جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

سامرا و دوراندیشى میرزاى بزرگ‏ (2)

زمان مطالعه: 4 دقیقه

سامرا با تشکیل حوزه علمیه تأسیس مدرسه دینیه و قرار گرفتن حضرت آیت الله العظمى میرزاى شیرازى در رأس آن رونق گرفته و سیل شیفتگان علوم اهل بیت علیهم‏السلام رهسپار سامرا شدند.

حضرت آیت الله العظمى حاج سید محمد شیرازى قدس سره نقل فرمودند:

یکى از طالبان علم در آن زمان به سامرا مشرف شده بودند، تاجرزاده‏اى بود که بعد از تکمیل درس خود، داماد ناصرالدین شاه شد، او در ایام تحصیل خود روزگاران سختى را در سامرا به سر مى‏برد، زیرا از یک طرف سختى درس‏هاى حوزه و از طرفى فشار زندگى و فقر مادى در اثر کمى حقوق طلبه‏گى و از طرف دیگر ناآشنائى او به این گونه فشارها و سختى‏ها همه با هم دست داده و او را سخت به اوضاع ناهموار طلبه‏گى آشفته و ناراحت کرده بود. انتقاد و سرزنش او از حد تعادل عبور کرده و تجاوز نموده بود، به طورى که وکلاى مالى حضرت آیت الله العظمى میرزاى شیرازى از دست او و انتقادات زننده او خسته شده بودند و گزارش آن را مرتب خدمت ایشان برده و از ایشان مصرانه تقاضا مى‏کردند که حقوق او را قطع نموده و او را مورد خشم و غضب خود قرار دهند.

معظم له در جواب آنان را به مدارا و حوصله با او توصیه و سفارش نموده و از قطع حقوق او اکیدا برحذر مى‏داشتند. خود معظم له نیز با او به مهربانى و احترام برخورد مى‏کردند و سعى در فروکش آشفتگى و ناراحتى او داشتند.

این آقاى تاجرزاده با اتمام درس‏هاى متعارف حوزه و مفتخر شدن به لباس اهل علم و روحانیت از سامرا به دیار خود تهران برمى‏گردد و در اثر موقعیت اجتماعى او، دخترى از ناصرالدین شاه خواستگارى کرده و داماد ناصرالدین شاه مى‏شود.

زمان سپرى مى‏گردد و قصه‏ى تنباکو پیش مى‏آید و تحریم استعمال تنباکو از سامرا توسط آیت الله العظمى میرزاى شیرازى اعلام مى‏گردد.

ناصرالدین شاه که مى‏بیند ممکن است این فتوا به ضرر منافع متصوره خود واقع‏

شود موقف مضاد در مقابل آن گرفته و سعى در خنثى کردن اثر فتوا و کم رنگ کردن آن مى‏کند.

در این راستا توسط داماد خود خواستار تشکیل مجلسى مى‏شود که همه علما فقها و مراجع تهران در آن شرکت داشته باشند. مجلسى تشکیل مى‏گردد و همه علماى فقها و مراجع تهران دور هم جمع بودند که ناصرالدین شاه وارد مى‏شود. بعد از سلام و تعارف وقتى مجلس آرام و مستقر و آراسته شد، ناصرالدین شاه با طرح یک سؤال همه علماى حاضر در مجلس را به چالش مى‏گیرد.

او با رو آوردن به حاضرین و با زیرکى خاص خود مى‏گوید: آیا این چنین روایتى از پیامبر اکرم نقل شده که حضرت فرمودند:

«حلال محمد صلى الله علیه و اله حلال الى یوم القیامة و حرام محمد صلى الله علیه و اله حرام الى یوم القیامة».

صحیح است یا نه.

وقتى سؤال را جواب مثبت آمد، او اضافه کرد و با صراحت و وقاحت تمام گفت: بنابراین، میرزا محمد حسن شیرازى با فتواى تحریم خود در سامرا مقابل فرمایش پیامبر اکرم صلى الله علیه و اله چه مى‏خواهد بگوید؟

حاضرین در مجلس همه در خاموشى فرو رفته و منتظر ماندند که صاحب مجلس و صاحب خانه که داماد ناصرالدین شاه بوده و آنان همه میهمان او هستند چه جواب و پاسخى را به شاه مى‏دهد، زیرا او به علاوه این که صاحب خانه است میزبان مجلس و داماد روحانى ناصرالدین شاه نیز مى‏باشد و جواب را باید او شروع کند.

پس از لحظاتى سنگین از سکوت و خاموشى، داماد روحانى ناصرالدین شاه خاموشى را شکست و رشته سخنى را در حالى که به پدر زن خود ناصرالدین شاه را با سخنان خود نشانه رفت و گفت: اعلا حضرتا! ما که مى‏بینى خاموشیم و بیان موقف ننمودیم به جهت این است که از جناب عالى توقع داریم به عنوان یک شاه مسلمان و پیرو مرجع تقلید موقف موافق و مناسب خود را نسبت به فتواى تحریم بیان و اعلام نمایید و چنانچه خواسته باشید با آن مخالفت کرده و موقف مضاد و

غیر مناسب داشته باشید، اولین افرادى که به جنگ و ستیز با شما مى‏آید ما هستیم.

ناصرالدین شاه که أبدا این توقع را نداشت که از داماد روحانى وى این گونه جواب بشنود با ناراحتى تمام و زمزمه زیر لب که تو را کمک خواستیم ولى دشمن ما درآمدى مجلس را ترک گفته و از خانه داماد روحانى خود شکست خورده و مأیوسانه خارج گشت.

روحانى تاجرزاده که زمانى منتقد سرسخت میرزاى شیرازى بود و در اثر خوش رفتارى میرزا با او شیفته او شده بود با موقف شجاعانه خود در مقابل نقشه تفرقه‏افکنى شاه از حصول یک شکایت عمیق در وحدت کلمه مسلمانان جلوگیرى کرده و سبب شده که فتواى تحریم به خوبى جاى خود را در بین مردم مسلمان ایران باز کند و سرتاسر کشور بزرگ ایران پیاده گردد.

در آن سال کشاورزان تنباکو، محصولات خود را سوزاندند، تاجران تنباکو، تغییر شغل دادند و دیگر مردم از استفاده تنباکو به کلى دست کشیده و آن را رها کردند.

نتیجه این وحدت همدلى و ایستادگى مقابل دسیسه تفرقه‏افکنى شاه این بود که وضعیت منجر به شکست کمپانى‏هاى انگلیسى و سقوط آنها و پاشیدن پیمان استعمارى تنباکو و رهایى ایران شد.

یکى از علماى حاضر در آن مجلس کذایى ماجراى آن مجلس و موقف شجاعانه روحانى تاجرزاده و داماد ناصرالدین شاه را به تفصیل در نامه‏اى براى آیت الله العظمى میرزاى شیرازى گزارش کرده و به سامرا مى‏فرستد. وقتى نامه به دست معظم له مى‏رسد و از کل ماجرا مطلع مى‏گردد، ایشان، آقایان وکلاى عالى خود را طلبیده و ماجرا را به عنوان یک شخص رمزى و بدون این که نام روحانى تاجرزاده و داماد ناصرالدین شاه را ببرد، براى آنان تشریح مى‏کنند.

از شنیدن ماجرا آقایان همه شگفت‏زده مى‏شوند و از موقف شجاعانه و مخلصانه جواب دهنده به شاه تقدیر و تمجید کرده و او را مستحق ستایش و تشکر مى‏دانند.

آن گاه معظم له به آقایان رو کرده مى‏گوید: مى‏دانید جواب دهنده و صاحب موقف شجاعانه در این ماجرا کیست؟

آقایان مى‏گویند: بفرمایید کیست؟ معظم له در جواب دست مى‏برند و نامه ارسالى را در آورده تقدیم آنان کرده و مى‏فرمایند: خودتان نامه را بخوانید و ببینید صاحب جواب کیست.

آقایان نامه را گشوده و با اشتیاق و شتاب آن را مطالعه مى‏نمایند. وقتى متوجه مى‏شوند که جواب دهنده به شاه همان روحانى منتقد به میرزا شیرازى بوده – یعنى روحانى تاجرزاده و داماد شاه – بسیار تعجب مى‏کنند و به دوراندیشى میرزاى شیرازى اعتراف و اذعان مى‏نمایند.