عبدالله بن رابیه مىگوید: به سال 247 هجرى به حج رفتم و از مکه به عراق آمدم، اول به زیارت قبر على علیهالسلام شتافتم و از ترس متوکل این عمل را شبانه به جا آوردم، سپس به کربلا رفتم دیدم قبر امام حسین علیهالسلام را خراب کردهاند و با چشم خود دیدم که شیارکنندهها شیار مىکنند، وقتى که گاوها به قبر مىرسند حیران مىمانند و هر چه آنها را با چوب مىزنند فائده نمىبخشد و قدمى به طرف قبر بر نمىدارند و زیارت براى ما ممکن نشد مأیوس به بغداد برگشتم و اشعار بسامى را مىخواندم:
تالله ان کانت بنوامیة قد أتت++
قتل ابنبنت نبیها مظلوما
فلقد أتاک بنوأبیه بمثله++
هذا لعمرک قبره مهدوما
أسفوا على أن لا یکونوا شارکوا++
فى قتله فتتبعوه رمیما
وقتى که به بغداد رسیدم ناگهان صدایى به گوشم رسید که مىگوید: متوکل به درک رفت. خوشحال شدم گفتم: خدا امشب مقابل آن شب است.(1)
معلوم شد شب چهارشنبه سوم شوال 247 هجرى به دستور منتصر عباسى پسر متوکل با شمشیرهاى غلامان ترک به قتل رسیده و در مدت پانزده سال سلطنت
خود چهار مرتبه قبر امام حسین علیهالسلام را ویران کرد:
1 – در شعبان 233 در نتیجه رفتن خوانندهاش به زیارت کربلا.
2 – به سال 236 هجرى.
3 – به سال 237 هجرى.
4 – به سال 247 هجرى.
و پسرش منتصر به جهت دوستى و تعصب خود به اهل بیت علیهمالسلام اقدام به قتل پدر خود «نیرون عرب» نمود و به این عمل مقدس، فضاحت و قباحت اعمال پدران خود، که تاریخ بشر را آلوده و ملوث کرده بودند به جهان و جهانیان اعلان نمود.
1) بحارالأنوار: ج 45، ص 397.