جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

سزاى سوگند دروغ‏ (2)

زمان مطالعه: < 1 دقیقه

على بن جعفر گوید: امام هادى علیه‏السلام شب جمعه به مسجد آمد، نزدیک آن ستونى که مقابل خانه‏ى فاطمه‏ى زهرا علیهاالسلام بود نماز خواند. چون امام علیه‏السلام از نماز فارغ گردید و براى تعقیب نماز نشست، مردى از اهل بیتش – که او را معروف مى‏گفتند و على بن جعفر و دیگران هم او را مى‏شناختند – آمد و پهلوى آن بزرگوار نشست و امام را سرزنش کرد و به امام گفت: من نزد شما آمدم و شما به من اجازه ندادید!؟

امام علیه‏السلام فرمود: شاید تو در موقعى آمده باشى که امکان نداشته به تو اجازه داده شود؟ من هم که منزل تو را نمى‏دانستم، به من خبر رسیده که تو از من راجع به موضوعى که سزاوار نبوده، شکایت کردى؟

آن مرد گفت: به خدا قسم! من این طور عملى را انجام نداده‏ام، کسى که این کار را کرده باشد صاحب این قبر از او بیزار باشد.

امام هادى علیه‏السلام فرمود: من فهمیدم که او قسم دروغ خورد، تو از او انتقام بگیر، آن شخص فرداى آن روز از دنیا رفت و براى مردم مدینه عبرتى شد.