جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

سخنان حکیمانه‏ (3)

زمان مطالعه: 4 دقیقه

فتح بن یزید جرجانى گوید: در آن مسافرتى که امام هادى علیه‏السلام از مدینه آمد، من هم از پشت سر آن حضرت مى‏آمدم. در بین راه مى‏شنیدم که آن بزرگوار مى‏فرمود: کسى که از خدا بترسد مردم از او مى‏ترسند و کسى که از خدا اطاعت کند مردم از او اطاعت مى‏کنند.

من آهسته آهسته رفتم تا به امام رسیدم، سلام کردم، جواب سلام مرا رد کرد. اول سخنى که به من فرمود این بود:اى فتح! کسى که خدا را اطاعت کند باکى از

غضب مخلوقین نخواهد داشت، کسى که خدا را به غضب آورد باید یقین کند که غضب مخلوقین نصیب او خواهد شد.

اى فتح! خدا را نمى‏توان وصف کرد مگر آن طور که خودش نفس خود را وصف کرده، کجا وصف کرده مى‏شود آن کسى که حواس انسان از درک او عاجزند، قوه‏ى واهمه‏ها عاجزند که به او برسند، قوه‏ى چشم‏ها از احاطه به او عاجزند، خدا از آن بزرگ‏تر است که وصف‏کنندگان او را وصف مى‏کنند، مقام او عالى‏تر از آن است که صفت او را شرح بدهند، در عین حال نزدیکى دور و در عین حال دورى نزدیک است، خدا چگونگى را خلق و معلوم کرده پس نمى‏شود گفت: خدا چگونه است؟ خدا مکان را خلق کرده، پس نمى‏توان گفت: خدا در چه مکانى است؟ زیرا خدا پاک و منزه است از این که داراى چگونگى بودن و در مکان معلومى باشد.

خدا را که نمى‏توان وصف کرد به جاى خود، بلکه کنه و حقیقت رسول خدا صلى الله علیه و اله را هم نمى‏توان وصف کرد، زیرا که خداى جلیل نام آن حضرت را با نام مبارک خود قرین کرده است. پیامبر خود را در وجوب فرمانبردارى شریک خود نموده است. جزاى آن کسى را که از پیامبر اطاعت کند، نظیر جزاى کسى قرار داده است که از خدا اطاعت کرده باشد، چنان که در قرآن فرموده:

(و ما نقموا منه الا أن أغناهم الله و رسوله من فضله).(1)

«از او کینه‏ورزى نکردند مگر این که خدا و رسول آنان را از فضل خود بى‏نیاز کردند».

همچنین از قول آن اشخاصى که از پیامبر اطاعت نکردند مى‏فرماید:

(یا لیتنا أطعنا الله و أطعنا الرسولا).(2)

«اى کاش ما خدا و رسول را اطاعت مى‏کردیم».

یا این که چگونه مى‏توان آن کسى را وصف کرد که خداى حکیم اطاعت از او را – یعنى امام – با اطاعت پیامبر خود قرین کرده است؟ چنان که مى‏فرماید:

(أطیعوا الله و أطیعوا الرسول و اولى الأمر منکم).(3)

«خدا و رسول و صاحبان امر (یعنى دوازده امام) خود را اطاعت نمایید».

اى فتح! همان طور که خدا و حجت خدا را نمى‏توان وصف کرد، همان طور هم آن مؤمنى را که تسلیم امر ما باشد نمى‏توان وصف نمود.

پیامبر ما صلى الله علیه و اله افضل پیامبران است. وصى آن حضرت (یعنى على بن ابى‏طالب علیهماالسلام) افضل اوصیا است.

حضرتش بعد از سخن طولانى به من فرمود: امر خود را بر اوصیا واگذار کن و تسلیم آنان باش.

آن گاه فرمود: اگر هم مى‏خواهى منصرف شو.

من فرداى آن روز خدمت حضرتش رفتم، سلام کردم، جواب فرمود، گفتم: یابن رسول الله! اجازه مى‏دهى درباره‏ى یک موضوعى که شب گذشته به فکر من رسیده، صحبت کنم؟

فرمود: بپرس و به جواب آن گوش بده! زیرا کسى که یاد مى‏دهد با کسى که یاد مى‏گیرد در ثواب هدایت شدن شریکند. در نصیحت کردن مأمورند. اما آن موضوعى که به فکر تو رسیده، اگر امام بخواهد تو را از آن خبر مى‏دهد، زیرا خدا کسى را غیر از پیامبرى که پسندیده باشد از علم غیب آگاه نمى‏کند و آنچه که نزد پیامبر باشد نزد امام هم خواهد بود. آنچه را که پیامبر صلى الله علیه و اله بداند جانشینان او نیز مى‏دانند.

اى فتح! شاید شیطان بخواهد تو را دچار اشتباه کند، راجع به آنچه که من براى تو گفتم وسوسه نماید، تو را نسبت به آن موضوعاتى که من براى تو شرح دادم دچار شک کند تا تو را از راه راست خدا منحرف نماید.

گفتم: من از کجا بدانم که امام و پیامبر این طورند؟ یعنى علم غیب داشته باشند و اطاعت آنان هم نظیر اطاعت خدا واجب باشد اگر این طور باشد پس آنان هم – نعوذا بالله – خدایانى خواهند بود. در صورتى که آنان مخلوقند، پرورش یافته‏اند، فرمان بردارند، در مقابل خدا ناچیزند، در برابر خدا به خاک مى‏افتند.

امام هادى علیه‏السلام فرمود: وقتى شیطان تو را دچار این گونه وسوسه‏ها مى‏کند، وسوسه‏هاى او را به وسیله‏ى آنچه که من به تو یاد دادم، ریشه کن.

فتح مى‏گوید: به امام علیه‏السلام عرض کردم: فدایت شوم! گره از کار من گشودى و وسوسه‏ى شیطان لعین را براى من کشف کردى، زیرا شیطان این گونه وسوسه‏ها را در دل من جاى داد که شما خدا خواهید بود.

فتح گوید: امام هادى علیه‏السلام سجده‏ى شکر به جاى آورد. شنیدم که در سجده مى‏گفت: پروردگارا! من ناچیز براى تو به خاک افتاده‏ام و فروتنى کرده‏ام.

بعد از آن به من فرمود: اى فتح! نزدیک بود که گمراه شوى، عیبى ندارد، چه بسا هلاک شد آن که باید هلاک شود، اگر تو بخواهى خدا تو را مى‏آمرزد.

فتح گوید: من به جهت این که خدا وسوسه‏هاى شیطان را برایم کشف کرد با خوشحالى خارج شدم.

فتح گوید: من در منزل بعدى خدمت امام هادى علیه‏السلام رفتم، دیدم آن حضرت به پشتى تکیه کرده و در مقابلش مقدارى گندم برشته بود که آن بزرگوار آنها را مخلوط مى‏کرد. شیطان مرا وسوسه کرد که امام نباید چیزى بخورد و بیاشامد.

امام به من فرمود: بنشین، ما هم نظیر پیامبرانیم، پیامبران هم مى‏خوردند و هم مى‏آشامیدند و در بازار راه مى‏رفتند، هر جسمى احتیاج به غذا دارد مگر خالق اجسام که واحد و ایجادکننده‏ى اشیاء است و جسم را به وجود مى‏آورد، شنوا و دانا است پاک و منزه است از آنچه که ستم‏کیشان مى‏گویند مقام خدا بسیار عالى و بزرگ است.

بعد از آن به من فرمود: اگر بخواهى خدا تو را مى‏آمرزد.

وقتى که آن حضرت وارد بغداد شد، اسحاق بن ابراهیم با عده‏اى از سرلشکران از حضرتش استقبال کرده آن حضرت را ملاقات نمودند.


1) سوره‏ى توبه، آیه‏ى 75.

2) سوره‏ى احزاب، آیه‏ى 66.

3) سوره‏ى نساء، آیه‏ى 62.