نسبت این تفسیر به امام حسن عسکرى علیهالسلام، نسبت صحیح باشد یا ناصحیح، ولى روایات معتبر و استوارى در این تفسیر وجود دارد که با محتواى قرآن، مطابق بوده و مورد قبول علماى بزرگ و محقق از قدیم و ندیم مىباشد.
یکى از این روایت، روایت معروف مورد اعتماد، در مورد فقها و شرایط فقیه مورد اعتماد به نام حدیث «من کان من الفقهاء صائنا لنفسه…» است که امام حسن عسکرى علیهالسلام این سخن را ضمن بیان مشروح و عمیق و سازنده در تفسیر آیهى 78 و 79 سورهى بقره بیان فرموده است(1)که در اینجا نظر شما را به آن حدیث جلب مىنماییم:
علامهى طبرسى ؛ مىگوید: بر اساس اسنادى که ذکر شد (که منتهى به تفسیر منسوب به امام حسن عسکرى علیهالسلام است) امام حسن عسکرى علیهالسلام این دو آیه را قرائت فرمود:
(و منهم امیون لا یعلمون الکتاب الا امانى و ان هم الا یظنون – فویل للذین یکتبون الکتاب بایدیهم ثم یقولون هذا من عندالله لیشتروا به ثمنا قلیلا فویل لهم مما کتبت أیدیهم و ویل لهم مما یکسبون)(2)
«و پارهاى از آنان، عوامانى هستند که کتاب خدا را جز یک مشت خیالات و آرزوها نمىدانند و تنها به پندارهایشان دل بستهاند، پس واى بر آنها که نوشتهاى با دست خود مىنویسند، سپس مىگویند: این از طرف خداست تا آن را به بهاى کم بفروشند، پس واى بر آنها از آنچه با دست خود نوشتند، و واى بر آنان از آنچه در این راه به دست مىآورند.»
آن گاه آن حضرت در تفسیر دو آیهى فوق چنین فرمود:
«امى آن کسى است که به ام مادرش نسبت دارد، یعنى همان گونه که انسان هنگام خروج از رحم مادر هیچ چیز نمىداند، بعضى از اهل کتاب یهود و نصارى نیز هیچ چیز نمىدانند، نه مىتوانند چیزى را بنویسند و نه مىتوانند چیزى را بخوانند.
یهود و نصارى از کتاب خودشان انجیل و تورات هیچ نمىدانند و تشخیص نمىدهند که فرق کتابى که از آسمان نازل مىشود با آن کتاب دروغین که به خدا نسبت مىدهند، چیست؟
آنها جز نام یک جلد کتاب و تعداد صفحات آن، هیچ درک نمىکنند و بین کتاب باطل و حق، تشخیص نمىدهند. تشخیصشان فقط بر اساس خیالات و آرزوها است، یعنى تنها به این است که آن کتاب بر آنان خوانده شود و به آنها بگویند: این کتاب خدا و کلام خدا است و آنها هم دلشاد شوند و بر اساس تصورات و خیالات و آرزوهایشان خیال کنند که مقصود و مرادشان در میان همان کتاب است، بین کتاب راستین و دروغین، جز همان پندار ساختگى، راه تشخیصى نیست…
اگر چیزى بر خلاف محتواى آن کتاب بر این عوام خوانده شود، نمىفهمند و غیر از پندار چیزى ندارند.
آنها فقط آنچه را که رؤسایشان از تکذیب رسول خدا صلى الله علیه و اله و امیرمؤمنان على علیهالسلام براى آنها مىخوانند که پندارى بیش نیست، به جاى حق مىگیرند و آن را کتاب آسمانى مىپندارند.
و هم یقلدون مع أنه محرم علیهم تقلیدهم… ؛
و این عوام از رؤسایشان تقلید مىکنند، در حالى که تقلید از آنها برایشان حرام است، زیرا تقلید از عوام خائنى که کتاب خدا را و آنچه در آن است تحریف کرده است و خلاف آن را بیان مىکند، حرام است.
امام حسن عسکرى علیهالسلام پس از تلاوت آیهى 79 بقره، فرمود:
«این علماى یهود، اوصافى را مىنویسند و مىگویند: این اوصاف از صفات محمد صلى الله علیه و اله است و شما تطبیق کنید ببینید هیچ کدام از آن صفات در این شخص (پیامبر اسلام صلى الله علیه و اله) نیست.
و به عوام بىسواد خود مىگویند: صفات پیامبرى که در آخرالزمان مىآید این است که او بلند قامت و بدنش بسیار بزرگ و شکمش برآمده و مویش به رنگ بین قرمز و زرد است.
در حالى که همهى آن صفاتى را که ذکر مىکنند بر خلاف صفات پیامبر اسلام صلى الله علیه و اله است.
هدف رؤساى یهود از این خلافگویىها این است که ریاستشان بر عوام باقى بماند و منافعشان در نزد عوام و امر و نهى نسبت به عوام و خدمتکارى عوام از آن ادامه یابد و مردم را از خدمت و گرایش به پیامبر اسلام صلى الله علیه و اله و على علیهالسلام و خاندان و یاران مخصوصش باز دارند، زیرا اگر آن عوام مسلمان شوند تحت فرمان پیامبر اسلام صلى الله علیه و اله مىآیند، نماز مىخوانند، جهاد مىکنند، خمس و زکات مىدهند و در نتیجه از زیر فرمان رؤساى یهود و نصارى خارج مىگردند.
ولى رؤسایشان مىخواهند آنها را زیر فرمان خود نگهدارند. از این رو با مطالب تحریف شده و وارونه جلوه دادن حقایق و ذکر صفات ساختگى براى پیامبر آخرالزمان، مىخواهند عوام را از پیروى اسلام باز دارند. واى بر آنها…
آن گاه امام حسن عسکرى علیهالسلام فرمود:
مردى از امام صادق علیهالسلام پرسید: اگر این قوم (عوام یهود) تورات خود را جز آنچه علمایشان به آنها دیکته کردهاند، نمىشناسند، راهى براى آنها جز پیروى از علمایشان نیست. بنابراین، چرا خداوند آنها را به خاطر تقلید از علمایشان سرزنش مىکند؟ آیا مگر عوام یهود، غیر از عوام ما هستند؟ زیرا عوام ما هم از علمایشان تقلید مىکنند.
بنابراین همان گونه که عوام ما در تقلید از علمایشان گناهکار نیستند،آنها نیز نباید گنهکار باشند، زیرا براى تحصیل احکام راهى جز تقلید از علما نیست؟
امام صادق علیهالسلام در پاسخ فرمود:
بین عوام و علماى ما با عوام و علماى یهود از یک جهت فرق و از یک جهت با هم مساویند. اما در موردى که مساوى هستند از این رو است که خداوند عوام ما را نیز سرزنش کرده که چرا از علمایتان (که ناصالح هستند) تقلید مىکنید؟
چنان که عوام یهود را سرزنش نموده است و اما در موردى که بین عوام و علماى ما با عوام و علماى یهود فرق است. در آنجا است که عوام ما به دنبال علماى صالح مىروند، ولى عوام یهود به دنبال علماى صالح نمىروند…
در این هنگام امام حسن عسکرى علیهالسلام پس از ذکر پاسخ امام صادق علیهالسلام به سؤال مرد سؤال کننده، فرمود:
فمن قلد من عوامنا مثل هؤلاء الفقهاء، فهم مثل الیهود الذین ذمهم الله بالتقلید لفسقة فقهائهم ؛
پس کسى که از عوام ما از چنان فقهاى ناصالح تقلید کنند همانند یهودیانى هستند که خداوند آنها را به خاطر تقلید از فقیهان ناصالحشان، سرزنش نموده است.
فأما من کان من الفقهاء صائنا لنفسه، حافظا لدینه، مخالفا على هواه، مطیعا لأمر مولاه فللعوام أن یقلدوه، و ذلک لا یکون الا بعض فقهاء الشیعة لا جمیعهم… ؛
پس هر کدام از فقها که نفس روح خود را مصون از گناه نگه داشته، نگهبان دین خود و مخالف هوسهاى نفسش مىباشد و مطیع مولاى خود است. بر همهى عوام لازم است که از او تقلید کنند و چنین صفاتى را بعضى از فقهاى شیعه دارند، نه همهى آنها.
سپس امام حسن عسکرى علیهالسلام پس از بیانى در شرح فقهاى صالح و ناصالح و هشدار دادن به عوام که مراقب باشند و از فقهاى صالح تقلید کنند، و از فقهاى گمراه دورى نمایند، سخنان پر نکته و ژرف خود را با این حدیث به پایان رسانید:
شخصى از امیرمؤمنان على علیهالسلام پرسید: بعد از امامان هدایتگر و چراغهاى تابان تاریکىها امامان معصوم علیهمالسلام بهترین خلق خدا کیانند؟
امیرمؤمنان على علیهالسلام در پاسخ فرمود:
العلماه اذا صلحوا ؛
علمایى که صالح باشند و راه درست را بپیمایند.
دیگرى پرسید: بدترین خلق خدا بعد از ابلیس، فرعون و نمرود و بعد از آنان که نام و لقب شما را بر خود نهادهاند و جایگاه شما را غصب نموده و بر مقام شما نشستهاند، چه کسى است؟
امیرمؤمنان علیهالسلام در پاسخ فرمود:
العلماه اذا فسدوا، هم المظهرون للأباطیل، الکاتمون للحقائق ؛
علمایى که فاسد گردند، آنها که آشکارکنندهى باطلها و کتمانکنندهى حقایق هستند.
که خداوند در مورد همین دسته از علما مىفرماید:
(اولئک یلعنهم الله و یلعنهم اللاعنون – الا الذین تابوا…) ؛
«خدا آنها را لعنت مىکند و همهى لعنتکنندگان نیز آنها را لعن مىکنند، مگر آنها که توبه کردند.»(3)
1) این حدیث را علامه طبرسى رحمه الله در کتاب احتجاج: ج 2، ص 262 به بعد نقل مىکند.
2) سورهى بقره، آیات 78 و 79.
3) سورهى بقره، آیات 159 و 160، اقتباس از احتجاج طبرسى: ج 2، ص 265 – 262.