جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

فریب کاری راهب نصرانی را آشکار نمود

زمان مطالعه: < 1 دقیقه

مرحوم علامه مجلسی از کتاب خرایج و مناقب از علی بن حسن بن سابور نقل می‏نماید: مردم سامرا در زمان امام حسن عسکری علیه‏السلام دچار قحطی شدند و بارانی نیامد خلیفه (پادشاه بنی‏عباس) به مردم دستور داد به صحرا روند و نماز باران بخوانند، سه روز رفتند و نماز گزاردند ولی باران نبارید. روز چهارم نصارا و اسقف‏ها به صحرا رفتند، در میان آنان اسقفی بود وقتی دست به آسمان بلند نمود باران به شدت بارید، بیشتر مردم به شک افتادند و شگفت‏زده شدند و به نصرانیت رو آوردند، خلیفه به امام حسن عسکری علیه‏السلام که در زندان بود پیغام داد: امت جدت را دریاب که تباه شدند.

حضرت فرمود: فردا بیرون می‏روم ان شاء الله و شک مردم را برطرف می‏سازم. روز سوم اسقف‏ها بیرون رفتند، امام حسن عسکری علیه‏السلام نیز با چند نفر از اصحابش بیرون آمد وقتی که آن اسقف دست به آسمان بلند نمود، حضرت به یکی از غلامان خود دستور داد دست راست او را بگیرد و آنچه لای انگشتان اوست بیرون آورد. آن غلام این کار را انجام داد و از میان انگشتان او استخوان سیاهی را بیرون آورد، آن گاه حضرت فرمود: اکنون درخواست باران نما، درخواست نمود ابرهایی که در آسمان

بود برطرف شد و آفتاب درخشید و نمایان گردید. خلیفه به حضرت گفت: ای ابامحمد! این استخوان چه بود؟ حضرت فرمود: این مرد (اسقف) به قبر پیامبری از پیامبران عبور کرد این استخوان به دست او آمد، و استخوان هیچ پیامبری آشکار نمی‏شود مگر اینکه آسمان باران می‏بارد.(1)


1) بحارالانوار، ج 50، ص 270 و 271، ح 37.