على بن جعفر گوید: امام هادى علیهالسلام شب جمعه به مسجد آمد، نزدیک آن ستونى که مقابل خانهى فاطمهى زهرا علیهاالسلام بود نماز خواند. چون امام علیهالسلام از نماز فارغ گردید و براى تعقیب نماز نشست، مردى از اهل بیتش – که او را معروف مىگفتند و على بن جعفر و دیگران هم او را مىشناختند – آمد و پهلوى آن بزرگوار نشست و امام را سرزنش کرد و به امام گفت: من نزد شما آمدم و شما به من اجازه ندادید!؟
امام علیهالسلام فرمود: شاید تو در موقعى آمده باشى که امکان نداشته به تو اجازه داده شود؟ من هم که منزل تو را نمىدانستم، به من خبر رسیده که تو از من راجع به موضوعى که سزاوار نبوده، شکایت کردى؟
آن مرد گفت: به خدا قسم! من این طور عملى را انجام ندادهام، کسى که این کار را کرده باشد صاحب این قبر از او بیزار باشد.
امام هادى علیهالسلام فرمود: من فهمیدم که او قسم دروغ خورد، تو از او انتقام بگیر، آن شخص فرداى آن روز از دنیا رفت و براى مردم مدینه عبرتى شد.