جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

نمونه‏اى از مهمان‏نوازى و کرم امام هادى

زمان مطالعه: 2 دقیقه

یک روز امام هادى از شهر سامرا بیرون آمد و به خاطر کار مهمى به قریه‏اى رفت، فقیرى اعرابى (از بادیه‏نشینان کوفه) به در خانه‏ى او آمد، گفتند: «آقا به فلان روستا، رفته است.»

آن فقیر به طرف آن روستا حرکت کرد، وقتى که به محضر امام هادى علیه‏السلام رسید، امام به او فرمود: «چه حاجت دارى؟»

او عرض کرد: «من مردى از اعراب کوفه هستم که به امامت جدتان امیرمؤمنان على علیه‏السلام، چنگ زده‏ام (شیعه هستم) وام سنگینى برعهده‏ى من است که تحمل آن برایم بسى دشوار است و کسى را جز تو نیافتم تا آن را ادا کند.»

امام هادى علیه‏السلام فرمود: دل خوش دار و آرام باش، سپس آن فقیر

را به خانه‏اش برد و مهمان خود نمود، هنگامى که صبح شد، به او فرمود: «من موضوعى را از تو مى‏خواهم، مبادا با من مخالفت کنى.» او عرض کرد: «نه، با تو مخالفت نخواهم کرد.»

امام هادى علیه‏السلام با خط خود در ورقه‏اى نوشت: «فلان اعرابى، فلان مقدار، برعهده‏ى من طلب دارد.» و مبلغ آن را بیش از بدهکارى او نوشت، آنگاه به او فرمود: «این ورقه را بگیر، وقتى که به سامرا رفتم، نزد من بیا و در حالى که جماعتى در نزد من هستند، همین مبلغ نوشته شده را (به عنوان طلبکار) از من مطالبه کن و در مورد نپرداختن آن، با من درشتى نما، مبادا با این دستور من مخالفت کنى.»

فقیر گفت: «دستور تو را انجام خواهم داد.» او آن ورقه را گرفت و هنگامى که امام هادى علیه‏السلام به سامرا رفت و جماعت بسیارى از اصحاب خلیفه وقت و غیر آنها در محضر آن حضرت، اجتماع کردند، آن فقیر وارد آن مجلس گردید و ورقه را بیرون آورد و مطالبه‏ى مبلغ نوشته شده نمود.

امام هادى علیه‏السلام با کمال مدارا و نرمش با او روبرو شد و عذرخواهى کرد و وعده فرمود که آن را ادا خواهم کرد و خاطرت را خوش مى‏کنم.

این خبر به گوش خلیفه وقت رسید، او دستور داد: سى هزار درهم به حضور امام هادى علیه‏السلام بردند، امام هادى علیه‏السلام آن مبلغ را در خانه‏ى خود نگهداشت، تا آن فقیر کوفى آمد، امام هادى علیه‏السلام تمام آن پول را به او داد و فرمود: «بگیر و قرضهاى خود را با آن ادا کن و با بقیه‏ى

آن، معاش اهل و عیالت را تأمین نما و ما را معذور بدار.»

این روش یک نوع تاکتیکى بود که امام با به کار بردن آن، حق مظلومى را از غاصبى گرفت و به آن مظلوم داد.

آن فقیر اعرابى گفت: «اى پسر رسول خدا! سوگند به خدا، امید و انتظار من از شما به کمتر از یک سوم این مبلغ بود، ولى خداوند آگاهتر است که مقام رسالت خود را در وجود چه کسى قرار دهد.» آن مبلغ را گرفت و به دیار خود بازگشت.»(1)


1) کشف الغمه، ج 3.