جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

شهریار عالم امکان

زمان مطالعه: < 1 دقیقه

باز از الطاف بی‏پایان ذات داوری‏++

وز عنایات شریف حضرت پیغمبری‏

طبع من دارد به سر اندیشه‏ی مدحتگری‏++

تا نماید مدح مولای دو عالم عسکری‏

قبلة الآفاق فخر الاولیاء یعنی حسن‏

زاده‏ی آزاده‏ی پیغمبر والاتبار++

آن امام ابن امام و آن معظم شهریار

آنکه می‏گردد به امر حضرتش لیل و نهار++

بنده‏ی خاص خدا و سرور با اقتدار

عالم علم لدنی واقف سر و علن‏

مفخر ایجاد خلق اولین و آخرین‏++

ریزه‏خوار خوان علمش انبیای سالفین‏

درگهش باب‏الامان و حضرتش کهف الحصین‏++

اولیا از خرمن جود و سخایش خوشه‏چین‏

شهریار عالم امکان ولی ذوالمنن‏

بر امام عصر و مولای زمان باشد پدر++

فخر دارد این پدر بر این چنین والاپسر

هست فخر الاوصیا فرزند این والاگهر++

مرحبا بر این پدر صد آفرین بر این پسر

من به وصف این دو مولا می‏دهم داد سخن‏

در مدیح حضرت او گشته‏ام رطب‏اللسان‏++

گرچه باشد مدح او بالاتر از حد بیان‏

آنکه باشد مادح ذاتش خدای لامکان‏++

حد من نبود به مدحش باز بنمایم بیان‏

من کجا و مدح آن والامقام مؤتمن(1)


1) بهار و خزان، ص 198 و 199، شعر تتمه‏ای دارد که درباره مصایب آن حضرت است.