جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

غلامان حبشى‏ (2)

زمان مطالعه: < 1 دقیقه

در «دمعة الساکبه» به نقل از «ثاقب المناقب» آمده است:

بلطون حاجب گوید:

براى متوکل پنجاه غلام از حبشه آوردند، او دستور داد با آنها نیکى کنند. بعد از یک سال حاجب گفت: من در مقابل متوکل ایستاده بودم، حضرت امام هادى علیه‏السلام وارد شد و در مجلس نشست. متوکل دستور داد آن پنجاه غلام حبشى را حاضر کردند. وقتى چشمشان به حضرت امام هادى علیه‏السلام افتاد، همه به سجده افتادند.

متوکل فورى از جاى خود حرکت کرد و پشت پرده پنهان شد و حضرت امام هادى علیه‏السلام نیز حرکت فرمود و تشریف برد.

متوکل گفت: واى بر تو اى بلطون! این غلامان چه کردند؟!

گفتم: به خدا سوگند! من ندانستم.

گفت: از خود آنها سئوال کن.

وقتى از غلامان سئوال کردم، گفتند: این همان کسى است که سالى یک مرتبه نزد ما مى‏آید و معالم دین ما را به ما تعلیم مى‏دهد و ده روز نزد ما مى‏ماند.

متوکل دستور داد که همه‏ى آنها را سر بریدند.

بلطون گفت: شب هنگام خدمت حضرت امام هادى علیه‏السلام رسیدم، فرمود: امروز متوکل با آن غلامان چه کرد؟

عرض کردم: تمام آنها را به قتل رسانید.

فرمود: میل دارى آنها را ببینى؟

عرض کردم: آرى.

فرمود: در پس پرده داخل شو.

چون داخل شدم، دیدم تمام آنها نشسته‏اند و مقابلشان میوه است و میل مى‏نمایند.