جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

موضعگیرى در برابر دوگانه‏پرستان‏ (2)

زمان مطالعه: 2 دقیقه

محمد بن ربیع مى‏گوید: در اهواز با مردى دوگانه پرست مناظره و گفت‏وگو کرده بودم، سپس به شهر سامرا رفتم، بعضى از سخنان آن دوگانه پرست به دلم چسبیده بود (و دلم آن را پذیرفته بود).

روزى که ملاقات عمومى مردم با خلیفه‏ى وقت بود، من در خانه‏ى «احمد بن خضیب» نشسته بودم، امام حسن عسکرى علیه‏السلام از دارالخلافه وارد گردید و به من نگاه کرد و با انگشت سبابه‏اش به من اشاره کرد و فرمود: «خدا یکتا است، یکتا و فرد است».

(من آن چنان در برابر قاطعیت و صلابت و گفتار از دل برخاسته‏ى او تحت تأثیر قرار گرفتم که بى‏هوش شده و بر زمین افتادم.(1)

پریشان و نگران بود، دو نفر از شیعیان به عیادتش رفتند، بیمار در حالى که ناله مى‏کرد به آنها گفت: از خدا بخواهید بیمارى مرا (که در برابر گناه به من داده) پس بگیرد (و من نیز گناه نمى‏کنم) ، نامه‏اى براى امام حسن علیه‏السلام نوشته‏ام، لطفا آن را به آن حضرت برسانید.

عیادت‏کنندگان گفتند: آن نامه کجاست؟

بیمار جواب داد: زیر فرشى است که نماز روى آن مى‏خوانم.

عیادت‏کنندگان آن نامه را برداشتند و آن را گشودند تا بخوانند، ناگاه دیدند پاسخ آن نامه از جانب امام حسن عسکرى علیه‏السلام چنین داده شده است:

«نامه‏ى تو را خواندیم و از درگاه خدا سلامتى و پس گرفتن لغزش تو را خواستیم، خداوند چهل و نه سال دیگر به تو عمر خواهد داد، خدا

را حمد و شکر کن…

و لا تأمن ان أسأت أن یبتر عمرک، فان الله یفعل ما یرید ؛

اگر گناه کردى، ایمن از آن نباش که عمرت کوتاه گردد، زیرا خداوند آنچه را بخواهد انجام مى‏دهد.

عیادت‏کنندگان به بیمار بشارت دادند که امام حسن عسکرى علیه‏السلام پاسخ تو را با خط خود داده است.

بیمار خوشحال شد و همان دم برخاست و اموالش را صدقه داد و پس از سه روز از اطراف عثمان بن سعید عمرى، نماینده‏ى امام حسن عسکرى علیه‏السلام حواله‏اى از بازرگانانى به دستش رسید و مطابق آن حواله، اموالى سه برابر آنچه را صدقه داده بود، نصیبش گردید و به زندگى خود با کمال سلامتى و شادى ادامه داد.(2)

نکته‏ى مورد توجهى که در جواب نامه‏ى امام حسن علیه‏السلام ذکر شده این است که گناه موجب کوتاهى عمر مى‏گردد، نباید حتى به عمرى که انسان از راه غیب به آن اطمینان یافته، مغرور گردد، زیرا غرور و گناه موجب خشم خدا شده و اراده‏ى خدا را عوض مى‏کند.


1) اصول کافى: ج 1، ص 511.

2) الهدایة الکبرى: ص 341 ؛ به نقل از حیاة الامام العسکرى علیه‏السلام: ص 258.