جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

ظهور کرامت از ضریح مطهر عسکریین (2)

زمان مطالعه: 2 دقیقه

محدث نورى رحمه الله در کتاب «دارالسلام» از اورع عصر خود، ملا زین‏العابدین سلماسى قدس سره – که از اجله‏ى تلامذه‏ى سید جلیل بحرالعلوم طیب الله رمسه بود – این گونه نقل مى‏کند:

اوقاتى که سور سامرا را بنا مى‏نمودند، در حرم عسکریین علیهماالسلام بعد از نماز ظهر مشغول تعقیب ودم. حرم خلوت بود و احدى غیر از من نبود. ناگاه مردى زائر ترک وارد روضه‏ى مطهره گردید. بعد از زیارت، ضریح مطهر را گرفته به شدت حرکت مى‏داد و به زبان ترکى عرض مى‏کرد: یابن رسول الله! هزینه‏ى سفر من گم شده و مى‏دانید فقط همین بود. از شما مى‏خواهم.

او ضریح مبارک را چنان حرکت مى‏داد که نزدیک بود شبکه‏ها از هم جدا گردد و کلمات جسورانه – مانند کسى که با مثل خود مکالمه مى‏کند – مى‏گفت. تا آن که گفت: پنبه از گوش خود بردارید تا من کیسه‏ى هزینه‏ام را نگیرم دست بر نمى‏دارم.

او متوجه نبود که من زبان ترکى را مى‏دانم. وقتى این گونه سوء ادب را از او مشاهده کردم، به نزد او رفته و به زبان ملایمت او را موعظه و نصیحت کردم که این

نوع گفتار و کردار شایسته‏ى مقام ائمه اطهار علیهم‏السلام نیست. رعایت ادب نما!

آن مرد متغیرانه گفت: به تو چه که میان من و امام من داخل مى‏شوى؟! برو مشغول کار خود باش و من به امام و به حق او بر رعیت از تو داناترم و از آنها جدا نمى‏شوم تا مراد مرا بدهند.

پس من در زاویه‏ى بالاى سر مبارک ایستادم. آن مرد زائر همان کلمات را تکرار مى‏کرد و در اطراف ضریح مقدس طواف مى‏نمود و من متفکر در امر او بودم که چگونه خواهد شد.

ناگاه صدایى بلند شد و کیسه‏اى از بالاى سر ضریح مطهر در کنار او به زمین افتاد. آن مرد در پایین پاى مبارک بود. چون آن صدا را شنید به بالاى سر مبارک آمد و کیسه‏ى خود را دید، خوشحال شده و آن کیسه را برداشت و رو به من کرد و گفت: دیدى که چگونه از امام گرفتم با حرف‏هایى که خوشت نمى‏آمد و به طبعت ناگوار بود.

گفتم: کیسه‏ات را کجا گم کرده بودى؟

گفت: بین مسیب و کربلا، ولى من در این جا ملتفت شدم!

من از یقین و اخلاص او تعجب نمودم و خدا را به آنچه از آیات حجج خود صلوات الله علیهم اجمعین نمایان کرد شکر نمودم.