از محمد بن عباس نقل شده که گفت: ما چند نفر کنار هم در مورد مقامات علمى و گزارشهاى غیبى امام حسن عسکرى علیهالسلام صحبت مىکردیم، یکى از ناصبىها که از دشمنان سرسخت خاندان رسالت بود، گفتار ما را به مسخره گرفت و گفت: من بدون مرکب و رنگ مداد نوشتهاى را براى آن حضرت مىنویسم، اگر او پاسخ مسائل من در آن نوشته را داد، حقانیت او را مىپذیرم و گرنه بر عقیدهى خود باقى مىمانم.
او مسائل خود را روى برگهاى نوشت، ما نیز مسائل خود را در نامههایى نوشتیم و به محضر آن حضرت روانه کردیم.
امام حسن عسکرى علیهالسلام پاسخ مسائل همهى ما را در جواب نامهاش داد و در برگهى مربوط به ناصبى، علاوه بر پاسخ به مسائل او، نام او و نام پدر او را نوشته بود.
وقتى که آن فرد ناصبى، جواب نامهاش را دید، از تعجب حیرتزده شد، به طورى که از هوش رفت و پس از به هوش آمدن، حقانیت مقام امامت و علم و کمال عالى آن حضرت را تصدیق نمود و جزو شیعیان او گردید.(1)
1) مناقب آل ابىطالب: ج 4، ص 440.