روزى حضرت عبدالعظیم به حضور امام هادى علیهالسلام رفت، وقتى که آن حضرت او را دید فرمود:
مرحباً بک یا اباالقاسم انت ولینا حقاً:
«آفرین بر تو اى ابوالقاسم، تو به حق ولى ما (دوست ما) هستى.»
آنگاه حضرت عبدالعظیم علیهالسلام خلاصهاى از اعتقادات خود از توحید، عدل و معاد و عقیده به دوازده امام علیهالسلام را بیان کرد، نام امامان
معصوم علیهالسلام را یکیک شمرد و پس از ذکر امام جواد علیهالسلام عرض کرد اکنون: «امام ما تو هستى.»
امام هادى علیهالسلام به او فرمود: «پس از من فرزندم حسن علیهالسلام امام است، سپس ذکرى از امام مهدى (عج) به میان آمد و حضرت عبدالعظیم، اعتقاد خود را به همه، اقرار و ابراز نمود و سپس از فروع و عبادات سخن به میان آورد و اعتقاد خود به همهى آنها را اقرار کرد، در این هنگام امام هادى علیهالسلام به او فرمود:
یا اباالقاسم، هذا و الله دینى و دین الذى ارتضاه بعباده، فاثبت علیه ثبتک الله بالقول الثابت فى الحیاة الدنیا و الآخرة:
«اى ابوالقاسم! سوگند به خدا، این همان دین من و دین کسانى است که خداوند آن را براى بندگانش پذیرفته است، بر آن استوار باش، خداوند تو را به سخن استوار در دنیا و آخرت ثابت قدم کند.»(1)
1) کمالالدین صدوق، بحار، ج 3، ص 268.