جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

لشگر ملائکه

زمان مطالعه: < 1 دقیقه

متوکل خلیفه مستبد عباسى براى تهدید حضرت هادى (علیه‏السلام) او را به حضور خویش فرا خوانده و دستور داد که هر یک از سپاهیانش خورجین اسب خود را از خاک قرمز پر کند و در محل معینى روى هم بریزند.

سپاهیان که بیش از نود هزار نفر بودند فرمان را اجرا کرده و به سبب انباشته شدن خاک‏ها روى هم، کوه بزرگى ایجاد شد.

آنگاه سربازان متوکل در بهترین حالت آرایش نظامى، در حالیکه غرق در لباس جنگى و اسلحه بودند قرار گرفتند و چون متوکل، حضرت هادى (علیه‏السلام) را با خود بر بالاى آن تپه برد در برابر او به صورت با شکوهى رژه رفتند. هدف او این بود که ترسى شدید در دل آن حضرت افکند و خیال شورش و خروج بر خلیفه را از سر امام (علیه‏السلام) خارج سازد.

امام هادى (علیه‏السلام) با کمال آرامش فرمود: «آیا تو نیز مى‏خواهى لشگر ما را مشاهده نمایى؟»

متوکل با تمسخر گفت: «آرى.»

ناگاه امام (علیه‏السلام) دعایى خواند و در یک لحظه خلیفه میان

آسمان و زمین را پر از فرشتگان غرق در اسلحه دید. او از مشاهده‏ى هیبت لشگر ملکوتى امام (علیه‏السلام) از ترس بى‏هوش شد و بر زمین افتاد.

مدتى بعد که متوکل به هوش آمد حضرت به او فرمود:

«ما در امور زودگذر دنیا با شما رقابتى نداریم بلکه ما به امر آخرت پرداخته‏ایم، بنابراین در مورد ما گمان شورش و خروج بر ضد خود نکن.» (1)


1) کشف الغمه، ج 2، ص 395 – بحارالانوار، ج 50، ص 155.