خیران اسباطى مىگوید: از شهر سامرا به مدینه آمدم و به حضور امام هادى علیهالسلام شرفیاب شدم، به من فرمود:
«از واثق (نهمین خلیفه عباسى که در سامرا سکونت داشت)
چه خبر؟»
گفتم: قربانت گردم، وقتى که از او جدا شدم، سالم بود، دیدار من از همهى مردم به او نزدیکتر بود، زیرا ده روز قبل او را دیدهام و در اینجا کسى نیست که او را بعد از من دیده باشد.»
امام هادى علیهالسلام فرمود: اهل مدینه مىگویند واثق مرده است.
خیران مىگوید: از این خبر (که امام به طور سربسته نسبت به مردم مدینه داد) فهمیدم که آن حضرت به وسیلهى علم غیب فهمیده که واثق مرده است و تقیه مىکند.
سپس فرمود: جعفر (متوکل دهمین خلیفه عباسى) چه کرد؟
گفتم: از او جدا شدم، در حالى که او در زندان شهر سامرا بود و در فشار سختى به سر مىبرد.
فرمود: «او زمام خلافت را به دست گرفت و فرمانروا شد.»
سپس فرمود: «از ابنزیات» (وزیر معتصم هشتمین خلیفهى عباسى) چه خبر؟
گفتم: مردم با او بودند و فرمانروایى او رونق داشت.
فرمود: پیشروى ابنزیات، برکتى براى او نداشت – آنگاه آن حضرت اندکى سکوت کرد – و سپس فرمود: «تقدیرات و احکام الهى به ناچار باید جریان یابد، اى خیران! واثق (نهمین خلیفهى عباسى) مرد و متوکل (دهمین خلیفهى عباسى) به جاى او نشست و ابنزیات نیز کشته شد!»
عرض کردم: قربانت گردم، ابنزیات، چه وقت کشته شد؟
فرمود: «شش روز پس از بیرون آمدن تو از سامرا» و با توجه اینکه خیران، ده روز بود از سامرا بیرون آمده بود، معناى سخن امام، این است که ابنزیات چهار روز قبل کشته شد.)(1)
1) اصول کافى، ج 1، ص 498.