و اگر بر طرف چپ بخوابم، خوابم نمیبرد.(1)
1) همان، ص 513 و 514، ح 27.