متوکل بنا به گفته تاریخنویسان معتبر در سال 236 مجددا دستور تخریب و هدم قبور را داده، معلوم مىشود که در فترت مختصرى که بین تخریب اول و دوم وجود داشت باز اعادهى بناء شده است هم نسبت به بارگاه و هم به خانههاى مجاور اما بانى که بوده؟ از تاریخ چیزى به دست نیامده است.
و معلوم مىشود ویرانى و تخریب سال 236 مهمتر و شنیعتر بوده، زیرا تاریخنویسان نامى از قبیل طبرى، ابناثیر و مسعودى در حوادث سال 236 از این سانحه موهش یادى کردهاند.(1)
این حادثه مولمه را مسعودى در «مروج الذهب» چنین بیان مىکند.
در سال 236 متوکل به ابراهیم دیزج دستور داد که به کربلا رود و هر بنایى که هست ویران کند و هر کسى را که در آنجا ببیند، به قتل رساند، یا سخت گوشمالى دهد.
وى به کربلا آمد، کلنگ به دست گرفت رفت بالاى سقیفه و قبه، شروع کرد به کلنگ زدن، در این هنگام کارگرها به تخریب اقدام کردند.
ابنخلکان و صاحب «وفیات الاعیان» و ابوالفدا مانند «مروج الذهب» در حوادث سال 236 متفقا قضیه را نقل کردهاند و از شواهد دیگر هم براى شخص متتبع یقین حاصل مىشود که در سال مذکور تخریب به وقوع پیوسته است.
1) طبرى، ابناثیر حوادث سال 236.