جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

متوکل و فرمان تخریب مزار امام حسین (2)

زمان مطالعه: 2 دقیقه

متوکل عباسى همواره به حضرت اذیت و آزار مى‏رساند. و در نظر داشت که موقعیت آن امام را در انظار مردم تنزل دهد و در عین حال هر چه سعى مى‏کرد، نتیجه‏ى عکس مى‏گرفت. اذیت و ستم‏هاى متوکل به امام هادى علیه‏السلام و شیعیان و محبین و علویان و بنى‏فاطمه علیهاالسلام به شرح نمى‏آید.

متوکل اکفر، اخبث و ارذل بنى‏عباس بود و با آل ابوطالب سخت دشمنى‏

مى‏کرد ؛ آنها را به اتهام جلب مى‏نمود، شکنجه مى‏داد و در از بین بردن آثار قبر مطهر حضرت سیدالشهداء علیه‏السلام و اذیت و آزار به زوار حضرتش اهتمام مى‏ورزید.

در کتاب «اخبار الدول» به نقل از «مثیرالاحزان» چنین آمده است:

متوکل دستور داد قبر امام حسین علیه‏السلام را ویران نموده و خانه‏هاى اطراف قبر شریف را خراب کنند. آن گاه در آن محل زراعت نمایند و زائرین را از زیارت باز داشت و به زندان انداخت و مورد شکنجه قرار داد. تا جایى که دستور داد: هر کس به زیارت رود، باید دستش قطع شود.

برخى از محبین حاضر به قطع دست خود شدند و به زیارت رفتند و از این جهت مسلمانان بغداد بسیار متأثر شدند و بر دیوارها بر آن خبیث فحش و ناسزا نوشتند.

در کتاب ارزشمند «بحارالانوار» آمده است:

یکى از محبین امام حسین علیه‏السلام مى‏گوید: در سال 240 هجرى با ترس و لرز به زیارت امام حسین علیه السلام مشرف شدم. دیدم که گاوها را به آن زمین بسته‏اند که آنجا را شیار نمایند. به چشم خودم دیدم همین گاوها که نزد قبر مطهر رسیدند، هر چه آنها را مى‏راندند و مى‏زدند، آنها از رفتن به نزدیک قبر مطهر خوددارى مى‏نمودند و به طرف راست و چپ مى‏رفتند.

در «شرح الشافیه» به نقل از «مثیر الاحزان» آمده است:

متوکل دستور داد که آب به قبر مقدس حضرت سیدالشهداء علیه‏السلام ببندند ؛ هنوز بیست و دو ذراع به قبر حضرتش مانده بود که آب‏ها روى هم جمع شدند. و بعدها، همان جا «حائر» نامیده شد.

ابى‏سالم گوید: متوکل، به وزیر خود فتح بن خاقان دستور داد که امام هادى علیه‏السلام را آزار دهد و ناسزا گوید، فتح دستور او را اجرا کرد.

حضرت علیه‏السلام فرمود: به او بگو: «تمتعوا فى دارکم ثلاثة ایام».

فتح این سخن را به متوکل رسانید.

متوکل گفت: بعد از سه روز او را خواهم کشت.

روز سوم خود متوکل را کشتند.

از غرایب و شگفتى‏هاى روزگار آن که نقل شده: روزى شمشیرى بى‏نظیر به متوکل هدیه شد. بعضى از اعیان و امراى لشکر آن را خواستند ولى متوکل امتناع کرد و گفت: این شمشمیر به بازوى «باغر» غلام ترکى شایسته است و آن را به «باغر» بخشید. باغر با همان شمشیر بعد از چند روز متوکل را کشت.