جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

چهل حدیث گهر بار منتخب

زمان مطالعه: 10 دقیقه

1- قال الامام أبومحمد الحسن العسکرى صلوات الله و سلامه علیه:

ان الله تبارک و تعالى بین حجته من سائر خلقه بکل شى ء، و یعطیه اللغات، و معرفة الانساب و الاجال و الحوادث، و لولا ذلک لم یکن بین الحجة و المحجوح فرق(1)

فرمود: همانا خداوند متعال، حجت و خلیفه‏ى خود را براى بندگانش الگو و دلیلى روشن قرار داد، همچنین خداوند حجت خود را ممتاز گرداند و به تمام لغت‏ها و اصطلاحات قبائل و اقوام آشنا ساخت و انساب همه را مى‏شناسد و از نهایت عمر انسان‏ها و موجودات و نیز جریات و حادثه ها آگاهى کامل دارد و چنانچه این امتیاز وجود نمى‏داشت، بین حجت خدا و بین دیگران فرقى نبود.

2- قال علیه السلام: علامة الایمان خمس: التختم بالیمن، و صلاة الاحدى و خمسین، و الجهر ببسم الله الرحمن الرحیم، و تعفیر الجبین، و زیارة الأربعین(2)

فرمود: علامت و نشانه ایمان پنج چیز است: انگشتر به دست راست داشتن، خواندن پنجاه و یک رکعت نماز (واجب و مستحب)، خواندن «بسم الله الرحمن الرحیم» را (در نماز ظهر و عصر) با صداى بلند، پیشانى را – در حال

سجده – روى خاک نهادن، زیارت اربعین امام حسین علیه السلام انجام دادن.

3- قال علیه السلام: لیست العبادة کثرة الصیام و الصلاة، و إنما العبادة کثرة التفکر فى أمر الله(3)

فرمود: عبادت در زیاد انجام دادن نماز و روزه نیست، بلکه عبادت با تفکر و اندیشه در قدرت بى‏ منتهاى خداوند در امور مختلف مى‏باشد.

4- قال علیه السلام: خصلتان لیس فوقهما شى ء: الایمان بالله، و نفع الإخوان(4)

فرمود: دو خصلت و حالتى که والاتر از آن دو چیز نمى‏باشد عبارتند از: ایمان و اعتقاد به خداوند، نفع رساندن به دوستان و آشنایان.

5- قال علیه السلام: قولوا للناس حسنا، مؤمنهم و مخالفهم، أما المومنون فیبسط لهم وجهه، و أما المخالفون فیکلمهم بالمداراة لاجتذابهم الى الایمان(5)

فرمود: با دوست و دشمن خوش گفتار و خوش برخورد باشید، اما با دوستان مؤمن به عنوان یک وظیفه که باید همیشه نسبت به یکدیگر با چهره‏اى شاداب برخورد نمایند، اما نسبت به مخالفین به جهت مدارا و جذب به اسلام و احکام آن.

6- قال علیه السلام: اللحاق بمن ترجو خیر من المقام مع من لا تأمن شره(6)

فرمود: تداوم دوستى و معاشرت با کسى که احتمال دارد سودى برایت داشته باشد، بهتر است از کسى که محتمل است شر – جانى، مالى، دینى و… – برایت داشته باشد.

7- قال علیه السلام: إیاک و الإذاعة و طلب الرئاسة، فإنهما یدعوان الى الهلکة(7)

فرمود: مواظب باش از این که بخواهى شایعه و سخن پراکنى نمائى و یا این که بخواهى دنبال مقام و ریاست باشى و تشنه‏ى آن گردى، چون هر دوى آن‏ها انسان را هلاک خواهد نمود.

8- قال علیه السلام: إن مداراة أعداء الله من أفضل صدقة المرء على نفسه و إخوانه(8)

فرمود: مدارا و سازش با دشمنان خدا – و دشمنان اهل بیت علیهم السلام در حال تقیه – بهتر است از هر نوع صدقه‏اى که انسان براى خود بپردازد.

9- قال علیه السلام: حسن الصورة جمال ظاهر، و حسن العقل جمال باطن(9)

فرمود: نیکوئى شکل و قیافه، یک نوع زیبائى و جمال در ظاهر انسان پدیدار است و نیکو بودن عقل و درایت، یک نوع زیبائى و جمال درونى انسان مى‏باشد.

10 – قال علیه السلام: من وعظ أخاه سرا فقد زانه، و من وعظه علانیة فقد شانه(10)

فرمود: هر کس دوست و برادر خود را محرمانه موعظه کند، او را زینت بخشیده؛ و چنانچه علنى باشد سبب ننگ و تضعیف او گشته است.

11- قال علیه السلام: من لم یتق وجوه الناس لم یتق الله(11)

فرمود: کسى که در مقابل مردم بى‏باک باشد و رعایت مسائل اخلاقى و حقوق مردم را نکند، تقواى الهى را نیز رعایت نمى‏کند.

12 – قال علیه السلام: ما أقبح بالمؤمن أن تکون له رغبة تذله(12)

فرمود: قبیح ترین و زشت ترین حالت و خصلت براى مؤمن آن حالتى است که داراى آرزوئى باشد که سبب ذلت و خوارى او گردد.

13- قال علیه السلام: خیر إخوانک من نسب ذنبک إلیه(13)

فرمود: بهترین دوست و برادر، آن فردى است که خطاهاى تو را به عهده گیرد و خود را مقصر بداند.

14- قال علیه السلام: ما ترک الحق عزیز إلا ذل، و لا أخذ به ذلیل إلا عز(14)

فرمود: حق و حقیقت را هیچ صاحب مقام و عزیزى ترک و رها نکرد مگر آن که ذلیل و خوار گردید، همچنین هیچ شخصى حق را به اجراء در نیاورد مگر آن که عزیز و سر بلند شده است.

15- قال علیه السلام: من الفواقر التى تقصم الظهر جار إن رأى حسنة أطفأها و إن رأى سیئة أفشاها(15)

فرمود: یکى از مصائب و ناراحتى‏هاى کمر شکن، همسایه‏اى است که اگر به

او احسان و خدمتى شود آن را پنهان و مخفى دارد و اگر نارحتى و اذیتى متوجه اش گردد آن را علنى و آشکار سازد.

16- قال علیه السلام لشیعته: أوصیکم بتقوى الله و الورع فى دینکم و الاجتهاد لله، و صدق الحدیث، و أداء الأمانة الى من ائتمنکم من بر أو فاجر، و طول السجود، و حسن الجوار(16)

به شیعیان و دوستان خود فرمود: تقواى الهى را پیشه کنید و در امور دین ورع داشته باشید، در تقرب به خداوند کوشا باشید و در صحبت‏ها صداقت نشان دهید، هر کس امانتى را نزد شما نهاد آن را سالم تحویلش دهید، سجده‏هاى خود را در مقابل خداوند طولانى کنید و به همسایگان خوش رفتارى و نیکى نمائید.

17- قال علیه السلام: من تواضع فی الدنیا لإخوانه فهو عندالله من الصدیقین، و من شیعة على بن أبى طالب علیه السلام حقا(17)

فرمود: هر کس در دنیا در مقابل دوستان و هم نوعان خود متواضع و فروتنى نماید، در پیشگاه خداوند در زمره صدیقین و از شیعیان امام على علیه السلام خواهد بود.

18- قال علیه السلام: انه یکتب لحمى الربع على ورقة، و یعلقها على المحموم: «یا نارکونى بردا» فانه یبرء بأذن الله(18)

فرمود: کسى که ناراحتى تب و لرز دارد، این آیه‏ى شریفه‏ى قرآن در «سوره‏ى أنبیاء، آیه 69» را روى کاغذى بنویسید، و برگردن او آویزان نمائید تا با اذن خداوند متعال بهبود یابد.

19- قال علیه السلام: أکثروا ذکر الله و ذکر الموت، و تلاوة القرآن، و الصلاة على النبى صلى الله علیه و آله و سلم، فان الصلاة على رسول الله عشر حسنات(19)

فرمود: ذکر و یاد خداوند متعال، مرگ و حالات آن، تلاوت و تدبر قرآن؛ و نیز صلوات و درود فرستاد بر حضرت رسول – و اهل بیتش علیهم السلام – را زیاد و به طور مکرر انجام دهید، همانا پاداش صلوات بر آنها، ده حسنه و ثواب مى‏باشد.

20- قال علیه السلام: انکم فى آجال منقوصة و أیام معدودة، و الموت یأتى بغتة، من یزرع شرا یحصد ندامة(20)

فرمود: همانا شما انسان‏ها در یک مدت و مهلت کوتاهى به سر مى‏برید که مدت زمان آن حساب شده و معین مى‏باشد و مرگ، ناگهان و بدون اطلاع قبلى وارد مى‏شود و شخص را مى‏رباید، پس متوجه باشید که هر کس هر مقدار در عبادت و بندگى و انجام کارهاى نیک تلاش کند – فرداى قیامت – غبطه مى‏خورد که چرا بیشتر انجام نداده است و کسى که کار خلاف و گناه انجام دهد پشیمان و سرافکنده خواهد بود.

21- قال علیه السلام: ان الوصول الى الله عزوجل سفر لا یدرک الا بامتطاء اللیل(21)

فرمود: همانا رسیدن به خداوند متعال و مقامات عالیه یک نوع سفرى است که حاصل نمى‏شود مگر با شب زنده دارى – و تلاش در عبادت و جلب رضایت

او در امور مختلف -.

22- قال علیه السلام: المقادیر الغالبة لا تدفع بالمغالبة، و الأرزاق المکتوبة لاتنال بالشره، و لا تدفع بالإمساک عنها(22)

فرمود: مقدراتى که در انتظار ظهور مى‏باشد با زرنگى و تلاش از بین نمى‏رود و آن چه مقدر باشد خواهد رسید، همچنین رزق و روزى هر کس، ثبت و تعیین شده است و با زیاده روى در مصرف به جائى نخواهد رسید؛ و نیز با نگهدارى هم نمى‏توان آن را دفع کرد.

23- قال علیه السلام: قلب الأحمق فى فمه، و فم الحکیم فى قلبه(23)

فرمود: اندیشه‏ى احمق در دهان اوست، ولیکن دهان و سخن عاقل در درون او مى‏باشد. (یعنى؛ افراد احمق اول حرف مى‏زنند و سپس در جهت سود و زیان آن فکر مى‏کنند، بر خلاف عاقل که بدون فکر سخن نمى‏گوید).

24- قال علیه السلام: المؤمن برکة على المؤمن و حجة على الکافر(24)

فرمود: وجود شخص مؤمن براى دیگر مؤمنین برکت و سبب رحمت مى‏باشد و نسبت به کفار و مخالفین حجت و دلیل است.

25- قال علیه السلام: لا یشغلک رزق مضمون عن عمل مفروض(25)

فرمود: مواظب باش که طلب روزى – که از طرف خداوند متعال تضمین شده – تو را از کار و اعمال واجب باز ندارد (یعنى؛ مواظب باش که به جهت تلاش

و کار بیش از حد نسبت به واجبات سست و سهل انگار نباشى).

26- قال علیه السلام: جرأة الولد على والده فى صغره تدعو الى العقوق فى کبره(26)

فرمود: رو پیدا کردن و جرى شدن فرزند هنگام طفولیت در مقابل پدر، سبب مى‏شود که در بزرگى مورد نفرین و غضب پدر قرار گیرد.

27- قال علیه السلام: أجمع بین الصلاتین الظهر و العصر، ترى ما تحب(27)

فرمود: نماز ظهر و عصر را دنباله هم – در اول وقت – انجام بده، که در نتیجه‏ى آن فقر و تنگ دستى از بین مى‏رود و به مقصود خود خواهى رسید.

28- قال علیه السلام: أورع الناس من وقف عند الشبهة، أعبد الناس من أقام الفرائض، أزهد الناس من ترک الحرام، أشد الناس اجتهادا من ترک الذنوب(28)

فرمود: پارساترین مردم آن کسى است که از موارد گوناگون شبهه و مشکوک اجتناب و دورى نماید؛ عابدترین مردم آن شخصى است که قبل از هر چیز، واجبات الهى را انجام دهد؛ زاهدترین انسان‏ها آن فردى است که موارد حرام و خلا ف را مرتکب نشود؛ قوى ترین اشخاص آن شخصى است که هر گناه و خطائى را – در هر حالتى – ترک نماید.

29- قال علیه السلام: لا یعرف النعمة الا الشاکر، و لا یشکر النعمة الا العارف(29)

فرمود: کسى قدر نعمتی را نمى‏داند مگر آن که شکرگزار باشد و کسى

نمى تواند شکر نعمتى را انجام دهد مگر آن که اهل معرفت باشد.

30- قال علیه السلام: من الذنوب التى لا یغفر قول الرجل: لیتنى لا أؤاخذ الا بهذا(30)

فرمود: بعضى از گناهانى که آمرزیده نمى‏شود: خلافى است که شخصى انجام دهد و بگوید: اى کاش فقط به همین خلاف عقاب مى‏شدم، یعنى؛ گناه در نظرش ناچیز و ضعیف باشد.

31- قال علیه السلام: بئس العبد عبد یکون ذا وجهین و ذالسانین، یطرى أخاه شاهدا و یأکله غائبا، إن أعطى حسده، و ان ابتلى خذله(31)

فرمود: بد آدمى است آن که داراى دو چهره و دو زبان مى‏باشد؛ دوست و برادرش را در حضور، تعریف و تمجید مى‏کند ولى در غیاب و پشت سر، بدگوئى و مذمت مى‏نماید که همانند خوردن گوشت‏هاى بدن او محسوب مى‏شود، چنین شخص دو چهره اگر دوستش در آسایش و رفاه باشد حسادت مى‏ورزد و اگر در ناراحتى و سختى باشد زخم زبان مى‏زند.

32- قال علیه السلام: من التواضع السلام على کل من تمر به، و الجلوس دون شرف المجلس(32)

فرمود: یکى از نشانه‏هاى تواضع و فروتنى آن است که به هر کس برخورد نمائى سلام کنى و در هنگام ورود به مجلس هر کجا، جا بود بنشینى – نه آن که به زور و زحمت براى دیگران جائى را براى خود باز کنى –

33- قال علیه السلام: من رضى بدون الشرف من المجلس لم یزل الله و ملائکته یصلون علیه حتى یقوم، من التواضع السلام على کل من تمر به(33)

فرمود: کسى که متکبر نباشد و موقع ورود به مجلس هر کجا جائى بود بنشیند تا زمانى که حرکت نکرده باشد خدا و ملائکه هایش بر او درود و رحمت مى‏فرستند؛ از علائم و نشانه‏هاى تواضع و فروتنى آن است که به هر شخصى برخورد نمودى سلام کنى.

34- قال علیه السلام: لا تمار فیذهب بهاؤک، و لا تمازح فیجترأ علیک(34)

فرمود: با کسى جدال و نزاع نکن که بهاء و ارزش خود را از دست مى‏دهى، با کسى شوخى و مزاح – ناشایسته و بى‏مورد – نکن وگرنه افراد بر تو جرى‏ء و چیره خواهند شد.

35- قال علیه السلام: من آثر طاعة أبوى دینه محمد و على علیهماالسلام على طاعة أبوى نسبه، قال الله عزوجل له: لأؤثرنک کما آثرتنى، و لأشرفنک بحضرة أبوى دینک کما شرفت نفسک بایثار حبهما على حب أبوى نسبک(35)

فرمود: کسى که مقدم دارد طاعت و پیروى پیغمبر اسلام حضرت محمد و امیرالمؤمنین امام على صلوات الله علیهما را بر پیروى از پدر و مادر جسمانى خود، خداوند متعال به او خطاب مى‏نماید: همان طورى که دستورات مرا بر هر چیزى مقدم داشتى، تو را خیرات و برکات مقدم مى‏دارم و تو را همنشین پدر

و مادر دینى حضرت رسول و امام على عیهماالسلام مى‏گردانم، همان طورى که علاقه و محبت – عملى و اعتقادى – خود را نسبت به آن‏ها بر هر چیزى مقدم داشتى.

36- قال علیه السلام: لیس من الأدب اظهر الفرح عند المحزون(36)

فرمود: از ادب – و اخلاق انسانى و اسلامى – نیست که در حضور شخص مصیبت دیده و غمگین، اظهار شادى و سرور کند.

37- قال علیه السلام: من کان الورع سجیته، و الکرم طبیعته، و الحلم خلته، کثر صدیقه و الثناء علیه(37)

فرمود: هر کس ورع و احتیاط در روش زندگیش، بزرگوارى و سخاوت عادت برنامه اش و صبر و بردبارى برنامه‏اش باشد؛ دوستانش زیاد و تعریف کنندگانش بسیار خواهند بود.

38- قال علیه السلام: أعرف الناس بحقوق إخوانه، و أشدهم قضاء لها، أعظمهم عندالله شأنا(38)

فرمود: هر کس حقوق هم نوعان خود را بشناسد و رعایت کند و مشکلات و نیازمندى هاى آن‏ها را بر طرف نماید، در پیشگاه خداوند داراى عظمت و موقعیتى خاصى خواهد بود.

39- قال علیه السلام: اتقوا الله و کونوا زینا و لا تکونوا شینا، جروا الینا کل مودة، و ادفعوا عنا کل قبیح، فانه ما قیل فینا من حسن فنحن أهله، و ما قیل فینا من

سوء فما نحن کذلک(39)

فرمود: تقواى الهى را – در همه‏ى امور – رعایت کنید، و زینت بخش ما باشید و مایه‏ى ننگ ما قرار نگیرید، سعى کنید افراد را به محبت و علاقه ما جذب کنید و زشتى‏ها را از ما دور نمائید؛ درباره‏ى ما آنچه از خوبى‏ها بگویند صحیح است و ما از هر گونه عیب و نقصى مبرا خواهیم بود.

40- قال علیه السلام: یأتى علماء شیعتنا القوامون لضعفاء محبینا و أهل ولایتنا یوم القیامة، و الأنوار تسطع من تیجانهم على رأس کل واحد منهم تاج بهاء، قد انبثت تلک الأنوار فى عرصات القیامة و دورها مسیرة ثلاثمائة ألف سنة(40)

فرمود: آن دسته از علماء و دانشمندان شیعیان ما که در هدایت و رفع مشکلات دوستان و علاقه‏مندان ما، تلاش کرده‏اند، روز قیامت در حالتى وارد صحراى محشر مى‏شوند که تاج کرامت بر سر نهاده و نور وى، همه جا را روشنائى مى‏بخشد و تمام أهل محشر از آن نور بهره‏مند خواهند شد.


1) اصول کافى: ج 1، ص 519، ح 11.

2) حدیقة الشیعة: ج 2، ص 194، وافى: ج 4، ص 177، ح 42.

3) مستدرک الوسائل: ج 11، ص 183، ح 12690.

4) تحف العقول: ص 489، س 13، بحارالأنوار: ج 75، ص 374، ح 26.

5) مستدرک الوسائل: ج 12، ص 261، ح 14061.

6) مستدرک الوسائل: ج 8، ص 351، ح 5، بحارالأنوار: ج 71، ص 198، ح 34.

7) بحارالأنوار: ج 50، ص 296، ضمن ح 70.

8) مستدرک الوسائل: ج 12، ص 261، س 15، بحار الأنوار: ج 75، ص 401، ضمن ح 42.

9) بحارالأنوار: ج 1، ص 95، ح 27.

10) تحف العقول: ص 489 س 20، بحارالأنوار: ج 75، ص 374، ح 33.

11) بحار الأنوار: ج 68، ص 336، س 21، ضمن ح 22.

12) تحف العقول: ص 498 س 22، بحارالأنوار: ج 75، ص 374، ح 35.

13) بحارالانوار: ج 71، ص 188، ح 15.

14) تحف العقول: ص 489، س 17، بحارالأنوار: ج 75، ص 374، ح 24.

15) بحارالأنوار: ج 75، ص 372، ح 11.

16) أعیان الشیعة: ج 2، ص 41، س 30، بحارالأنوار: ج 75، ص 372، ح 12.

17) احتجاج طبرسى: ج 2، ص 517، ح 340، بحارالأنوار: ج 41، ص 55، ح 5.

18) طب الائمه سید شبر: ص 331، س 8.

19) بحارالأنوار: ج 75، ص 372، س 21، ضمن ح 12.

20) أعیان الشیعة: ج 2، ص 42، س 2، بحار الأنوار: ج 75، ص 373، ح 19.

21) أعیان الشیعة: ج 2 ص 42، س 29، بحارالأنوار: ج 75، ص 380، س 1.

22) أعلام الدین: ص 313، س 3، بحارالأنوار: ج 75، ص 379، س 18.

23) تحف العقول: ص 489، س 8، بحارالأنوار: ج 75، ص 374، ح 21.

24) تحف العقول: ص 489، س 7، بحارالأنوار: ج 75، ص 374، ح 20.

25) تحف العقول: ص 489، س 9، بحارالأنوار: ج 75، ص 374، ح 22.

26) تحف العقول: ص 489، س 14، بحارالأنوار: ج 75، ص 374، ح 27.

27) کافى: ج 3، ص 287، ح 6.

28) أعیان الشیعة: ج 2، ص 42، س 1، بحارالأنوار: ج 75، ص 373، ح 18.

29) أعلام الدین دیلمى: ص 313، س 3، بحارالأنوار: ج 75، ص 378، س 16.

30) غیبة شیخ طوسى: ص 207، ح 176، بحارالأنوار: ج 50، ص 250، ح 4.

31) بحارالأنوار: ج 75، ص 373، ح 14.

32) بحار الأنوار: ج 75 ص 372، ح 9.

33) بحارالأنوار: ج 78، ص 466، ح 12، به نقل از تحف العقول.

34) أعیان الشیعة: ج 2، ص 41، س 23، بحارالأنوار: ج 75، ص 370، ح 1.

35) تفسیر الامام العسکرى علیه السلام: ص 333، ح 210.

36) بحارالأنوار: ج 75، ص 374، ح 28.

37) أعلام الدین: ص 314، س 7، بحارالأنوار: ج 75، ص 379، س 22.

38) احتجاج طبرسى: ج 2، ص 517، ح 340.

39) بحار الأنوار: ج 75، ص 372، س 18.

40) تفسیر الامام العسکرى علیه السلام: ص 345، ح 226.