جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

نهى شدید امام هادى از همنشینى با گمراهان

زمان مطالعه: < 1 دقیقه

ابوهاشم جعفرى، یکى از شاگردان و اصحاب برجسته امام رضا علیه‏السلام و امام هادى علیه‏السلام بود، روزى امام هادى علیه‏السلام او را دید و قاطعانه به او فرمود:

«چرا تو را مى‏بینم که در نزد عبدالرحمن بن یعقوب هستى؟»

(و با او همنشین مى‏باشى).

ابوهاشم: عبدالرحمان، دایى من است.

امام: «عبدالرحمن درباره‏ى خدا، سخن نادرست مى‏گوید و ذات پاک خدا را به صورت جسم و او را داراى نشانه‏هاى جسم توصیف مى‏کند، یا با او همنشین شو و ما را واگذار و یا با ما باش و او را واگذار!».(1)

ابوهاشم: او هر چه مى‏خواهد بگوید، به من چه زیانى مى‏رساند، وقتى که من عقیده به گفتارش نداشته باشم؟

امام: آیا نمى‏ترسى که عذابى بر او فرود آید و آن عذاب، تو را نیز فراگیرد؟ آیا داستان آن شخصى را که خود از یاران موسى علیه‏السلام بود و پدرش از اصحاب فرعون بود نشنیده‏اى، آنجا که وقتى لشگر فرعون (در تعقیب سپاه موسى) به کنار دریا آمد، آن پسر، از لشگر موسى علیه‏السلام جدا شد و نزد پدر رفت تا با نصیحت کردن پدر، او را از فرعونیان جدا کند و به سوى موسى علیه‏السلام بیاورد، هنگامى که با پدرش ستیز مى‏کرد و او را به راه هدایت دعوت مى‏نمود، با هم کنار دریا آمدند، ناگهان عذاب الهى فرارسید و لشکر فرعون غرق شدند، آن پدر و پسر نیز که در کنار لشگر فرعون بودند، غرق شدند، خبر به موسى علیه‏السلام رسید (که پدر مستحق عذاب بود، پسر چرا؟)، موسى علیه‏السلام فرمود:

هو فى رحمة الله، و لکن النقمة اذا نزلت لم یکن لها عمن قارب المذنب دفاع:

«آن پسر در رحمت خدا است، ولى وقتى که عذاب فرارسید، از آنکه نزدیک گنهکار است، دفاعى نشود.»(2)


1) فاما جلست معه و ترکتنا، و اما جلست معنا و ترکته؟.

2) اصول کافى، ج 2، ص 374 و 375.