جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

نمونه‏اى از سیاست امام

زمان مطالعه: 2 دقیقه

شخص فقیرى خدمت حضرت هادى (علیه‏السلام) آمد و گفت: «من از شیعیان جدتان امیرمؤمنان (علیه‏السلام) هستم و قرض سنگینى بر عهده‏ام افتاده است که توان پرداخت آنرا ندارم، اکنون جز شما کسى را براى دادخواهى نیافته‏ام.»

امام (علیه‏السلام) فرمود: غمگین مباش و با من بیا.» آنگاه او را به خانه‏اش برد چون صبح شد به او فرمود: «براى آنکه حاجتت برآورده شود از تو مى‏خواهم که با آنچه به تو خواهم گفت هرگز مخالفت نکنى.» و او پذیرفت.

آنگاه امام (علیه‏السلام) با خط خود در ورقه‏اى نوشت: «این مرد از حضرت هادى (علیه‏السلام) فلان مبلغ طلبکار است.» و مبلغ را بیش از مقدار قرض او نوشت، سپس فرمود: «این کاغذ را بگیر و در سامرا نزد من بیا و در حالى که جماعتى نزد من هستند، این سند را ارائه کن و با ناراحتى و خشم، پولت را از من طلب نما. تو را به خدا قسم مى‏دهم که مبادا با دستورم مخالفت کنى.»

عرب فقیر پذیرفت و در آن حال که امام (علیه‏السلام) به سامرا رفت و جماعت بسیارى از اصحاب خلیفه به دور آن حضرت اجتماع

کرده بودند وارد مجلس شد و ورقه را بیرون آورد و مطالبه‏ى آن مبلغ را نمود.

امام هادى (علیه‏السلام) با کمال مدارا و آرامش و زیرکى از او عذرخواهى نمود و وعده فرمود در اولین فرصت قرض خود را ادا خواهد کرد.

این خبر به متوکل رسید. او براى دلخوشى امام (علیه‏السلام) فوراً دستور داد تا سى‏هزار درهم به آن حضرت دادند.

امام (علیه‏السلام) تمام آن پول را به مرد فقیر داد و فرمود: «قرض خود را ادا کن و باقى آن را خرج معاش خانواده‏ات نما.»

مرد فقیر گفت: «اى پسر رسول خدا! به خدا سوگند توقع من از شما کمتر از یک سوم این مبلغ بود، ولى خداوند، خود بهتر مى‏داند مقام رسالت خود را در وجود چه کسى قرار دهد و چه کسى را امام و حجت خود بر مردم نماید.» (1)


1) منتهى الامال، محدث قمى، ج 2، ص 645، به نقل از کشف الغمة.