جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

پاسخهاى امام هادى به پرسشهاى پیچیده یحیى بن اکثم

زمان مطالعه: 8 دقیقه

یحیى بن اکثم از علماى برجسته دربارى و از قاضیانى بود که در عصر مأمون و خلفاى بعد به عنوان قاضى کهنه‏کار و زیرک شناخته مى‏شد، سیزده سؤال مشکل را تنظیم کرد و توسط موسى مبرقع (برادر امام هادى) براى امام هادى علیه‏السلام فرستاد، تا آن حضرت جواب آنها را بدهد.

موسى نزد برادرش امام هادى علیه‏السلام آمد و ماجرا را گفت: امام هادى علیه‏السلام لبخندى زد و به موسى فرمود: «آیا پاسخش را دادى؟» او عرض کرد: نه، من پاسخ آنها سؤالها را نمى‏دانم، امام فرمود: آن سؤالها چیست؟

موسى سیزده سؤال یحیى بن اکثم را به ترتیب زیر برشمرد:

1 – مطابق آیه 40 سوره‏ى نمل، آن کس که علمى از کتاب داشت (یعنى وزیر سلیمان به نام آصف) به سلیمان گفت: «من تخت بلقیس را پیش از آنکه چشم برهم نهى، نزد تو حاضر مى‏کنم.» سؤال من این است مگر پیغمبر خدا حضرت سلیمان، به علم آصف محتاج بود؟

2 – مطابق آیه 100 سوره‏ى یوسف «یوسف پدر و مادرش را بر فراز تخت برد و آنها و فرزندانش در برابرش به سجده افتادند.» سؤال من این است که چگونه یعقوب پیغمبر و فرزندانش براى یوسف سجده کردند؟

3 – مطابق آیه 94 سوره‏ى یونس خداوند مى‏فرماید: «اگر از آنچه

بر تو نازل کرده‏ایم در شک هستى، از آنها که قبل از تو کتاب مى‏خوانند بپرس.» سؤال من این است، این آیه خطاب به کیست؟ اگر خطاب به پیغمبر است، چگونه او شک دارد؟ و اگر خطاب به دیگرى است، قرآن بر چه کسى – جز پیامبر – نازل شده است؟

4 – منظور از «ابحر» (دریاها) در آیه 27 لقمان چیست؟ و در کجا قرار دارد، آنجا که خداوند مى‏فرماید:

و لو ان ما فى الارض من شجرة اقلام و البحر یمده من بعده سبعة ابحر ما نفدت کلمات الله:

«و اگر همه‏ى درختان روى زمین قلم شود، و دریا براى آن مرکب گردد و هفت دریا به آن افزوده شود، اینها همه تمام مى‏شود، ولى کلمات خدا پایان نمى‏گیرد.»

5 – خداوند در آیه 71 زخرف در وصف بهشت مى‏فرماید:

و فیها ما تشتهیه الانفس و تلذ الاعین:

«هر چه دل بخواهد و چشم از آن لذت برد در بهشت موجود است.»

پس چرا خداوند آدم را که تنها گندم خورد، عذاب و کیفر نمود؟

6 – در آیه‏ 50 سوره‏ى شورى مى‏خوانیم:

او یزوجهم ذکرانا و اناثا:

«خداوند اگر بخواهد، پسر و دختر را براى آنان جمع مى‏کند.»

جایى که خداوند مطابق این آیه، پسران را به بندگانش تزویج

کند، چگونه قومى را به خاطر این عمل (لواط) کیفر داده است؟(1)

7 – چگونه در بعضى از دعواها گواهى یک زن کافى است، یا اینکه خداوند در مورد مردان مى‏فرماید:

و اشهدوا ذوى عدل منکم:

«و دو مرد عادل از خودتان را گواه گیرید.»(2)

8 – درباره‏ى خنثى، حضرت على (براى تشخیص زن یا مرد بودن او و تعیین ارث) دستور داد، ببینید او در کدام مجرا ادرار مى‏کند، سؤالم این است که چه کسى باید این تحقیق را انجام دهد، زن یا مرد؟ اگر زن نگاه کند، شاید او مرد باشد و اگر مرد انجام دهد شاید او زن باشد؟ و این هر دو صورت جایز نیست.

9 – مردى دید که چوپانى با گوسفندى آمیزش مى‏کند، چون نگاه چوپان به صاحب گله افتاد، کنار رفت و آن گوسفند در میان گوسفندهاى دیگر گم شد، این گوسفندها را چگونه سر ببرند، آیا گوشتشان حلال است یا حرام؟

10 – نماز صبح چرا بلند خوانده مى‏شود، با اینکه از نمازهاى روزانه است و بلند خواندن به نمازهاى شب مربوط است؟

11 – على علیه‏السلام به ابن‏جرموز (قاتل زبیر، آنگاه که زبیر دست از جنگ جمل کشید و ابن‏جرموز او را در نماز غافلگیر کرد و کشت) فرمود «قاتل ابن‏صفیه (زبیر) را به آتش بشارت ده.» (و با این عبارت

فهماند که ابن‏جرموز اهل دوزخ است) چرا على علیه‏السلام که امام بود، این قاتل را نکشت؟

12 – چرا على علیه‏السلام در جنگ صفین (جنگ با معاویه) همه‏ى افراد سپاه معاویه را مى‏کشت، چه مهاجم و چه فرارى و چه زخمى؟، ولى در جنگ جمل (جنگ با سپاه طلحه و زبیر) به فرارى و مجروح کارى نداشت و اعلان کرد که هر کس به خانه‏ام آید ایمن است و هر کس اسلحه‏اش را بیفکند ایمن است، این اختلاف روش براى چه بود؟ اگر شیوه‏ى اول درست بود، ناچار شیوه‏ى دوم نادرست خواهد بود.

13 – هرگاه مردى اقرار کند که لواط کرده آیا باید حد بخورد یا نه؟

امام هادى علیه‏السلام به موسى مبرقع فرمود: بنویس، او عرض کرد: چه بنویسم؟ فرمود: (در جوابش) بنویس:(3)

بسم الله الرحمن الرحیم، خدا تو را به راه راست هدایت کند، نامه‏ات رسید، خواسته‏اى ما را با این خرده‏گیریها بیازمایى، تا شاید نقطه‏ى ضعفى از ما بیابى و عیب‏جویى کنى، خدا تو را به خاطر سوء نیتت مکافات دهد، همه‏ى سؤالهایت را پاسخ مى‏گوییم، خوب گوش فرا ده و آماده فهم آن باش و حواس خود را جمع کن که حجت بر تو تمام شده است. اما جواب:

1 – در مورد سؤال اول، آن کسى که علمى از کتاب داشت،

آصف بن برخیا بود و حضرت سلیمان از شناختن آنچه را که آصف مى‏شناخت، عاجز نبود، بلکه مى‏خواست به امت خود از جن و انس بفهماند که حجت بعد از من، آصف است و آن علم را سلیمان علیه‏السلام به امر خداوند به آصف سپرده و آموخته بود، تا مردم در مورد امامت و راهنماییهاى آصف، اختلاف ننمایند، چنان که در زمان حضرت داود علیه‏السلام نیز مسائلى به حضرت سلیمان تعلیم داده شده بود، تا پیامبرى و پیشوایى سلیمان بعد از پدر، آشکار گردد و حجت بر مردم تمام شود.

2 – در مورد سؤال دوم، سجده‏ى یعقوب و فرزندانش در برابر یوسف علیه‏السلام، براى اطاعت از خدا و اظهار محبت به یوسف بود، نه براى یوسف، چنان که سجده فرشتگان بر آدم علیه‏السلام، براى آدم علیه‏السلام نبود، بلکه اطاعت از خدا و اظهار علاقه به آدم علیه‏السلام بود، سجده‏ى یعقوب و فرزندانش در برابر یوسف، سجده‏ى شکر بود، به شکرانه‏ى اینکه خداوند آنها را در کنار هم جمع نموده است. آیا نمى‏بینى که یوسف علیه‏السلام در ابراز شکر خود در همان وقت، به خدا عرض مى‏کند:

رب قد آتیتنى من الملک و علمتنى من تأویل الاحادیث…:

«پروردگارا! بخشى (عظیم) از حکومت به من بخشیدى و مرا از علم و تعبیر خوابها آگاه ساختى…» (یوسف / 101)

3 – در مورد سؤال سوم، مورد خطاب در آیه، رسول خدا صلى الله علیه و آله است و او در آنچه خداوند به او نازل کرده شک نداشت، ولى جاهلان گفتند: چرا خداوند پیامبرى از فرشتگان را نفرستاده است و پیغمبرش

را با ما فرقى نگذاشته، چرا که او هم مثل ما مى‏خورد، مى‏نوشد، در بازار راه مى‏رود؟ خداوند وحى کرد که در حضور این جاهلان، از آنها که پیش از تو از کتابهاى آسمانى آشنا بوده‏اند بپرس آیا خداوند تاکنون پیغمبرى براى بشر فرستاده که نخورد و نیاشامد و در بازارها حرکت نکند، تو هم مثل آنها و این تعبیر که «اگر شک دارى» با اینکه پیامبر صلى الله علیه و آله شک نداشت، از نظر مماشات و همراهى با طرف است، چنانکه خداوند در آیه‏ى مباهله دستور مى‏دهد:

«بیایید تا فرزندان ما و فرزندان شما، زنان ما و زنان شما، خود ما و خود شما را دعوت کنیم، سپس نفرین کنیم و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهیم.» (البته دروغگویان مسیحیان بودند و در این امر شکى نبود ولى) اگر مى‏گفت: لعنت خدا را بر شما قرار دهیم، مسیحیان براى مباهله حاضر نمى‏شدند و خدا مى‏دانست که پیامبرش رسالتهاى او را ابلاغ مى‏کند و دروغگو نیست، در اینجا نیز پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم به راستگویى خود یقین داشت، ولى مى‏خواست با مدعى به عنوان بى‏طرف گفتگو کند.

4 – در مورد سؤال چهارم، آرى اگر درختهاى دنیا قلم شود و دریا را هفت دریا مدد کند و چشمه‏ها از زمین بجوشد، آبها تمام شود، آنها پیش از آنکه کلمات خدا پایان پذیرد تمام مى‏شوند، و هفت دریا عبارت است از: 1 – چشمه‏ى کبریت 2- چشمه یمن 3 – چشمه‏ى برهوت 4 – چشمه‏ى طبریه 5 – آب گرم ماسبندان (محلى در خوزستان) 6 – آب گرم آفریقیه معروف به لسان 7 – چشمه‏ى بحرون، و کلمات

پایان‏ناپذیر خدا ما هستیم که فضایلمان بیرون از مرز درک است.

5 – در مورد سؤال پنجم، البته هر چه از خوراکى و نوشیدنى و سرگرمى که دل بخواهد و لذتبخش باشد در بهشت وجود دارد و همه را نیز خداوند براى آدم علیه‏السلام حلال کرده بود، اما آن درختى که خداوند آدم و همسرش را از آن نهى کرده بود، درخت حسد بود (که به عنوان استعاره بر آن نام درخت نامیده شده است) خداوند به آنها سفارش کرده بود که به چشم حسد، بر کسانى که خدا بر مخلوقات دیگر فضیلتشان داده ننگرند، آدم فراموش کرد و بر آنها حسد برد و عزم و تصمیمى نداشت.

6 – در مورد سؤال ششم، منظور از جمع بین پسران و دختران، این است که خداوند گاهى دو نوزاد (دوقلو پسر و دختر) عطا مى‏کند و دو عددى که با هم قرین باشند، به آن «جفت» گفته مى‏شود، هر یکى جفت دیگرى است (نه آنکه منظور ازدواج باشد.) پناه بر خدا که مرادش نیرنگهایى (از لوط و…) باشد که تو ساخته‏اى که مجوز زشت‏کارى تو باشد.

و من یفعل ذلک یلق اثاماً – یضاعف له العذاب یوم القیامة و یخلد فیه مهاناً:

«و هر کس چنین کند، مجازات سختى خواهد دید – عذاب او در قیامت، چندان برابر مى‏گردد و همیشه با خوارى در آن خواهد ماند.» (فرقان / 68 و 69) در صورتى که توبه نکرده باشد.

7 – در مورد سؤال هفتم، پذیرش گواهى یک زن تنها در مورد

قابله (ماما) (در موضع زنده بودن یا مرده بودن نوزاد هنگام ولادت) است، که اگر آن قابله، مورد اطمینان باشد، گواهى او در این مورد پذیرفته است و گرنه کمتر از دو زن کافى نیست و به حکم ضرورت (در این مورد) به جاى دو مرد به حساب مى‏آید، چرا که در اینجا مرد نمى‏تواند کار زن را برعهده گیرد و اگر تنها یک زن (نامطمئن) وجود داشت، گواهى او با سوگند پذیرفته خواهد شد.

8 – در مورد مسأله‏ى خنثى، همان است که حضرت على علیه‏السلام فرموده است، ولى به این صورت که مردان عادلى جلو آیینه مى‏ایستند، خنثى پشت سر آن برهنه مى‏شود، شاهدان عکس او را در آیینه مى‏بینند و گواهى مى‏دهند.

9 – در مورد گوسفند و چوپان، اگر گوسفند معلوم بود، باید آن را سر ببرند و بسوزانند، و گرنه با (قرعه تعیین مى‏کنند به این ترتیب که) گله را دو نصف مى‏کنند و قرعه مى‏کشند به نام هر یک در آمد، نصف دیگر آزاد است، باز همین نصف را دو نیمه مى‏کنند و قرعه مى‏کشند و این کار را همچنان ادامه مى‏دهند تا دو تا بیشتر نماند، آنگاه بین آن دو قرعه مى‏زنند، قرعه به نام هر کدام افتاد، آن را سر مى‏برند و مى‏سوزانند و بقیه آزاد مى‏شوند.

10 – اما بلند خواندن نماز صبح، براى آن است که پیغمبر صلى الله علیه و آله وقتى آن را مى‏خواند که هوا تاریک بود از این رو در حکم قرائتهاى شبانه است.

11 – در مورد اینکه على علیه‏السلام فرمود: قاتل زبیر را به دوزخ

بشارت بده، این مژده‏اى بود که قبلاً پیامبر صلى الله علیه و آله داده بود و قاتل از خوارج بود که در جنگ نهراوان شرکت کرد و على علیه‏السلام از این جهت او را نکشت، که مى‏دانست او در جنگ نهروان، کشته خواهد شد.

12 – اینکه على علیه‏السلام در جنگ صفین مهاجم و فرارى را مى‏کشت، ولى در جنگ جمل فرارى و زخمى را نمى‏کشت و تعقیب نمى‏کرد و همچنین در جنگ جمل آنها را که اسلحه‏ى خود را مى‏افکندند، یا به خانه‏ها پناه مى‏بردند، امان مى‏داد، از این رو که فرمانده‏ى سپاه دشمن در جنگ جمل (طلحه و زبیر) کشته شده بود، دیگر پایگاه و جمعیتى نداشتند، که به آن بازگردند، (و فتنه را از سر گیرند) همه به خانه‏هاى خود برگشتند، دیگر نه جنگجو بود و نه معارض، آنها راضى بودند که کسى به آنها کارى نداشته باشد، در این صورت ناگزیر وظیفه در برابر آنها که در فکر جمع‏آورى مجدد لشگر و از سر گرفتن جنگ نبودند، خوددارى از جنگیدن و آزاررسانى به آنها است، ولى در جنگ صفین، سپاه دشمن به پایگاه خود بازمى‏گشت، داراى فرمانده و تجهیزات بود و در فکر تجدید قوا و از سر گرفتن جنگ به سر مى‏برد، سران دشمن، شمشیر در بین آنها پخش مى‏کردند، و جایزه به آنها مى‏دادند و تجهیزات جنگ را فراهم مى‏ساختند، بیماران را عیادت و دست و پا شکسته‏شدگان را مدوا مى‏نمودند، به پیاده‏ها مرکب و به برهنگان لباس مى‏دادند و باز دوباره همه را به میدان مى‏فرستاد. از این رو على علیه‏السلام

این دو گروه را یکسان ندید، وظیفه جنگ با گویندگان «لا اله الا الله» را خوب مى‏دانست، حق را براى آنها شرح مى‏داد (و حجت را بر آنها تمام مى‏کرد) هر کس حق را نمى‏پذیرفت شمشیر بر رویش مى‏کشید، جز اینکه توبه کند.

13 – در مورد مردى که به لواط، اقرار کرده، اگر دو شاهد، شهادت نداده و او به دلخواه خود اقرار نموده است، در این صورت حاکم شرع مى‏تواند به او منت نهاده و او را معاف دارد یا کیفر کند، آیا سخن خدا را نشنیده‏اى که به حضرت سلیمان مى‏فرماید:

هذا عطائنا فامنن او امسک بغیر حساب:

«این عطاى ما است، به هر کس مى‏خواهى (و صلاح مى‏دانى) ببخش، و از هر کس مى‏خواهى امساک کن و حسابى بر تو نیست.» (تو امین هستى) (سوره ص / 39)

امام هادى علیه‏السلام در پایان فرمود: به همه‏ى سؤالهاى تو پاسخ دادیم، آن را فراگیر و بدان.(4)

به این ترتیب امام هادى علیه‏السلام به همه‏ى پرسشهاى یحیى بن اکثم، پاسخ داد و این پاسخنامه چون گنجینه‏اى گرانبها در تاریخ ماند و همچون آیینه، نشانگر عظمت علمى امام علیه‏السلام شد و این درس را به دانشمندان داد که در برابر القائات مخالفان و بدخواهان، ساکت ننشینند و با پاسخهاى متین و محکم، از بدآموزیهاى آنها جلوگیرى نمایند.


1) یحیى این آیه را به دلخواه خود معنى کرد.

2) طلاق / 2.

3) مطابق پاره‏اى از روایات، این پاسخها را ابن‏سکیت، با املاى امام (ع) نوشت.

4) ترجمه تحف العقول، ص 563 تا 570.