جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

دعاى قنوت امام عسکرى ‏ (2)

زمان مطالعه: 19 دقیقه

امام حسن عسکرى علیه‏السلام در قنوت خود این دعا را مى‏خواندند ؛ هنگامى که مردم قم از موسى بن بغا به آن حضرت شکایت کردند، حضرتش دستور فرمود که این دعا را در قنوت بخوانند:(1)

ألحمد لله شکرا لنعمائه، و استدعاء لمزیده، و استخلاصا له و به دون غیره، و عیاذا به من کفرانه و الالحاد فى عظمته و کبریائه، حمد من یعلم أن ما به من نعمائه فمن عند ربه، و ما مسه من عقوبته فبسوء جنایة یده، و صلى الله على محمد عبده و رسوله، و خیرته من خلقه، و ذریعة المؤمنین الى رحمته، و آله الطاهرین ولاة أمره.

أللهم انک ندبت الى فضلک و أمرت بدعائک، و ضمت الاجابة لعبادک، و لم تخیب من فزع الیک برغبته و قصد الیک بحاجته، و لم ترجع ید طالبة صفرا من عطائک، و لا خائبة من نحل هباتک و أى راحل رحل الیک فلم یجدک قریبا، أو وافد وفد علیک فاقتطعته عوائق الرد دونک، بل أى محتفر من فضلک لم یمهه فیض جودک، و أى مستنبط لمزیدک أکدى دون استماحة سجال عطیتک.

أللهم و قد قصدت الیک برغبتى، و قرعت باب فضلک ید مسألتى، و ناجاک بخشوع الاستکانة قلبى، و وجدتک خیر شفیع لى الیک، و قد علمت ما یحدث من طلبتى قبل أن یخطر بفکرى، أو یقع فى خلدى.

فصل اللهم دعائى ایاک باجابتى، و اشفع مسألتى بنجح طلبتى.

أللهم و قد شملنا زیغ الفتن، و استولت علینا غشوة الحیرة، و قارعنا الذل و الصغار، و حکم علینا غیر المأمونین فى دینک، و ابتز امورنا معادن الابن ممن عطل حکمک، و سعى فى اتلاف عبادک و افساد بلادک.

أللهم و قد عاد فیئنا دولة بعد القسمة، و امارتنا غلبة بعد المشورة، و عدنا میراثا بعد الاختیار للأمة فاشتریت الملاهى و المعازف بسهم الیتیم و الأرملة، و حکم فى أبشار المؤمنین أهل الذمة، و ولى القیام بأمورهم فاسق کل قبیلة، فلا ذائد یذودهم عن هلکة، و لا راع ینظر الیهم بعین الرحمة، و لا ذو شفقة یشبع الکبد الحرى من مسغبة، فهم اولو ضرع بدار مضیعة، و اسراء مسکنة، و خلفاء کآبة و ذلة.

أللهم و قد استحصد زرع الباطل، و بلغ نهایته، و استحکم عموده، و استجمع طریده، و خذرف ولیده، و بسق فرعه، و ضرب بجرانه.

أللهم فأتح له من الحق یدا حاصدة تصدع قائمة، و تهشم سوقه، و تجب سنامه، و تجدع مراغمه، لیستخفى الباطل بقبح صورته، و یظهر الحق بحسن حلیته.

أللهم و لا تدع للجور دعامة الا قصمتها، و لا جنة الا هتکتها، و لا کلمة مجتمعة الا فرقتها، و لا سریة ثقل الا خففتها، و لا قائمة علوا الا حططتها، و لا رافعة علم الا نکستها و لا خضراء الا أبرتها.

أللهم فکور شمسه و حط نوره، و اطمس ذکره، و ارم بالحق رأسه، و فض جیوشه، و ارعب قلوب أهله.

اللهم و لا تدع منه بقیة الا أفنیت و لا بنیة الا سویت و لا حلقة الا قصمت و لا سلاحا الا أکللت و لا حدا الا فللت و لا کراعا الا اجتحت و لا حاملة علم الا نکست.

أللهم و أرنا أنصاره عبادید بعد الالفة، و شتى بعد اجتماع الکلمة، و مقنعى الرؤوس بعد الظهور على الأمة، و أسفرلنا عن نهار العدل و أرناه‏

سرمدا لا ظلمة فیه و نورا لا شوب معه و أهطل علینا ناشئته و أنزل علینا برکته، و أدل له ممن ناواه و انصره على من عاداه.

أللهم و أظهر الحق و أصبح به فى غسق الظلم و بهم الحیرة.

اللهم و أحى به القلوب المیتة و اجمع به الأهواء المتفرقة و الاراء المختلفة و أقم به الحدود المعطلة و الأحکام المهملة و أشبع به الخماص الساغبة و أرح به الأبدان اللاغبة المتعبة کما الهجتنا بذکره و أخطرت ببالنا دعاءک له و وفقتنا للدعاء الیه و حیاشة أهل الغفلة عنه و أسکنت فى قلوبنا محبته و الطمع فیه و حسن الظن بک لاقامة مراسمه.

اللهم فأت لنا منه على أحسن یقین یا محقق الظنون الحسنة و یا مصدق الآمال المبطنة.

أللهم و أکذب به المتألین علیک فیه و اخلف به ظنون القانطین من رحمتک و الآیسین منه.

أللهم اجعلنا سببا من أسبابه و علما من أعلامه و معقلا من معاقله و نضر وجوهنا بتحلیته و أکرمنا بنصرته و اجعل فینا خیرا تظهرنا له به و لا تشمت بنا حاسدى النعم و المتربصین بنا حلول الندم و نزول المثل فقد ترى یا رب برائة ساحتنا و خلو ذرعنا من الاضمار لهم على احنة، و التمنى لهم وقوع جائحة و ما تنازل من تحصینهم بالعافیة و ما أضبؤا لنا من انتهاز الفرصة و طلب الوثوب بنا عند الغفلة.

أللهم و قد عرفتنا من أنفسنا و بصرتنا من عیوبنا خلالا نخشى أن تقعد بنا عن اشتهار اجابتک و أنت المتفضل على غیر المستحقین و المبتدى‏ء بالاحسان غیر السائلین فأت لنا من أمرنا على حسب کرمک و جودک و فضلک و امتنانک انک تفعل ما تشاء و تحکم ما ترید انا الیک راغبون من جمیع ذنوبنا تائبون.

أللهم و الداعى الیک و القائم بالقسط من عبادک الفقیر الى رحمتک المحتاج الى معونتک على طاعتک اذا ابتدأته بنعمتک و ألبسته أثواب‏

کرامتک و ألقیت علیه محبة طاعتک و ثبت و طأته فى القلوب من محبتک و وفقته للقیام بما أغمض فیه أهل زمانه من أمرک و جعلته مفزعا لمظلوم عبادک و ناصرا لمن لا یجد ناصرا غیرک و مجددا لما عطل من أحکام کتابک و مشیدا لما رد من أعلام دینک و سنن نبیک علیه و آله سلامک و صلواتک و رحمتک و برکاتک.

فاجعله اللهم فى حصانة من بأس المعتدین و أشرق به القلوب المختلفة من بغاة الدین و بلغ به أفضل ما بلغت به القائمین بقسطک من أتباع النبیین.

اللهم و أذلل به من لم تسهم له فى الرجوع الى محبتک و من نصب له العداوة و ارم بحجرک الدامغ من أراد التألیب على دینک باذلاله و تشتیت أمره و اغضب لمن لا ترة له و لا طائلة و عادى الأقربین و الأبعدین فیک منا منک علیه لا منا منه علیک.

أللهم فکما نصب نفسه غرضا فیک للأبعدین و جاد ببذل مهجته لک فى الذب عن حریم المؤمنین و رد شر بغاة المرتدین المریبین حتى أخفى ما کان جهر به من المعاصى و أبدآ ما کان نبذه العلماء وراء ظهورهم مما أخذت میثاقهم على أن یبینوه للناس و لا یکتموه و دعا الى افرادک بالطاعة و ألا یجعل لک شریکا من خلقک یعلو أمره على أمرک مع ما یتجرعه فیک من مرارات الغیظ الجارحة بحواس [بمواسى خ] القلوب و ما یعتوره من الغموم و یفزع علیه من أحداث الخطوب و یشرق به من الغصص التى لا تبتلعها الحلوق و لا تحنوا علیها الضلوع عند نظره الى أمر من أمرک و لا تناله یده بتغییره و رده الى محبتک.

فاشدد اللهم أزره بنصرک و أطل باعه فیما قصر عنه من اطراد الراتعین فى حماک وزده فى قوته بسطة من تأییدک و لا توحشنا من انسه و لا تخترمه دون أمله من الصلاح الفاشى فى أهل ملته و العدل الظاهر فى أمته.

أللهم و شرف بما استقبل به من القیام بأمرک لدى موقف الحساب مقامه و سر نبیک محمدا صلواتک علیه و آله برؤیته و من تبعه على دعوته، و أجزل له على ما وأیته قائما به من أمرک ثوابه و أبن قرب دنوه منک فى حیاته و ارحم استکانتنا من بعده و استخذاءنا لمن کنا نقمعه به اذا فقدتنا وجهه و بسطت أیدى من کنا نبسط أیدینا علیه لنرده عن معصیته و افتراقنا بعد الألفة و الاجتماع تحت ظل کنفه و تلهفنا عند الفوت على ما أقعدتنا عنه من نصرته و طلبنا من القیام بحق ما لا سبیل لنا الى رجعته.

و اجعله اللهم فى أمن مما یشفق علیه منه، ورد عنه من سهام المکائد ما یوجهه أهل الشنئان الیه و الى شرکائه فى أمره و معاونیه على طاعة ربه الذین جعلتهم سلاحه و حصنه و مفزعه و أنسه الذین سلوا عن الأهل و الأولاد و جفوا الوطن و عطلوا الوثیر من المهاد و رفضوا تجاراتهم و أضروا بمعایشهم و فقدوا فى أندیتهم بغیر غیبة عن مصرهم و خاللوا البعید ممن عاضدهم على أمرهم و قلوا القریب ممن صد عن وجهتهم فائتلفوا بعد التدابر و التقاطع فى دهرهم و قطعوا الأسباب المتصلة بعاجل حطام الدنیا.

فاجعلهم اللهم فى أمن حرزک و ظل کنفک و رد عنهم بأس من قصد الیهم بالعداوة من عبادک و أجزل لهم على دعوتهم من کفایتک و معونتک و أمدهم بتأییدک و نصرک و أزهق بحقهم باطل من أراد اطفاء نورک.

أللهم و املأ بهم کل افق من الآفاق و قطر من الأقطار قسطا و عدلا و مرحمة و فضلا و اشکرهم على حسب کرمک و جودک و ما مننت به على القائمین بالقسط من عبادک و ادخرت لهم من ثوابک ما یرفع لهم به الدرجات انک تفعل ما تشاء و تحکم ما ترید.(2)

سپاس و ستایش سزاوار خداوند است، از جهت شکرگزارى نعمت‏هایش، و درخواست فزون آن، و طلب رهایى به سبب آن نه غیر آن، و پناه بردن به سبب آن از ناسپاسى او و انکار عظمت و کبریایى‏اش. ستایش کسى که مى‏داند هر نعمتى دارد از پروردگارش است، و هر بدبختى و مجازاتى که به او رسیده است از جنایت و بدکارى‏هاى خودش است. خدا، بر محمد که بنده و فرستاده‏ى اوست، و برگزیده‏ى الهى از بین مخلوقات مى‏باشد، و وسیله‏ى مؤمنان براى رسیدن به رحمت خداوند مى‏باشد – و نیز بر آل آن حضرت، درود پیوسته فرستد ؛ خاندان پاکى که امر و فرمان الهى را عهده دارند.

بارالها! به راستى که تو، تشویق به فضل و احسانت کردى، و دستور دادى تو را بخوانند، و پاسخ مثبت خود را براى بندگانى که دعا کنند تضمین نمودى ؛ اگر کسى با اشتیاق خود به تو پناه آورد و براى برآورده شدن حاجت خویش به درگاه تو روى آورد او را ناامید نمى‏کنى ؛ دستى را که به درخواست به سویت آمده است، خالى از بخشش و عطاى خود بر نمى‏گردانى، و از هدیه‏هاى خوبت محروم نمى‏گردانى، تا به حال، کدام کوچ‏کننده‏اى به سوى تو آمده است و تو را نزدیک نیافته است؟ یا کدام میهمانى نزدت آمده او را رد کرده و پذیرایى ننموده‏اى؟ بلکه کدام کسى است که فضل تو را کاوش کند و از سرچشمه‏ى جود و بخشش تو سیراب نگردد؟ و کدام کسى است که در جستجوى فزونى از جانب تو باشد، دست خالى از بهره‏هاى تو برگردد؟

بارالها! و من با شوق و علاقه‏اى وصف‏ناپذیر، به قصد حضرت تو آمدم ؛ و با دست خواهش خود، درگاه فضل و فزون بخش تو را کوبیدم ؛ و قلبم در نهایت بیچارگى و خاشعانه به مناجات و رازگویى با تو پرداخته است ؛ و تو را بهترین واسطه‏ى خود براى شفاعت به سوى‏

تو یافتم ؛ و به خوبى مى‏دانم که خواسته نو و تازه‏ام را، پیش از آن که از اندیشه‏ى من بگذرد، یا در روان من بیفتد ؛ مى‏دانستى. پس خداوندا دعایم را به اجابت برسان، و درخواستم را به دست‏یابى به خواهشم برآورده ساز.

بارالها! فتنه‏هاى گمراه‏کننده، ما را در برگرفته است ؛ و فرو رفتن در حیرت و سردرگمى بر ما چیره شده است ؛ و خوارى و کوچکى، ما را درهم کوبیده است ؛ و کسانى که امین دین تو نیستند، حاکم بر ما شده‏اند ؛ و امور ما به دست افرادى از معدن‏هاى ابنه افتاده از کسانى که تعطیل‏کننده‏ى دستورات تو، و تلاش‏گر در جهت تلف کردن و نفله کردن بندگان تو، و خراب کردن و به فساد کشیدن شهرهاى تو هستند.

خدایا! پس از این که غنیمت را بعد از تقیسم میان خود مایه‏ى چیرگى و استیلاى خویش قرار دادند ؛ و پس از آن که ریاست حکومت را به ما دادى، آن را بر اساس مشورت خود به کسى دیگر دادند ؛ و پس از آن که برگزیده‏ى الهى بودیم به عنوان ارث آنها شدیم. بدین سان، وسایل لهو و لعب و خوشگذرانى با پول و نصیب یتیمان و بیوه‏زنان از بیت‏المال خریدارى شد، و اهل ذمه، حاکم و فرمانرواى مؤمنان راستین شدند ؛ و فاسقان هر قبیله‏اى، سرپرست امور آنها شدند، دیگر در این شرایط نه کسى بود تا ایشان را از نابود شدن و هلاکت نجات بخشد ؛ و نه سرپرستى که مراعات‏شان کند و با دیده‏ى رحمت به سوى ایشان بنگرد ؛ و نه کسى پیدا شد تا دلش بسوزد و جگر سوزان آنها را از گرسنگى نجات بخشد و سیر کند! بدین سان، آنان در سرایى تباه شده با خوارى به سر مى‏بردند ؛ و اسیرانى بیچاره و جانشینانى غم و اندوه و خوار شده گشتند.

بارالها! در واقع، زمان برداشت کشتزار باطل و نادرستى فرا رسید، و به نهایت رسید و پایه و ستونش محکم شد و رانده‏شدگانشان‏

گردآورى شدند، و نسل‏شان زیاد شد، و شاخ و برگ دواندند، و پایه‏هاى حکومت‏شان استوار و مستقر گردیدند.

بارالها! دست توانایى از حق را براى برکندن ریشه و اساس باطل آماده ساز ؛ تا بازارش را کساد، و بزرگانش را ریشه کن، و دماغ‏شان را به خاک بمالد ؛ تا در نتیجه، باطل مجبور شود چهره‏ى زشتش را پنهان کند، و حق و حقیقت نیز چهره‏ى زیبا و نیکوى خود را آشکار گرداند.

خدایا! تمام ستون و پایه‏هاى باطل را در هم بشکن ؛ تمام سپرهایش را دریده، و اجتماع کلمه و اتحادش را پراکنده، و لشکر سنگینش را بى‏ارزش (و خلع سلاح) فرما، تمام پایه‏هاى بلند و برترى‏اش را به زیر کشیده، و تمام علم‏ها و پرچم‏هاى برافراشته‏اش را سرنگون، و تمام سبزه‏زارهایش را خشک کن.

خدایا! خورشید باطل و تاریک و خاموش گردان، و روشنى‏اش را از بین ببر، و یادش را به فراموشى بسپار ؛ به واسطه‏ى حق و حقیقت، سرش را بیفکن ؛ و سپاهیانش را پراکنده ساز ؛ و دل‏هاى باطل پرستان را پر از رعب و وحشت کن.

خدایا! هیچ باقى مانده‏اى از باطل وامگذار، و همه را نابود ساز ؛ تمام ساختمان‏هایش را با خاک یکسان کن ؛ تمام حلقه‏هاى محاصره‏ى آن‏ها را بشکن ؛ تمام سلاح‏هاى باطل را بى‏اثر کن ؛ تمام تیزى‏هاى‏شان را کند کن ؛ تمام چارپایان‏شان را نابود و بیچاره کن ؛ و تمام پرچم‏داران‏شان را بر زمین بزن.

خدایا! به ما بنمایان که یاران باطل، پس از آن که از یکدیگر جدا نمى‏شدند به بردگى رفته‏اند ؛ و پس از آن که با یکدیگر هم سخن و هم پیمان شده بودند، پراکنده گشته‏اند ؛ و بعد از غلبه و چیرگى بر امت، سرافکنده و خوار شده‏اند.

خدایا! روز عدل و دادگرى را به ما آشکار کن، و آن را به ما بنمایان

در حالى که پاینده است و هیچ تاریکى در آن نیست، و روشنیش را بدون هیچ شائبه‏اى به ما نشان بده. و از باران همیشگى آن بر ما نازل، و برکتش را به ما برسان، و هر کسى قصد بدى راجع به او دارد به او بشناسان، و بر تمام دشمنانش پیروز گردان.

بارالها! حق را آشکار کن، و صبح و پایان تاریکى‏ها و سرگردانى‏ها را برسان.

خدایا! به وسیله‏ى او قلب‏هاى مرده را زنده گردان، و گرایش‏هاى پراکنده را گرد هم آور، و نظرات متفاوت را یکى کن، و حدود تعطیل شده‏ات را برپادار، و دستورات دینى واگذاشته شده‏ات را دوباره به جریان بینداز، و گرسنگان را سیر گردان و بدن‏هاى رنجیده و سختى کشیده را به راحتى برسان همان گونه که زبان ما را به یاد او گویا کردى، و بر قلب ما گذراندى که تو را به خاطر او فرا بخوانیم و دعایش کنیم، و موفق‏مان گرداندى تا مردم را به سوى او فرا بخوانیم، و غافلان را از او دور کنیم ؛ محبت و دوستى نسبت به او را در دل ما سکونت دادى، و اشتیاق فراوان به او را در قلب ما قرار دادى، و خوش گمانى به خودت نسبت به برپا شدن دولت او را در دل‏مان گذاشتى.

بارالها! بهترین یقین نسبت به او را به ما بده ؛ اى تحقق بخش خوش گمانى‏ها! اى راست آورنده‏ى آرزوهاى درونى!

بارالها! به وسیله‏ى او کسانى را که در مورد او علیه تو حکم مى‏کنند، تکذیب کن ؛ و به واسطه‏ى او گمان‏هاى کسانى را که از رحمت تو ناامید و از او مأیوس‏اند، ناردست گردان.

خدایا! ما را یکى از سبب‏ها و یکى از علم‏ها و نشانه‏هاى هدایتش، و یکى از پناهگاه‏هایش، قرار ده ؛ و چهره‏هاى ما را به واسطه‏ى زینت بخشیدن او زیبا گردان ؛ و ما را با یاریش مورد اکرام و احترام قرار بده و خیر و نیکى در ما قرار ده تا به وسیله‏ى آن ما در نظر او قرار دهى ؛ و ما

را مورد شماتت و سرزنش کسانى که به نعمت‏هاى ما حسادت مى‏ورزند، و در کمین پشیمان شدن و گرفتار شدن‏مان و نازل شدن عقوبت‏ها هستند قرار مده.

پروردگارا! تو به خوبى مى‏بینى که دل ما پاک است، قلب‏مان از پنهان کردن کینه‏اى نسبت به افراد خالى است، و آرزوى گرفتارى و نابودى‏شان را نیز نداریم ؛ و مى‏بینى آنچه را که برایشان نازل مى‏شود از حفظ شدن آنان به وسیله‏ى عافیت ؛ و در مقابل، آنان در کمین نشسته‏اند تا فرصتى علیه ما به دست آورند، و غافلگیرانه بر ما هجوم آورند.

بارالها! خودت را از راه خویشتن‏مان به ما شناساندى و عیب‏ها و زشتى‏هایى که ما داشتیم به ما نشان دادى به گونه‏اى که ترسیدیم نگذارند به پاسخ‏گویى آشکار تو دست یابیم. این در حالى است که تو به کسانى که استحقاق ندارند مهربانى و فضل و بخشش مى‏کنى ؛ و نسبت به کسانى که درخواست نیز نمى‏کنند، خودت شروع به احسانى و نیکى مى‏کنى. بدین‏سان، کار ما را بر حسب کرامت و بزرگوارى، سخاوت، فضل و منت نهادنت، درست کن. همانا، تو هر کارى بخواهى انجام مى‏دهى ؛ و به هر چه اراده کنى. حکم مى‏کنى. ما به سوى تو اشتیاق داریم، و از تمام گناهان‏مان توبه مى‏کنیم.

بارالها! همان کسى را که تنها به سوى تو فرا مى‏خواند، و از بین بندگانت براى برقرارى عدل و داد دست به قیام مى‏زند، و خود را نیازمند رحمتت مى‏داند، و احتیاج به کمک تو براى فرمان برداریت دارد ؛ همان کسى که ابتداءا نعمتت را به او مرحمت کردى، و لباس‏هاى کرامت و بزرگوارى خود را بر او پوشانیدى، و دوست داشتن فرمان برداریت را بر دلش افکندى، و از روى محبت جایگاهش را در قلب‏ها محکم گردانیدى، و موفق کردى کارهایى را که مردم زمانه از انجامش خوددارى کرده‏اند، انجام دهد ؛ و او را

گریزگاه و پناه‏گاهى براى بندگان ستمدیده‏ات، یاور کسانى که جز تو یاورى نیافته‏اند، تازه‏کننده‏ى احکام تعطیل شده و فراموش شده‏ى قرآنت، و محکم کننده آن دسته از نشانه‏هاى دینت که رد شده است، و محکم کننده و برپا کننده‏ى سنت‏ها و روش‏هاى کنار زده شده‏ى پیامبرت – که درود و سلام و رحمت و برکت‏هاى تو بر او و آل او باد – قرار دادى.

خدایا! بدین جهت‏ها، او را در پناه‏گاهى قرار ده تا از شر متجاوزان در امان باشد ؛ و دل‏هایى را که از ستم ستمگران دچار اختلاف گشته به سبب او روشن گردان ؛ و او را به برترین چیزهایى برسان که قیام‏کنندگان براى عدالت – در بین پیروان پیامبرانت – بدان‏ها دست یافته‏اند.

خدایا! کسانى که سهمى براى بازگشت به محبت خودت براى ایشان قرار نداده‏اى را به دست آن حضرت خوار و ذلیل گردان و نیز کسانى را که بناى دشمنى با او دارند خوار کن سنگ عذاب نابودکننده‏ات را به طرف تمام کسانى که قصد دارند با فساد کردن و تباهى دین او را به خوارى و بیچارگى بکشانند و امورش را پراکنده کنند رها کن.

خدایا! غضب‏نما براى شخصى که طلب‏کننده‏ى خونى براى او نباشد و قوت توانگرى براى او نباشد و دشمنى مى‏کند با نزدیکان و دوران تو این کارها را به عنوان منتى از تو بر او مى‏دانیم، نه این که او بر تو منتى داشته باشد.

بارالها! همان گونه که جان خویش را به خاطر تو در تیررس مخالفان قرار داد، و سعى نیکو نموده است به بذل خون خود از براى دفع نمودن از حریم مؤمنان ؛ و در رد شر و بدى ستمکاران، بى‏دین شدگان و شک کنندگان ؛ تا جایى که گناهانى که آشکار شده بود پنهان کرد و چیزهایى را آشکار کرد که دانشمندان دینى پیمان داده

بودند آن چیزها را براى مردم تبیین و روشن کنند و کتمان نکنند ؛ ولى آن امور را به فراموشى سپرده بودند! و مردم را تنها به فرمان‏بردارى از تو فراخواند، و اینکه کسى از مخلوقات را براى تو شریک قرار ندهد و دستورش را برتر از دستور تو قرار ندهد. افزون بر آن چه گفته شد، تلخى سختى‏ها و رنج‏هاى خشمى را که قلب را مجروح مى‏کند، جرعه جرعه مى‏نوشد ؛ غم‏هایى را که پیوسته به او مى‏رسد، تحمل مى‏کند ؛ امور دردناکى که تازه به او مى‏رسد که هر لحظه تازه‏تر مى‏شود ؛ غصه‏هایى که در گلوى ماند و از حلقوم فرو نمى‏رود، و پهلوى انسان توان تحملش را ندارد ؛ تحمل مى‏کند. این‏ها در هنگامى است که به دستورى از دستورات و کارهاى تو مى‏نگرد، ولى دستش کوتاه است و نمى‏تواند آن دستور دگرگون شده را تغییر دهد و آن گونه که تو دوست دارى قرارش دهد.

خدایا! با یاریت پشتش را محکم گردان، و توانایى‏اش بده آنچه را نتوانسته انجام دهد از دور کردن خوشگذران‏ها در راه حمایت تو، و نیروى او را از جهت باز شدن دستش با تأیید خودت افزایش بده، ما را از انس گرفتن با او مگریزان (به وحشت مینداز)، آرزویش را – که درستى و اصلاح فراگیر امور مردمش و عدالت آشکار در بین‏شان است – بر باد مده و ناامیدش مساز.

خدایا! هنگام حساب و کتاب بندگانت، جایگاه او را به خاطر برپایى حکومت راستینت، شرافت‏مند گردان ؛ پیامبرت حضرت محمد را – که درود تو بر او و آل او باد – با دیدن آن بزرگوار و کسانى که فراخوانیش را پذیرفته و دنباله روش بوده‏اند ؛ شادمان گردان و به خاطر این که به دستور تو قیام کرده و دستوراتت را اجرا مى‏کنند، ثوابش را افزون و شایسته گردان ؛ در زمان زندگانیش نیز او را نزدیک و نزدیک خود بگردان، و به بیچارگى و بدبختى ما پس از او رحم کن.

(خدایا!) به ما رحم کن آن گاه که پس از گم کردن روى مبارک او، مجبور به فروتنى در برابر کسانى شویم که با او نابودشان مى‏کردیم ؛ و کسانى که ما بر ایشان مسلط شده بودیم تا آنها را از نافرمانى آن حضرت باز داریم، بر ما پس از او مسلط شوند ؛ رحم کن بر ما که پس از هماهنگى و دوستى و گرد آمدن در زیر سایه‏ى حمایت او، دوباره پراکنده شویم ؛ بر ما رحم کن که هنگام از دست دادن، حسرت و تأسف بخوریم که نتوانستیم او را یارى کرده و در پى برپایى حق براییم ؛ بدان جهت که قادر به بازگرداندن او نیستیم.

خدایا! او را در امان از چیزهایى بدار که برایش مى‏ترسیم ؛ تیرهاى نیرنگى را که کینه‏توزان و بدخواهانش به سوى او (و وزیران و کمک‏رسانان او در راه فرمانبردارى از پروردگارش) پرتاب مى‏کنند ؛ همان مددکارانى که آنان را اسلحه، دژ، پناهگاه و مونس آن حضرت قرار داده‏اى ؛ همان عزیزان و یاورانى که از خانواده و فرزندان‏شان دست کشیده، و وطن را ترک کردند، و از بستر و خواب آرام گذشتند، و تجارت‏ها و بازرگانى خود را رها کردند، و به کسب و کار خویش ضرر و زیان وارد کردند ؛ و بدون پنهان شدن از شهرشان در مجالس و محافل عمومى و مهم‏شان پیدایشان نشد ؛ و با افرادى که نسبتى نداشتند، به خاطر کمک و یاریشان در کارشان، رابطه دوستى برقرار کردند ؛ و نزدیکانى را که سد راه‏شان مى‏شدند، کنار گذاشتند ؛ و پس از آن همه اختلاف و دشمنى و قطع رابطه در روزگارشان، گروهى تشکیل دادند ؛ و همه وسیله‏هایى را که به خار و خاشاک زودگذر دنیا بسته شده بود از بیخ و بن برکندند.

بارالها! بدین ترتیب، ایشان را در امان نگهداریت، و سایه‏ى حمایت خودت قرار بده ؛ و بدى و شر هر یک از بندگانت را که قصد دشمنى با آنان را دارد، از ایشان برگردان ؛ و به خاطر فراخوانیشان به سوى تو،

سرپرستى خویش را براى آنها زیاد کن ؛ و با توفیق و یارى و پیروزیت، حمایت‏شان کن ؛ و به وسیله حقیقتى که دارند باطل را از کسانى که قصد خاموش کردن نور تو را دارند، نابود گردان.

بارالها! به وسیله‏ى ایشان، تمام افق‏هاى هستى، و تمام گوشه‏ها و اقطار جهان را، پر از داد و عدل و رحم و مهربانى و احسان خودت گردان، و بر حسب کرامت و سخاوت‏مندى و منت‏هایى که نسبت به بندگان عدالت‏مندت دارى، به یاران آن حضرت نیز پاداش بده ؛ و با ثواب‏هایى که براى‏شان ذخیره کرده‏اى، درجه‏ى ایشان را بالاتر ببر ؛ به راستى که تو هر چه را بخواهى انجام مى‏دهى، و آنچه را اراده کنى، حکم مى‏فرمایى.

در کتاب «البلد الأمین» این عبارات نیز وجود دارد:

و صلى الله على خیرته من خلقه محمد و آله الأطهار.

أللهم انى أجد هذه الندبة امتحت دلالتها، و درست أعلامها، و عفت الا ذکرها، و تلاوة الحجة بها.

أللهم انى أجد بینى و بینک مشتبهات تقطعنى دونک، و مبطئات تقعد بى عن اجابتک، و قد علمت أنى عبدک و لا یرحل الیک الا بزاد و أنک لا تحجب عن خلقک الا أن یحجبهم الأعمال دونک، و قد علمت أن زاد الراحل الیک عزم ارادة یختارک بها، و یصیر بها الى ما یؤدى الیک.

أللهم و قد ناداک بعزم الارادة قلبى فاستبقنى نعمتک بفهم حجتک لسانى و ما تیسر لى من ارادتک.

أللهم فلا اختزلن عنک و أنا آمک، و لا احتلجن عنک و أنا أتحراک.

أللهم و أیدنا بما نستخرج به فاقة الدنیا من قلوبنا، و تنعشنا من مصارع هوانها و تهدم به عنا ما شید من بنیانها، و تسقینا بکأس السلوة عنها حتى تخلصنا لعبادتک، و تورثنا میراث أولیائک الذین ضربت لهم المنازل الى قصدک، و آنست وحشتهم حتى و صلوا الیک.

أللهم و ان کان هوى من هوى الدنیا أو فتنة من فتنها علق بقلوبنا حتى قطعنا عنک أو حجبنا عن رضوانک، و قعد بنا عن اجابتک.

فقطع اللهم کل حبل من حبالها جذبنا عن طاعتک، و أعرض بقلوبنا عن أداء فرائضک، و اسقنا عن ذلک سلوة و صبرا یوردنا على عفوک و یقدمنا على مرضاتک، انک ولى ذلک.

أللهم و اجعلنا قائمین على أنفسنا بأحکامک حتى تسقط عنا مؤون المعاصى، و اقمع الأهواء أن تکون مساورة، و هب لنا وطء آثار محمد و آله صلواتک علیه و علیهم، و اللحوق بهم حتى یرفع الدین أعلامه ابتغاء الیوم الذى عندک.

أللهم فمن علینا بوطء آثار سلفنا، و اجعلنا خیر فرط لمن ائتم بنا، فانک على ذلک قدیر و ذلک علیک یسیر، و أنت أرحم الراحمین، و صلى الله على محمد سیدنا و آله الأبرار و سلم.

و خداوند، درود پیوسته‏اش را بر برگزیده‏ى مخلوقاتش یعنى حضرت محمد و خاندان پاکش نثار کند.

بارالها! این گونه فکر مى‏کنم که دلالت این ندبه و زارى محو شده، و نشانه‏هاى آشکارش کهنه شده، و تنها پاداش و قرائت کردن استدلال به آن مانده.

خدایا! من، بین خودم و تو، اشتباهاتى مى‏بینم که مرا از تو جدا مى‏سازند ؛ و موانعى که مرا از اجابت تو باز مى‏دارند، و به خوبى مى‏دانم که من بنده‏ات هستم، و نیز معلوم است که تنها با زاد و توشه مى‏توان به سوى تو کوچ کرد ؛ تو، از مخلوقاتت پنهان نیستى، و این کارهاى بندگان است که ایشان را از تو محجوب و محروم مى‏سازد.

خدایا! به خوبى مى‏دانم که توشه‏ى کوچ‏کننده به سوى تو، همان اراده و تصمیم قطعى است که مى‏گیرى و تو را برمى‏گزیند – تا به سویت بیاید – و بدین وسیله براى رسیدن تو حرکت مى‏کند.

بارالها! قلب من، با تصمیم قطعى خود تو را ندا مى‏دهد ؛ پس نعمتت را برایم به سبب فهمیدن حجت پایدار کن، و هر چه ممکن است با اراده‏ى خودت برایم فراهم کن.

بارالها! من تو را قصد کردم ؛ پس، مرا از خود جدا مساز ؛ و من در جستجوى تو هستم، پس مگذار از تو بریده شوم.

خدایا! به طورى ما را موفق گردان که فقر و نیاز دنیوى را از قلب‏مان بیرون کنیم ؛ و ما را از محل‏هاى سقوط دنیایى در امان دار ؛ و پایه‏هاى محکم علاقه‏ى به دنیا در درون ما ویران ساز ؛ و به ما جامى از جدایى و رهایى از آن بنوشان تا براى بندگى‏ات ما را خالص گردانى. و میراث جاودانه‏ى دوستان خودت را نصیب‏مان کن، همان دوستانى که جایگاه‏هایى براى رسیدن به خودت براى‏شان درست کردى، و وحشت‏شان را تبدیل به انس و آرامش نمودى تا در نهایت به تو وصال رسیدند.

خدایا! اگر از خواهش‏ها یا فتنه‏ها و فریبندگى‏هاى دنیایى، باز هم چیزى به دل‏مان چسبیده بود تا ما را از تو جدا سازد یا از رضوان و خشنودى‏ات محروم سازد، و از دست‏یابى به پاسخ مثبت تو بازمان دارد.

خدایا! هر رشته علاقه‏ى دنیایى را که بخواهد ما را از فرمان‏بردارى تو برگیرد و جذب دنیا کند، یا قلب‏هاى ما را از انجام واجبات تو باز داشته و روگردان کند ؛ از بیخ و بن برکن. و از جامى به ما بنوشان که از دنیا رها شویم، و صبرى به ما بده که ما را به عفو و بخشش تو برساند، و ما را وادارد تا به رضوان و خشنودیت دست یابیم ؛ به راستى که اختیار این کارها در دست با کفایت توست.

بارالها! ما را چنان کن که خود را وادار به انجام دستورات و احکامت کنیم تا رنج و سنگینى گناهان را نیز از ما بیندازد ؛ و هوس‏هاى‏مان را از این که همواره به ما حمله‏ور باشند، سرکوب کن ؛ و

پیمودن راه و روش حضرت محمد و آل او را – که درودت بر او و ایشان باد – بر ما ارزانى بدار، و بدین‏سان به ایشان برسیم ؛ در نهایت، دین، پرچم‏هایش را برافرازد ؛ به امید روزى که نزد تو باشد.

بارالها! این منت را بر ما بگذار که آثار و آنچه به جاى مانده از گذشتگان (و پیشوایان (مان را بپماییم ؛ و ما را بهترین پیشگامان براى کسانى قرار ده که مى‏خواهند دنباله‏رومان باشند. به راستى که تو هم توان این کار را دارى، و هم انجام آن برایت آسان است ؛ و تو، مهربان‏ترین مهربانان هستى ؛ و خداوند، درود و سلام پیوسته‏اش را بر محمد – سرور ما – و خاندان نیک رفتارش، نثار کند(3)


1) در کتاب «مکیال المکارم» مى‏نویسد: این دعاى قنوت، از مولاى ما، حضرت امام حسن عسکرى علیه‏السلام روایت شده است، و شیح طوسى رحمه الله در کتاب «مهج الدعوات» در باب دعاهاى قنوت امامان علیهم‏السلام ذکر کرده است، لیکن – بر اساس برخى روایات به نظر مى‏رسد که این دعا به وقت خاصى تعلق ندارد ؛ گرچه بهتر است در اوقات ویژه و مخصوص و داراى فضیلت پیش‏تر خوانده شود.از روایت سید بن طاووس رحمه الله و دیگر روایات بر مى‏آید که این دعا داراى اثرى ویژه و کامل براى راندن ستمگر، و گرفتن حق ستمدیدگان از ستمگران است ؛ به همین جهت، مى‏توان از این مطلب استفاده کرد که یکى از فایده‏هاى این دعا اگر براى درخواست فرج و ظهور و یارى امام زمان علیه‏السلام خوانده شود آن است که ستمگر و بدى و سلطه‏ى او دفع گردد.سید بن طاووس رحمه الله در مورد این دعا مى‏فرماید: امام حسن عسکرى علیه‏السلام در قنوت خود این دعا را خوانده و به مردم قم – که از موسى بن بغى شکایت کرده بودند – نیز دستور خواندن این دعا را داد. (پایان سخن سید بن طاووس رحمه الله).نویسنده‏ى کتاب «منح البرکات» – که شرحى است بر کتاب «مهج الدعوات» – از کاب «اعلام الورى فى تسمیة القرى» (نوشته‏ى ابوسعید اسماعیل بن على سمعانى حنفى) نقل مى‏کند که: موسى بن بغى بن کلیب بن شمر بن مروان بن عمرو بن غطه ؛ از یاران متوکل عباسى لعنه الله و از کارگزاران او بود که بر قم فرمان‏روایى مى‏کرد. این خبیث ناپاک، همان کسى است که متوکل ملعون، دستور ویران کردن قبر مولاى‏مان حضرت امام حسین علیه‏السلام و تبدیل آن جا به یک مزرعه را ؛ به او داد.وى، ستمگرى خون‏ریز و حرمت‏شکن، و حاکم قم بود و بیش از ده سال بر مردم این شهر حکم‏رانى مى‏نمود. مردم قم به شدت از او مى‏ترسیدند، چون به شدت نسبت به پیشوایان بزرگوار علیهم‏السلام عناد مى‏ورزید و در میان مردم قم ایجاد فساد مى‏نمود و آنها را با قتل و کشتار تهدید نموده و بر این امر مصمم بود. تا آن که از او به امام حسن عسکرى علیه‏السلام شکایت کردند، و آن حضرت دستور دادند که مردم قم، «نماز مظلوم» را بخوانند، و موسى بن بغى (حاکم وقت قم) را نفرین کنند و براى نفرین به او این دعا را بخوانند. پس از این مردم قم این کار را انجام دادند، خداوند حتى به اندازه یک چشم بر هم زدن به آن حاکم ستمگر مهلت نداد، و به سختى و مقتدرانه او را نابود کرد.نویسنده‏ى کتاب مزبور مى‏گوید: این گفتار نگارنده‏ى کتاب «منح البرکات» را نقل به معنا کردم ؛ چون، آن کتاب به زبان فارسى است، وى چگونگى خواندن «نماز مظلوم» را بیان نکرده است ؛ در بخش نمازها به بیان «نماز مظلوم» که در کتاب «مکارم الاخلاق» یافتیم، مى‏پردازیم. (مکیال المکارم: 2 / 85). نویسنده‏ى «مکیال المکارم» در بخشى دیگر از کتاب خود مى‏گوید: نماز مظلوم بدین صورت است که دو رکعت نماز – با هر سوره‏اى که خواستى – مى‏خوانى، و هر قدر توانستى بر محمد و آل محمد علیهم‏السلام صلوات مى‏فرستى ؛ سپس مى‏گویى:أللهم ان لک یوما تنتقم فیه للمظلوم من الظالم، لکن هلعى و جزعى لا یبلغان بى الصبر على أناتک و حلمک، و قد علمت أن فلانا ظلمنى، و اعتدى على بقوته على ضعفى، فأسألک یا رب العزة، و قاسم الأرزاق، و قاصم الجبابرة، و ناصر المظلومین، أن تریه قدرتک، أقسمت علیک یا رب العزة، الساعة الساعة.بارالها! تو، روزى را دارى که در آن روز براى ستمدیده از ستمگر انتقام مى‏گیرى ؛ لیکن، بى‏صبرى و زودرنجى من نمى‏گذارد بتوانم نسبت به مهلت دادن و بردبارى تو با ستمگران صبر کنم و تاب بیاورم.خدایا! به خوبى مى‏دانى که فلان شخص بر من ستم روا داشته است ؛ و با قدرت و توانى که دارد و با توجه به ناتوانى من در برابر او، نسبت به حقوق من تجاوز کرده است.پس اى خداى صاحب عزت! اى تقسیم‏کننده‏ى روزى‏ها! اى کوبنده‏ى زورگویان! اى یاور و پیروزکننده‏ى ستمدیدگان! از تو درخواست مى‏کنم توان و قدرتت را به او بنمایانى و نشان دهى. اى پروردگار عزت‏مند! تو را سوگند مى‏دهم که این کار را همین حالا و در همین ساعت، در همین ساعت انجام دهى.مکیال المکارم: 2 / 86.

2) مهج الدعوات: ص 85. البلد الأمین: ص 660 و مصباح المتهجد: ص 156 با اندکى تفاوت.

3) البلد الأمین: 663. به نقل از صحیفه‏ى مهدیه: ص 156 تا 171.