هنگامى که امام جواد علیهالسلام (در سال 220 ه. ق به دعوت اجبارى معتصم) مىخواست از مدینه به سوى بغداد حرکت کند، پس از آنکه به جانشینى امام هادى علیهالسلام تصریح کرد، او را (که در آن هنگام هفت سال داشت) در آغوش گرفت و فرمود: «چه دوست دارى تا از عراق براى تو هدیه و سوغاتى بیاورم؟»
حضرت هادى علیهالسلام عرض کرد: «شمشیرى که گویا آتش شعلهور است.»
سپس امام جواد علیهالسلام به پسر دیگرش موسى توجه کرد و فرمود: «تو چه دوست دارى تا از عراق برایت به عنوان هدیه بیاورم؟»
موسى عرض کرد: یک اسب برایم بیاور (و به قولى گفت: فرش خانهاى).
امام جواد علیهالسلام فرمود:
اشبهنى ابوالحسن، و اشبه هذا امه:
«ابوالحسن حضرت هادى، به من شباهت دارد و مانند من است، ولى موسى به مادرش شباهت دارد.»(1)
خواستهى امام هادى علیهالسلام از پدر، نشانهى شجاعت ذاتى او است. او شمشیر بران مىخواهد تا با آن شمشیر با طاغوتیان و دشمنان بجنگد و در پرتو جهاد و دفاع، از حریم دین و عدل اسلامى نگهبانى کند.
در مورد چهرهى ظاهرى امام هادى علیهالسلام نوشتهاند: او قامتى معتدل، چهرهاى سفید متمایل به سرخى، چشمهایى درشت، ابروانى گشاده، سیمایى شاداب و دلى آرام داشت. و در کتاب فصول المهمه نقل شده آن حضرت گندمگون بوده.(2)
او همچون پدرانش، قامتى پرشکوه، وقار و هیبتى چشمگیر داشت، به گونهاى که خود به خود حاضران و بینندگان را به خضوع و تعظیم در برابرش فرامىخواند. لذا در وصفش این چنین گفته شده است:
«او پاکیزهترین و خوشبوترین انسانها از نظر روح و روان و راستگوترین لهجه را داشت. از نزدیک نمکینترین و از دور کاملترین انسانها بود. هرگاه سکوت مىکرد هیبت و شکوهش آشکار و چیره مىشد و هرگاه سخن مىگفت بها و مقامش چشمگیر مىگردید. نشانهى خاندان رسالت از سیمایش مىدرخشید، چرا که او میوهى درخت رسالت و شاخهاى از باغستان نبوت و گزیدهاى از دودمان پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم بود.»(3)
1) عیون المعجزات، بحار، ج 50، ص 123.
2) اعیان الشیعه، ج 2، ص 37.
3) همان مدرک.