جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

حضرت عبدالعظیم حسنى (1)

زمان مطالعه: 2 دقیقه

حضرت عبدالعظیم علیه‏السلام از نواده‏هاى امام حسن مجتبى علیه‏السلام است که با چهار واسطه به امام حسن علیه‏السلام مى‏رسد، به این ترتیب:

عبدالعظیم، فرزند عبدالله بن على بن حسن بن زید بن امام حسن مجتبى علیه‏السلام(1) این مرد بزرگ از فقها و علماى با همت و برجسته‏اى بود که خود داراى حوزه‏ى درس بود و مؤسس حوزه‏ى علمیه در شهر رى و اطراف آن گردید.

او در محضر امام هادى علیه‏السلام به مرتبه‏اى از علم و اجتهاد و وثوق رسید که آن حضرت به ابوحماد رازى فرمود: «اى حماد! اگر در شهر و محل سکونت خود (شهر رى) در مسائل دینى به مشکلى برخوردى، از حضرت عبدالعظیم علیه‏السلام بپرس و سلام مرا به او برسان.»

حضرت عبدالعظیم از شاگردان و اصحاب رضا علیه‏السلام و امام جواد علیه‏السلام و سپس امام هادى علیه‏السلام بود، نامه‏هاى بسیارى را بین امام جواد و پسرش امام هادى، رد و بدل کرد.(2)

حضرت عبدالعظیم علیه‏السلام کتابهایى تألیف کرد؛ مانند: کتاب «یوم و لیلة» و کتاب «خطب امیرالمؤمنین علیه‏السلام» و کتاب روایات عبدالعظیم بن عبدالله الحسنى….

حضرت عبدالعظیم علیه‏السلام در شهر سامرا، به محضر امام هادى علیه‏السلام مى‏رسید، متوکل عباسى نسبت به او ظنین شد، او به دستور امام هادى علیه‏السلام، براى حفظ جان خود از گزند متوکل، مخفیانه از شهر سامرا بیرون رفت و به صورت پیک (پستچى) از راه طبرستان (مازندران) به شهر رى آمد و در آنجا در سرداب خانه‏ى یکى از شیعیان مخفى گردید و کم‏کم شیعیان به ورود او آگاه شدند و به محضر او مى‏رفتند.

و همین ملاقاتها موجب تحکیم و گسترش تشیع در شهر رى آن روز گردید.

مردم شهر رى، در آن عصر، از اهل تسنن بودند و سنیهاى

ناصبى نیز در میان آنها نفوذ داشتند، چرا که شهر رى در سال 22 (عصر خلافت عمر) به دست مسلمین فتح شد و حاکمان آنجا همه از اهل تسنن بودند که از طرف خلیفه، نصب شده بودند.(3)

مهاجرت حضرت حمزة بن امام کاظم علیه‏السلام به این شهر و سپس ورود حضرت عبدالعظیم علیه‏السلام به آنجا، نقش بسیار در گرایش مردم آنجا به تشیع داشت.

علامه نجاشى (ره) روایت کرده که: حضرت عبدالعظیم در شهر رى مخفى بود، روزها روزه مى‏گرفت و شبها را به عبادت به سر مى‏آورد و مخفیانه بیرون مى‏آمد و کنار قبر حضرت حمزه علیه‏السلام مى‏رفت و آن را زیارت مى‏کرد.(4)


1) رجال شیخ طوسى.

2) مناقب آل ابى‏طالب، ج 4، ص 389 – سفینة البحار، ج 2، ص 121.

3) کامل ابن‏اثیر، ج 3، ص 24.

4) منتهى الآمال، ج 2، ص 157.