جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

شکوه امام هادى و سرافکندگى بدخواهان

زمان مطالعه: < 1 دقیقه

علامه‏ى طبرسى (ره) از محمد بن حسن اشتر علوى نقل مى‏کند که گفت: من با پدرم در کنار در خانه‏ى متوکل بودیم، من در میان مردم، نوجوان بودم، جمعى از آل ابوطالب و بنى‏عباس و شیعه‏ى جعفرى، در آنجا بودند، در این هنگام ناگاه امام هادى علیه‏السلام وارد شد، همه‏ى مردم آنجا در برابر شکوه آن حضرت، از مرکبها پیاده شدند و آن حضرت به خانه‏ى متوکل، وارد گردید.

بعضى از حاضران به همدیگر گفتند: «چرا ما براى این جوان، پیاده شدیم، با اینکه او شریفتر و بزرگتر از ما نیست، سوگند به خدا دیگر براى او پیاده نخواهیم شد.»

ابوهاشم جعفرى به آنها گفت: «سوگند به خدا همه شما با دیدن امام هادى علیه‏السلام با کمال خوارى و فروتنى در برابرش پیاده خواهید شد.»

چندان نگذشت که ناگاه امام هادى علیه‏السلام از خانه بیرون آمد، تا

نگاه حاضران به او افتاد، همه از مرکبها پیاده شدند، ابوهاشم به آنها گفت: «مگر شما خیال نداشتید، براى آن حضرت، پیاده نشوید؟» آنها در پاسخ گفتند:

و الله ما ملکنا انفسنا حتى ترجلنا:

«سوگند به خدا ما نتوانستیم خود را نگه داریم، ناگزیر پیاده شدیم.»

گرش بینى و دست از ترنج بشناسى؟++

روا بود که ملامت کنى زلیخا را