جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

کیف اصف حسن ثنائکم

زمان مطالعه: 2 دقیقه

این فراز به دو گونه تفسیر شده است:

1 – چگونه مى‏توانم ستایش و ثناى نیکویىِ شما را توصیف نمایم.

2 – چگونه مى‏توانم نیکویىِ ستایش و ثنا گویى شما را نسبت به پروردگار توصیف کنم.

در تفسیر اوّل ستایش‏گر و ثناگو زائر و ثناشونده امام است و از آنجایى که فضائل

ائمّه علیهم السلام فراوان است، زائر از پس آن برنیامده، اقرار به ناتوانى خود مى‏نماید. به راستى امامى که بى‏نظیرترین افراد و داراى عالى‏ترین فضائل است را چگونه مى‏توان ستایش و ثنا گفت و اگر ثنایى گفته شود، همان چیزهایى است که امام به ما فرا داده است.

قال الرضا علیه السلام: «الإمام واحد دَهْره لا یدانیه أحد… فَمَن ذا یبْلغ مَعْرفة الإمام و یمکنه إختیاره؟ هَیْهات هَیْهات ضَلّت العُقُول، و تاهت الحُلوم و حارت الألْباب و حَسْرت العُیُون و تصاغرت العُظماء و تحیّرت الحُکَماء و تقاصرت الحُلَماء و حصرت الخُطَباء و جهلت الالباء و کلت الشُعراء و عجزت الأدباء و عیبت البلغاء عَن وَصف شَأْن من شَأْنه اَوْ فَضیلَة مِن فَضائله فاَقرَّت بِالعَجْز و التَقْصیر…».(1)

امام رضا علیه السلام فرمودند: امام یگانه دوران است که هیچ کس با او برابرى نمى‏کند. پس چه کسى مى‏تواند امام را بشناسد و او را اختیار نماید؟ هیچ‏گاه، هرگز، عقلّها به گمراهى رفته و حلم‏ها کم آورده، خردها آتش گرفته و چشم‏ها به حسرت افتاده، بزرگان به کوچکى افتاده‏اند و حکیمان متحیّر شده‏اند و خردمندان عذر تقصیر آورده‏اند و سخنوران ناتوان گشته‏اند و شاعران زبان فروبسته‏اند و ادیبان عاجز گشته‏اند و بلاغت‏پیشگان درمانده‏اند از اینکه بتوانند شأنیّتى از شئون امام و یا فضیلتى از فضائل امام را توصیف نمایند، پس اقرار به ناتوانى و کوتاهى مى‏نمایند….

در تفسیر دوم ستایش و ثناگو امام و ثناشونده خداوند است. و چه زیبا ائمّه علیهم السلام، خداوند را توصیف و تمجید و ثنا مى‏گفتند که زائر از پس توصیف آن برنمى‏آید.

زیباترین ستایش‏ها و سپاس‏ها توسّط ائمّه علیهم السلام صورت مى‏گرفته. چه ستایش و سپاس‏هاى زبانى و چه قلبى. چون آنها برترین خدا شناسان بودند.

امامان معصوم علیهم السلام در سخنان، خطبه‏ها، دعاها و مناجات‏هاى خود آنچنان خداوند را توصیف و ثنا مى‏گویند که دیگران در تفسیر و تبیین آن وامانده‏اند. امام سجاد در مناجات عارفین با خداوند این گونه راز و نیاز مى‏نماید:

«اِلهى قَصُرَتِ الْاَلْسُنُ عَنْ بُلُوغِ ثَنآئِکَ کَما یَلیقُ بِجَلالِکَ، وَ عَجَزَتِ الْعُقُولُ عَنْ اِدْراکِ کُنْهِ جَمالِکَ وَ انْحَسَرَتِ الْاَبْصارُ دُونَ النَّظَرِ اِلى سُبُحاتِ وَجْهِکَ، وَ لَمْ تَجْعَلْ لِلْخَلْقِ طَریقًا اِلى مَعْرِفَتِکَ، اِلاَّ بِالْعَجْزِ عَنْ مَعْرِفَتِکَ».(2)

خداوندا کوتاه گردیده زبان‏ها از رسایىِ ستایش‏گویى تو آن چنان که شایسته جلالت تو باشد و عاجز مانده عقل‏ها از درکِ کُنه جمال تو و خسته‏شده دیده‏ها از نظر کردن به سوى تو. براى همگان مقرر نفرمودى تا تو را بشناسند، مگر آنکه عاجز گشته‏اند از شناخت تو.


1) بحارالانوار، ج 25، ص 124.

2) مناجات خمس عشره – مناجات عارفین، مفاتیح الجنان.