امام حسن عسکرى علیهالسلام در قنوت خود این دعا را مىخواندند ؛ هنگامى که مردم قم از موسى بن بغا به آن حضرت شکایت کردند، حضرتش دستور فرمود که این دعا را در قنوت بخوانند:(1)
ألحمد لله شکرا لنعمائه، و استدعاء لمزیده، و استخلاصا له و به دون غیره، و عیاذا به من کفرانه و الالحاد فى عظمته و کبریائه، حمد من یعلم أن ما به من نعمائه فمن عند ربه، و ما مسه من عقوبته فبسوء جنایة یده، و صلى الله على محمد عبده و رسوله، و خیرته من خلقه، و ذریعة المؤمنین الى رحمته، و آله الطاهرین ولاة أمره.
أللهم انک ندبت الى فضلک و أمرت بدعائک، و ضمت الاجابة لعبادک، و لم تخیب من فزع الیک برغبته و قصد الیک بحاجته، و لم ترجع ید طالبة صفرا من عطائک، و لا خائبة من نحل هباتک و أى راحل رحل الیک فلم یجدک قریبا، أو وافد وفد علیک فاقتطعته عوائق الرد دونک، بل أى محتفر من فضلک لم یمهه فیض جودک، و أى مستنبط لمزیدک أکدى دون استماحة سجال عطیتک.
أللهم و قد قصدت الیک برغبتى، و قرعت باب فضلک ید مسألتى، و ناجاک بخشوع الاستکانة قلبى، و وجدتک خیر شفیع لى الیک، و قد علمت ما یحدث من طلبتى قبل أن یخطر بفکرى، أو یقع فى خلدى.
فصل اللهم دعائى ایاک باجابتى، و اشفع مسألتى بنجح طلبتى.
أللهم و قد شملنا زیغ الفتن، و استولت علینا غشوة الحیرة، و قارعنا الذل و الصغار، و حکم علینا غیر المأمونین فى دینک، و ابتز امورنا معادن الابن ممن عطل حکمک، و سعى فى اتلاف عبادک و افساد بلادک.
أللهم و قد عاد فیئنا دولة بعد القسمة، و امارتنا غلبة بعد المشورة، و عدنا میراثا بعد الاختیار للأمة فاشتریت الملاهى و المعازف بسهم الیتیم و الأرملة، و حکم فى أبشار المؤمنین أهل الذمة، و ولى القیام بأمورهم فاسق کل قبیلة، فلا ذائد یذودهم عن هلکة، و لا راع ینظر الیهم بعین الرحمة، و لا ذو شفقة یشبع الکبد الحرى من مسغبة، فهم اولو ضرع بدار مضیعة، و اسراء مسکنة، و خلفاء کآبة و ذلة.
أللهم و قد استحصد زرع الباطل، و بلغ نهایته، و استحکم عموده، و استجمع طریده، و خذرف ولیده، و بسق فرعه، و ضرب بجرانه.
أللهم فأتح له من الحق یدا حاصدة تصدع قائمة، و تهشم سوقه، و تجب سنامه، و تجدع مراغمه، لیستخفى الباطل بقبح صورته، و یظهر الحق بحسن حلیته.
أللهم و لا تدع للجور دعامة الا قصمتها، و لا جنة الا هتکتها، و لا کلمة مجتمعة الا فرقتها، و لا سریة ثقل الا خففتها، و لا قائمة علوا الا حططتها، و لا رافعة علم الا نکستها و لا خضراء الا أبرتها.
أللهم فکور شمسه و حط نوره، و اطمس ذکره، و ارم بالحق رأسه، و فض جیوشه، و ارعب قلوب أهله.
اللهم و لا تدع منه بقیة الا أفنیت و لا بنیة الا سویت و لا حلقة الا قصمت و لا سلاحا الا أکللت و لا حدا الا فللت و لا کراعا الا اجتحت و لا حاملة علم الا نکست.
أللهم و أرنا أنصاره عبادید بعد الالفة، و شتى بعد اجتماع الکلمة، و مقنعى الرؤوس بعد الظهور على الأمة، و أسفرلنا عن نهار العدل و أرناه
سرمدا لا ظلمة فیه و نورا لا شوب معه و أهطل علینا ناشئته و أنزل علینا برکته، و أدل له ممن ناواه و انصره على من عاداه.
أللهم و أظهر الحق و أصبح به فى غسق الظلم و بهم الحیرة.
اللهم و أحى به القلوب المیتة و اجمع به الأهواء المتفرقة و الاراء المختلفة و أقم به الحدود المعطلة و الأحکام المهملة و أشبع به الخماص الساغبة و أرح به الأبدان اللاغبة المتعبة کما الهجتنا بذکره و أخطرت ببالنا دعاءک له و وفقتنا للدعاء الیه و حیاشة أهل الغفلة عنه و أسکنت فى قلوبنا محبته و الطمع فیه و حسن الظن بک لاقامة مراسمه.
اللهم فأت لنا منه على أحسن یقین یا محقق الظنون الحسنة و یا مصدق الآمال المبطنة.
أللهم و أکذب به المتألین علیک فیه و اخلف به ظنون القانطین من رحمتک و الآیسین منه.
أللهم اجعلنا سببا من أسبابه و علما من أعلامه و معقلا من معاقله و نضر وجوهنا بتحلیته و أکرمنا بنصرته و اجعل فینا خیرا تظهرنا له به و لا تشمت بنا حاسدى النعم و المتربصین بنا حلول الندم و نزول المثل فقد ترى یا رب برائة ساحتنا و خلو ذرعنا من الاضمار لهم على احنة، و التمنى لهم وقوع جائحة و ما تنازل من تحصینهم بالعافیة و ما أضبؤا لنا من انتهاز الفرصة و طلب الوثوب بنا عند الغفلة.
أللهم و قد عرفتنا من أنفسنا و بصرتنا من عیوبنا خلالا نخشى أن تقعد بنا عن اشتهار اجابتک و أنت المتفضل على غیر المستحقین و المبتدىء بالاحسان غیر السائلین فأت لنا من أمرنا على حسب کرمک و جودک و فضلک و امتنانک انک تفعل ما تشاء و تحکم ما ترید انا الیک راغبون من جمیع ذنوبنا تائبون.
أللهم و الداعى الیک و القائم بالقسط من عبادک الفقیر الى رحمتک المحتاج الى معونتک على طاعتک اذا ابتدأته بنعمتک و ألبسته أثواب
کرامتک و ألقیت علیه محبة طاعتک و ثبت و طأته فى القلوب من محبتک و وفقته للقیام بما أغمض فیه أهل زمانه من أمرک و جعلته مفزعا لمظلوم عبادک و ناصرا لمن لا یجد ناصرا غیرک و مجددا لما عطل من أحکام کتابک و مشیدا لما رد من أعلام دینک و سنن نبیک علیه و آله سلامک و صلواتک و رحمتک و برکاتک.
فاجعله اللهم فى حصانة من بأس المعتدین و أشرق به القلوب المختلفة من بغاة الدین و بلغ به أفضل ما بلغت به القائمین بقسطک من أتباع النبیین.
اللهم و أذلل به من لم تسهم له فى الرجوع الى محبتک و من نصب له العداوة و ارم بحجرک الدامغ من أراد التألیب على دینک باذلاله و تشتیت أمره و اغضب لمن لا ترة له و لا طائلة و عادى الأقربین و الأبعدین فیک منا منک علیه لا منا منه علیک.
أللهم فکما نصب نفسه غرضا فیک للأبعدین و جاد ببذل مهجته لک فى الذب عن حریم المؤمنین و رد شر بغاة المرتدین المریبین حتى أخفى ما کان جهر به من المعاصى و أبدآ ما کان نبذه العلماء وراء ظهورهم مما أخذت میثاقهم على أن یبینوه للناس و لا یکتموه و دعا الى افرادک بالطاعة و ألا یجعل لک شریکا من خلقک یعلو أمره على أمرک مع ما یتجرعه فیک من مرارات الغیظ الجارحة بحواس [بمواسى خ] القلوب و ما یعتوره من الغموم و یفزع علیه من أحداث الخطوب و یشرق به من الغصص التى لا تبتلعها الحلوق و لا تحنوا علیها الضلوع عند نظره الى أمر من أمرک و لا تناله یده بتغییره و رده الى محبتک.
فاشدد اللهم أزره بنصرک و أطل باعه فیما قصر عنه من اطراد الراتعین فى حماک وزده فى قوته بسطة من تأییدک و لا توحشنا من انسه و لا تخترمه دون أمله من الصلاح الفاشى فى أهل ملته و العدل الظاهر فى أمته.
أللهم و شرف بما استقبل به من القیام بأمرک لدى موقف الحساب مقامه و سر نبیک محمدا صلواتک علیه و آله برؤیته و من تبعه على دعوته، و أجزل له على ما وأیته قائما به من أمرک ثوابه و أبن قرب دنوه منک فى حیاته و ارحم استکانتنا من بعده و استخذاءنا لمن کنا نقمعه به اذا فقدتنا وجهه و بسطت أیدى من کنا نبسط أیدینا علیه لنرده عن معصیته و افتراقنا بعد الألفة و الاجتماع تحت ظل کنفه و تلهفنا عند الفوت على ما أقعدتنا عنه من نصرته و طلبنا من القیام بحق ما لا سبیل لنا الى رجعته.
و اجعله اللهم فى أمن مما یشفق علیه منه، ورد عنه من سهام المکائد ما یوجهه أهل الشنئان الیه و الى شرکائه فى أمره و معاونیه على طاعة ربه الذین جعلتهم سلاحه و حصنه و مفزعه و أنسه الذین سلوا عن الأهل و الأولاد و جفوا الوطن و عطلوا الوثیر من المهاد و رفضوا تجاراتهم و أضروا بمعایشهم و فقدوا فى أندیتهم بغیر غیبة عن مصرهم و خاللوا البعید ممن عاضدهم على أمرهم و قلوا القریب ممن صد عن وجهتهم فائتلفوا بعد التدابر و التقاطع فى دهرهم و قطعوا الأسباب المتصلة بعاجل حطام الدنیا.
فاجعلهم اللهم فى أمن حرزک و ظل کنفک و رد عنهم بأس من قصد الیهم بالعداوة من عبادک و أجزل لهم على دعوتهم من کفایتک و معونتک و أمدهم بتأییدک و نصرک و أزهق بحقهم باطل من أراد اطفاء نورک.
أللهم و املأ بهم کل افق من الآفاق و قطر من الأقطار قسطا و عدلا و مرحمة و فضلا و اشکرهم على حسب کرمک و جودک و ما مننت به على القائمین بالقسط من عبادک و ادخرت لهم من ثوابک ما یرفع لهم به الدرجات انک تفعل ما تشاء و تحکم ما ترید.(2)
سپاس و ستایش سزاوار خداوند است، از جهت شکرگزارى نعمتهایش، و درخواست فزون آن، و طلب رهایى به سبب آن نه غیر آن، و پناه بردن به سبب آن از ناسپاسى او و انکار عظمت و کبریایىاش. ستایش کسى که مىداند هر نعمتى دارد از پروردگارش است، و هر بدبختى و مجازاتى که به او رسیده است از جنایت و بدکارىهاى خودش است. خدا، بر محمد که بنده و فرستادهى اوست، و برگزیدهى الهى از بین مخلوقات مىباشد، و وسیلهى مؤمنان براى رسیدن به رحمت خداوند مىباشد – و نیز بر آل آن حضرت، درود پیوسته فرستد ؛ خاندان پاکى که امر و فرمان الهى را عهده دارند.
بارالها! به راستى که تو، تشویق به فضل و احسانت کردى، و دستور دادى تو را بخوانند، و پاسخ مثبت خود را براى بندگانى که دعا کنند تضمین نمودى ؛ اگر کسى با اشتیاق خود به تو پناه آورد و براى برآورده شدن حاجت خویش به درگاه تو روى آورد او را ناامید نمىکنى ؛ دستى را که به درخواست به سویت آمده است، خالى از بخشش و عطاى خود بر نمىگردانى، و از هدیههاى خوبت محروم نمىگردانى، تا به حال، کدام کوچکنندهاى به سوى تو آمده است و تو را نزدیک نیافته است؟ یا کدام میهمانى نزدت آمده او را رد کرده و پذیرایى ننمودهاى؟ بلکه کدام کسى است که فضل تو را کاوش کند و از سرچشمهى جود و بخشش تو سیراب نگردد؟ و کدام کسى است که در جستجوى فزونى از جانب تو باشد، دست خالى از بهرههاى تو برگردد؟
بارالها! و من با شوق و علاقهاى وصفناپذیر، به قصد حضرت تو آمدم ؛ و با دست خواهش خود، درگاه فضل و فزون بخش تو را کوبیدم ؛ و قلبم در نهایت بیچارگى و خاشعانه به مناجات و رازگویى با تو پرداخته است ؛ و تو را بهترین واسطهى خود براى شفاعت به سوى
تو یافتم ؛ و به خوبى مىدانم که خواسته نو و تازهام را، پیش از آن که از اندیشهى من بگذرد، یا در روان من بیفتد ؛ مىدانستى. پس خداوندا دعایم را به اجابت برسان، و درخواستم را به دستیابى به خواهشم برآورده ساز.
بارالها! فتنههاى گمراهکننده، ما را در برگرفته است ؛ و فرو رفتن در حیرت و سردرگمى بر ما چیره شده است ؛ و خوارى و کوچکى، ما را درهم کوبیده است ؛ و کسانى که امین دین تو نیستند، حاکم بر ما شدهاند ؛ و امور ما به دست افرادى از معدنهاى ابنه افتاده از کسانى که تعطیلکنندهى دستورات تو، و تلاشگر در جهت تلف کردن و نفله کردن بندگان تو، و خراب کردن و به فساد کشیدن شهرهاى تو هستند.
خدایا! پس از این که غنیمت را بعد از تقیسم میان خود مایهى چیرگى و استیلاى خویش قرار دادند ؛ و پس از آن که ریاست حکومت را به ما دادى، آن را بر اساس مشورت خود به کسى دیگر دادند ؛ و پس از آن که برگزیدهى الهى بودیم به عنوان ارث آنها شدیم. بدین سان، وسایل لهو و لعب و خوشگذرانى با پول و نصیب یتیمان و بیوهزنان از بیتالمال خریدارى شد، و اهل ذمه، حاکم و فرمانرواى مؤمنان راستین شدند ؛ و فاسقان هر قبیلهاى، سرپرست امور آنها شدند، دیگر در این شرایط نه کسى بود تا ایشان را از نابود شدن و هلاکت نجات بخشد ؛ و نه سرپرستى که مراعاتشان کند و با دیدهى رحمت به سوى ایشان بنگرد ؛ و نه کسى پیدا شد تا دلش بسوزد و جگر سوزان آنها را از گرسنگى نجات بخشد و سیر کند! بدین سان، آنان در سرایى تباه شده با خوارى به سر مىبردند ؛ و اسیرانى بیچاره و جانشینانى غم و اندوه و خوار شده گشتند.
بارالها! در واقع، زمان برداشت کشتزار باطل و نادرستى فرا رسید، و به نهایت رسید و پایه و ستونش محکم شد و راندهشدگانشان
گردآورى شدند، و نسلشان زیاد شد، و شاخ و برگ دواندند، و پایههاى حکومتشان استوار و مستقر گردیدند.
بارالها! دست توانایى از حق را براى برکندن ریشه و اساس باطل آماده ساز ؛ تا بازارش را کساد، و بزرگانش را ریشه کن، و دماغشان را به خاک بمالد ؛ تا در نتیجه، باطل مجبور شود چهرهى زشتش را پنهان کند، و حق و حقیقت نیز چهرهى زیبا و نیکوى خود را آشکار گرداند.
خدایا! تمام ستون و پایههاى باطل را در هم بشکن ؛ تمام سپرهایش را دریده، و اجتماع کلمه و اتحادش را پراکنده، و لشکر سنگینش را بىارزش (و خلع سلاح) فرما، تمام پایههاى بلند و برترىاش را به زیر کشیده، و تمام علمها و پرچمهاى برافراشتهاش را سرنگون، و تمام سبزهزارهایش را خشک کن.
خدایا! خورشید باطل و تاریک و خاموش گردان، و روشنىاش را از بین ببر، و یادش را به فراموشى بسپار ؛ به واسطهى حق و حقیقت، سرش را بیفکن ؛ و سپاهیانش را پراکنده ساز ؛ و دلهاى باطل پرستان را پر از رعب و وحشت کن.
خدایا! هیچ باقى ماندهاى از باطل وامگذار، و همه را نابود ساز ؛ تمام ساختمانهایش را با خاک یکسان کن ؛ تمام حلقههاى محاصرهى آنها را بشکن ؛ تمام سلاحهاى باطل را بىاثر کن ؛ تمام تیزىهاىشان را کند کن ؛ تمام چارپایانشان را نابود و بیچاره کن ؛ و تمام پرچمدارانشان را بر زمین بزن.
خدایا! به ما بنمایان که یاران باطل، پس از آن که از یکدیگر جدا نمىشدند به بردگى رفتهاند ؛ و پس از آن که با یکدیگر هم سخن و هم پیمان شده بودند، پراکنده گشتهاند ؛ و بعد از غلبه و چیرگى بر امت، سرافکنده و خوار شدهاند.
خدایا! روز عدل و دادگرى را به ما آشکار کن، و آن را به ما بنمایان
در حالى که پاینده است و هیچ تاریکى در آن نیست، و روشنیش را بدون هیچ شائبهاى به ما نشان بده. و از باران همیشگى آن بر ما نازل، و برکتش را به ما برسان، و هر کسى قصد بدى راجع به او دارد به او بشناسان، و بر تمام دشمنانش پیروز گردان.
بارالها! حق را آشکار کن، و صبح و پایان تاریکىها و سرگردانىها را برسان.
خدایا! به وسیلهى او قلبهاى مرده را زنده گردان، و گرایشهاى پراکنده را گرد هم آور، و نظرات متفاوت را یکى کن، و حدود تعطیل شدهات را برپادار، و دستورات دینى واگذاشته شدهات را دوباره به جریان بینداز، و گرسنگان را سیر گردان و بدنهاى رنجیده و سختى کشیده را به راحتى برسان همان گونه که زبان ما را به یاد او گویا کردى، و بر قلب ما گذراندى که تو را به خاطر او فرا بخوانیم و دعایش کنیم، و موفقمان گرداندى تا مردم را به سوى او فرا بخوانیم، و غافلان را از او دور کنیم ؛ محبت و دوستى نسبت به او را در دل ما سکونت دادى، و اشتیاق فراوان به او را در قلب ما قرار دادى، و خوش گمانى به خودت نسبت به برپا شدن دولت او را در دلمان گذاشتى.
بارالها! بهترین یقین نسبت به او را به ما بده ؛ اى تحقق بخش خوش گمانىها! اى راست آورندهى آرزوهاى درونى!
بارالها! به وسیلهى او کسانى را که در مورد او علیه تو حکم مىکنند، تکذیب کن ؛ و به واسطهى او گمانهاى کسانى را که از رحمت تو ناامید و از او مأیوساند، ناردست گردان.
خدایا! ما را یکى از سببها و یکى از علمها و نشانههاى هدایتش، و یکى از پناهگاههایش، قرار ده ؛ و چهرههاى ما را به واسطهى زینت بخشیدن او زیبا گردان ؛ و ما را با یاریش مورد اکرام و احترام قرار بده و خیر و نیکى در ما قرار ده تا به وسیلهى آن ما در نظر او قرار دهى ؛ و ما
را مورد شماتت و سرزنش کسانى که به نعمتهاى ما حسادت مىورزند، و در کمین پشیمان شدن و گرفتار شدنمان و نازل شدن عقوبتها هستند قرار مده.
پروردگارا! تو به خوبى مىبینى که دل ما پاک است، قلبمان از پنهان کردن کینهاى نسبت به افراد خالى است، و آرزوى گرفتارى و نابودىشان را نیز نداریم ؛ و مىبینى آنچه را که برایشان نازل مىشود از حفظ شدن آنان به وسیلهى عافیت ؛ و در مقابل، آنان در کمین نشستهاند تا فرصتى علیه ما به دست آورند، و غافلگیرانه بر ما هجوم آورند.
بارالها! خودت را از راه خویشتنمان به ما شناساندى و عیبها و زشتىهایى که ما داشتیم به ما نشان دادى به گونهاى که ترسیدیم نگذارند به پاسخگویى آشکار تو دست یابیم. این در حالى است که تو به کسانى که استحقاق ندارند مهربانى و فضل و بخشش مىکنى ؛ و نسبت به کسانى که درخواست نیز نمىکنند، خودت شروع به احسانى و نیکى مىکنى. بدینسان، کار ما را بر حسب کرامت و بزرگوارى، سخاوت، فضل و منت نهادنت، درست کن. همانا، تو هر کارى بخواهى انجام مىدهى ؛ و به هر چه اراده کنى. حکم مىکنى. ما به سوى تو اشتیاق داریم، و از تمام گناهانمان توبه مىکنیم.
بارالها! همان کسى را که تنها به سوى تو فرا مىخواند، و از بین بندگانت براى برقرارى عدل و داد دست به قیام مىزند، و خود را نیازمند رحمتت مىداند، و احتیاج به کمک تو براى فرمان برداریت دارد ؛ همان کسى که ابتداءا نعمتت را به او مرحمت کردى، و لباسهاى کرامت و بزرگوارى خود را بر او پوشانیدى، و دوست داشتن فرمان برداریت را بر دلش افکندى، و از روى محبت جایگاهش را در قلبها محکم گردانیدى، و موفق کردى کارهایى را که مردم زمانه از انجامش خوددارى کردهاند، انجام دهد ؛ و او را
گریزگاه و پناهگاهى براى بندگان ستمدیدهات، یاور کسانى که جز تو یاورى نیافتهاند، تازهکنندهى احکام تعطیل شده و فراموش شدهى قرآنت، و محکم کننده آن دسته از نشانههاى دینت که رد شده است، و محکم کننده و برپا کنندهى سنتها و روشهاى کنار زده شدهى پیامبرت – که درود و سلام و رحمت و برکتهاى تو بر او و آل او باد – قرار دادى.
خدایا! بدین جهتها، او را در پناهگاهى قرار ده تا از شر متجاوزان در امان باشد ؛ و دلهایى را که از ستم ستمگران دچار اختلاف گشته به سبب او روشن گردان ؛ و او را به برترین چیزهایى برسان که قیامکنندگان براى عدالت – در بین پیروان پیامبرانت – بدانها دست یافتهاند.
خدایا! کسانى که سهمى براى بازگشت به محبت خودت براى ایشان قرار ندادهاى را به دست آن حضرت خوار و ذلیل گردان و نیز کسانى را که بناى دشمنى با او دارند خوار کن سنگ عذاب نابودکنندهات را به طرف تمام کسانى که قصد دارند با فساد کردن و تباهى دین او را به خوارى و بیچارگى بکشانند و امورش را پراکنده کنند رها کن.
خدایا! غضبنما براى شخصى که طلبکنندهى خونى براى او نباشد و قوت توانگرى براى او نباشد و دشمنى مىکند با نزدیکان و دوران تو این کارها را به عنوان منتى از تو بر او مىدانیم، نه این که او بر تو منتى داشته باشد.
بارالها! همان گونه که جان خویش را به خاطر تو در تیررس مخالفان قرار داد، و سعى نیکو نموده است به بذل خون خود از براى دفع نمودن از حریم مؤمنان ؛ و در رد شر و بدى ستمکاران، بىدین شدگان و شک کنندگان ؛ تا جایى که گناهانى که آشکار شده بود پنهان کرد و چیزهایى را آشکار کرد که دانشمندان دینى پیمان داده
بودند آن چیزها را براى مردم تبیین و روشن کنند و کتمان نکنند ؛ ولى آن امور را به فراموشى سپرده بودند! و مردم را تنها به فرمانبردارى از تو فراخواند، و اینکه کسى از مخلوقات را براى تو شریک قرار ندهد و دستورش را برتر از دستور تو قرار ندهد. افزون بر آن چه گفته شد، تلخى سختىها و رنجهاى خشمى را که قلب را مجروح مىکند، جرعه جرعه مىنوشد ؛ غمهایى را که پیوسته به او مىرسد، تحمل مىکند ؛ امور دردناکى که تازه به او مىرسد که هر لحظه تازهتر مىشود ؛ غصههایى که در گلوى ماند و از حلقوم فرو نمىرود، و پهلوى انسان توان تحملش را ندارد ؛ تحمل مىکند. اینها در هنگامى است که به دستورى از دستورات و کارهاى تو مىنگرد، ولى دستش کوتاه است و نمىتواند آن دستور دگرگون شده را تغییر دهد و آن گونه که تو دوست دارى قرارش دهد.
خدایا! با یاریت پشتش را محکم گردان، و توانایىاش بده آنچه را نتوانسته انجام دهد از دور کردن خوشگذرانها در راه حمایت تو، و نیروى او را از جهت باز شدن دستش با تأیید خودت افزایش بده، ما را از انس گرفتن با او مگریزان (به وحشت مینداز)، آرزویش را – که درستى و اصلاح فراگیر امور مردمش و عدالت آشکار در بینشان است – بر باد مده و ناامیدش مساز.
خدایا! هنگام حساب و کتاب بندگانت، جایگاه او را به خاطر برپایى حکومت راستینت، شرافتمند گردان ؛ پیامبرت حضرت محمد را – که درود تو بر او و آل او باد – با دیدن آن بزرگوار و کسانى که فراخوانیش را پذیرفته و دنباله روش بودهاند ؛ شادمان گردان و به خاطر این که به دستور تو قیام کرده و دستوراتت را اجرا مىکنند، ثوابش را افزون و شایسته گردان ؛ در زمان زندگانیش نیز او را نزدیک و نزدیک خود بگردان، و به بیچارگى و بدبختى ما پس از او رحم کن.
(خدایا!) به ما رحم کن آن گاه که پس از گم کردن روى مبارک او، مجبور به فروتنى در برابر کسانى شویم که با او نابودشان مىکردیم ؛ و کسانى که ما بر ایشان مسلط شده بودیم تا آنها را از نافرمانى آن حضرت باز داریم، بر ما پس از او مسلط شوند ؛ رحم کن بر ما که پس از هماهنگى و دوستى و گرد آمدن در زیر سایهى حمایت او، دوباره پراکنده شویم ؛ بر ما رحم کن که هنگام از دست دادن، حسرت و تأسف بخوریم که نتوانستیم او را یارى کرده و در پى برپایى حق براییم ؛ بدان جهت که قادر به بازگرداندن او نیستیم.
خدایا! او را در امان از چیزهایى بدار که برایش مىترسیم ؛ تیرهاى نیرنگى را که کینهتوزان و بدخواهانش به سوى او (و وزیران و کمکرسانان او در راه فرمانبردارى از پروردگارش) پرتاب مىکنند ؛ همان مددکارانى که آنان را اسلحه، دژ، پناهگاه و مونس آن حضرت قرار دادهاى ؛ همان عزیزان و یاورانى که از خانواده و فرزندانشان دست کشیده، و وطن را ترک کردند، و از بستر و خواب آرام گذشتند، و تجارتها و بازرگانى خود را رها کردند، و به کسب و کار خویش ضرر و زیان وارد کردند ؛ و بدون پنهان شدن از شهرشان در مجالس و محافل عمومى و مهمشان پیدایشان نشد ؛ و با افرادى که نسبتى نداشتند، به خاطر کمک و یاریشان در کارشان، رابطه دوستى برقرار کردند ؛ و نزدیکانى را که سد راهشان مىشدند، کنار گذاشتند ؛ و پس از آن همه اختلاف و دشمنى و قطع رابطه در روزگارشان، گروهى تشکیل دادند ؛ و همه وسیلههایى را که به خار و خاشاک زودگذر دنیا بسته شده بود از بیخ و بن برکندند.
بارالها! بدین ترتیب، ایشان را در امان نگهداریت، و سایهى حمایت خودت قرار بده ؛ و بدى و شر هر یک از بندگانت را که قصد دشمنى با آنان را دارد، از ایشان برگردان ؛ و به خاطر فراخوانیشان به سوى تو،
سرپرستى خویش را براى آنها زیاد کن ؛ و با توفیق و یارى و پیروزیت، حمایتشان کن ؛ و به وسیله حقیقتى که دارند باطل را از کسانى که قصد خاموش کردن نور تو را دارند، نابود گردان.
بارالها! به وسیلهى ایشان، تمام افقهاى هستى، و تمام گوشهها و اقطار جهان را، پر از داد و عدل و رحم و مهربانى و احسان خودت گردان، و بر حسب کرامت و سخاوتمندى و منتهایى که نسبت به بندگان عدالتمندت دارى، به یاران آن حضرت نیز پاداش بده ؛ و با ثوابهایى که براىشان ذخیره کردهاى، درجهى ایشان را بالاتر ببر ؛ به راستى که تو هر چه را بخواهى انجام مىدهى، و آنچه را اراده کنى، حکم مىفرمایى.
در کتاب «البلد الأمین» این عبارات نیز وجود دارد:
و صلى الله على خیرته من خلقه محمد و آله الأطهار.
أللهم انى أجد هذه الندبة امتحت دلالتها، و درست أعلامها، و عفت الا ذکرها، و تلاوة الحجة بها.
أللهم انى أجد بینى و بینک مشتبهات تقطعنى دونک، و مبطئات تقعد بى عن اجابتک، و قد علمت أنى عبدک و لا یرحل الیک الا بزاد و أنک لا تحجب عن خلقک الا أن یحجبهم الأعمال دونک، و قد علمت أن زاد الراحل الیک عزم ارادة یختارک بها، و یصیر بها الى ما یؤدى الیک.
أللهم و قد ناداک بعزم الارادة قلبى فاستبقنى نعمتک بفهم حجتک لسانى و ما تیسر لى من ارادتک.
أللهم فلا اختزلن عنک و أنا آمک، و لا احتلجن عنک و أنا أتحراک.
أللهم و أیدنا بما نستخرج به فاقة الدنیا من قلوبنا، و تنعشنا من مصارع هوانها و تهدم به عنا ما شید من بنیانها، و تسقینا بکأس السلوة عنها حتى تخلصنا لعبادتک، و تورثنا میراث أولیائک الذین ضربت لهم المنازل الى قصدک، و آنست وحشتهم حتى و صلوا الیک.
أللهم و ان کان هوى من هوى الدنیا أو فتنة من فتنها علق بقلوبنا حتى قطعنا عنک أو حجبنا عن رضوانک، و قعد بنا عن اجابتک.
فقطع اللهم کل حبل من حبالها جذبنا عن طاعتک، و أعرض بقلوبنا عن أداء فرائضک، و اسقنا عن ذلک سلوة و صبرا یوردنا على عفوک و یقدمنا على مرضاتک، انک ولى ذلک.
أللهم و اجعلنا قائمین على أنفسنا بأحکامک حتى تسقط عنا مؤون المعاصى، و اقمع الأهواء أن تکون مساورة، و هب لنا وطء آثار محمد و آله صلواتک علیه و علیهم، و اللحوق بهم حتى یرفع الدین أعلامه ابتغاء الیوم الذى عندک.
أللهم فمن علینا بوطء آثار سلفنا، و اجعلنا خیر فرط لمن ائتم بنا، فانک على ذلک قدیر و ذلک علیک یسیر، و أنت أرحم الراحمین، و صلى الله على محمد سیدنا و آله الأبرار و سلم.
و خداوند، درود پیوستهاش را بر برگزیدهى مخلوقاتش یعنى حضرت محمد و خاندان پاکش نثار کند.
بارالها! این گونه فکر مىکنم که دلالت این ندبه و زارى محو شده، و نشانههاى آشکارش کهنه شده، و تنها پاداش و قرائت کردن استدلال به آن مانده.
خدایا! من، بین خودم و تو، اشتباهاتى مىبینم که مرا از تو جدا مىسازند ؛ و موانعى که مرا از اجابت تو باز مىدارند، و به خوبى مىدانم که من بندهات هستم، و نیز معلوم است که تنها با زاد و توشه مىتوان به سوى تو کوچ کرد ؛ تو، از مخلوقاتت پنهان نیستى، و این کارهاى بندگان است که ایشان را از تو محجوب و محروم مىسازد.
خدایا! به خوبى مىدانم که توشهى کوچکننده به سوى تو، همان اراده و تصمیم قطعى است که مىگیرى و تو را برمىگزیند – تا به سویت بیاید – و بدین وسیله براى رسیدن تو حرکت مىکند.
بارالها! قلب من، با تصمیم قطعى خود تو را ندا مىدهد ؛ پس نعمتت را برایم به سبب فهمیدن حجت پایدار کن، و هر چه ممکن است با ارادهى خودت برایم فراهم کن.
بارالها! من تو را قصد کردم ؛ پس، مرا از خود جدا مساز ؛ و من در جستجوى تو هستم، پس مگذار از تو بریده شوم.
خدایا! به طورى ما را موفق گردان که فقر و نیاز دنیوى را از قلبمان بیرون کنیم ؛ و ما را از محلهاى سقوط دنیایى در امان دار ؛ و پایههاى محکم علاقهى به دنیا در درون ما ویران ساز ؛ و به ما جامى از جدایى و رهایى از آن بنوشان تا براى بندگىات ما را خالص گردانى. و میراث جاودانهى دوستان خودت را نصیبمان کن، همان دوستانى که جایگاههایى براى رسیدن به خودت براىشان درست کردى، و وحشتشان را تبدیل به انس و آرامش نمودى تا در نهایت به تو وصال رسیدند.
خدایا! اگر از خواهشها یا فتنهها و فریبندگىهاى دنیایى، باز هم چیزى به دلمان چسبیده بود تا ما را از تو جدا سازد یا از رضوان و خشنودىات محروم سازد، و از دستیابى به پاسخ مثبت تو بازمان دارد.
خدایا! هر رشته علاقهى دنیایى را که بخواهد ما را از فرمانبردارى تو برگیرد و جذب دنیا کند، یا قلبهاى ما را از انجام واجبات تو باز داشته و روگردان کند ؛ از بیخ و بن برکن. و از جامى به ما بنوشان که از دنیا رها شویم، و صبرى به ما بده که ما را به عفو و بخشش تو برساند، و ما را وادارد تا به رضوان و خشنودیت دست یابیم ؛ به راستى که اختیار این کارها در دست با کفایت توست.
بارالها! ما را چنان کن که خود را وادار به انجام دستورات و احکامت کنیم تا رنج و سنگینى گناهان را نیز از ما بیندازد ؛ و هوسهاىمان را از این که همواره به ما حملهور باشند، سرکوب کن ؛ و
پیمودن راه و روش حضرت محمد و آل او را – که درودت بر او و ایشان باد – بر ما ارزانى بدار، و بدینسان به ایشان برسیم ؛ در نهایت، دین، پرچمهایش را برافرازد ؛ به امید روزى که نزد تو باشد.
بارالها! این منت را بر ما بگذار که آثار و آنچه به جاى مانده از گذشتگان (و پیشوایان (مان را بپماییم ؛ و ما را بهترین پیشگامان براى کسانى قرار ده که مىخواهند دنبالهرومان باشند. به راستى که تو هم توان این کار را دارى، و هم انجام آن برایت آسان است ؛ و تو، مهربانترین مهربانان هستى ؛ و خداوند، درود و سلام پیوستهاش را بر محمد – سرور ما – و خاندان نیک رفتارش، نثار کند(3)
1) در کتاب «مکیال المکارم» مىنویسد: این دعاى قنوت، از مولاى ما، حضرت امام حسن عسکرى علیهالسلام روایت شده است، و شیح طوسى رحمه الله در کتاب «مهج الدعوات» در باب دعاهاى قنوت امامان علیهمالسلام ذکر کرده است، لیکن – بر اساس برخى روایات به نظر مىرسد که این دعا به وقت خاصى تعلق ندارد ؛ گرچه بهتر است در اوقات ویژه و مخصوص و داراى فضیلت پیشتر خوانده شود.از روایت سید بن طاووس رحمه الله و دیگر روایات بر مىآید که این دعا داراى اثرى ویژه و کامل براى راندن ستمگر، و گرفتن حق ستمدیدگان از ستمگران است ؛ به همین جهت، مىتوان از این مطلب استفاده کرد که یکى از فایدههاى این دعا اگر براى درخواست فرج و ظهور و یارى امام زمان علیهالسلام خوانده شود آن است که ستمگر و بدى و سلطهى او دفع گردد.سید بن طاووس رحمه الله در مورد این دعا مىفرماید: امام حسن عسکرى علیهالسلام در قنوت خود این دعا را خوانده و به مردم قم – که از موسى بن بغى شکایت کرده بودند – نیز دستور خواندن این دعا را داد. (پایان سخن سید بن طاووس رحمه الله).نویسندهى کتاب «منح البرکات» – که شرحى است بر کتاب «مهج الدعوات» – از کاب «اعلام الورى فى تسمیة القرى» (نوشتهى ابوسعید اسماعیل بن على سمعانى حنفى) نقل مىکند که: موسى بن بغى بن کلیب بن شمر بن مروان بن عمرو بن غطه ؛ از یاران متوکل عباسى لعنه الله و از کارگزاران او بود که بر قم فرمانروایى مىکرد. این خبیث ناپاک، همان کسى است که متوکل ملعون، دستور ویران کردن قبر مولاىمان حضرت امام حسین علیهالسلام و تبدیل آن جا به یک مزرعه را ؛ به او داد.وى، ستمگرى خونریز و حرمتشکن، و حاکم قم بود و بیش از ده سال بر مردم این شهر حکمرانى مىنمود. مردم قم به شدت از او مىترسیدند، چون به شدت نسبت به پیشوایان بزرگوار علیهمالسلام عناد مىورزید و در میان مردم قم ایجاد فساد مىنمود و آنها را با قتل و کشتار تهدید نموده و بر این امر مصمم بود. تا آن که از او به امام حسن عسکرى علیهالسلام شکایت کردند، و آن حضرت دستور دادند که مردم قم، «نماز مظلوم» را بخوانند، و موسى بن بغى (حاکم وقت قم) را نفرین کنند و براى نفرین به او این دعا را بخوانند. پس از این مردم قم این کار را انجام دادند، خداوند حتى به اندازه یک چشم بر هم زدن به آن حاکم ستمگر مهلت نداد، و به سختى و مقتدرانه او را نابود کرد.نویسندهى کتاب مزبور مىگوید: این گفتار نگارندهى کتاب «منح البرکات» را نقل به معنا کردم ؛ چون، آن کتاب به زبان فارسى است، وى چگونگى خواندن «نماز مظلوم» را بیان نکرده است ؛ در بخش نمازها به بیان «نماز مظلوم» که در کتاب «مکارم الاخلاق» یافتیم، مىپردازیم. (مکیال المکارم: 2 / 85). نویسندهى «مکیال المکارم» در بخشى دیگر از کتاب خود مىگوید: نماز مظلوم بدین صورت است که دو رکعت نماز – با هر سورهاى که خواستى – مىخوانى، و هر قدر توانستى بر محمد و آل محمد علیهمالسلام صلوات مىفرستى ؛ سپس مىگویى:أللهم ان لک یوما تنتقم فیه للمظلوم من الظالم، لکن هلعى و جزعى لا یبلغان بى الصبر على أناتک و حلمک، و قد علمت أن فلانا ظلمنى، و اعتدى على بقوته على ضعفى، فأسألک یا رب العزة، و قاسم الأرزاق، و قاصم الجبابرة، و ناصر المظلومین، أن تریه قدرتک، أقسمت علیک یا رب العزة، الساعة الساعة.بارالها! تو، روزى را دارى که در آن روز براى ستمدیده از ستمگر انتقام مىگیرى ؛ لیکن، بىصبرى و زودرنجى من نمىگذارد بتوانم نسبت به مهلت دادن و بردبارى تو با ستمگران صبر کنم و تاب بیاورم.خدایا! به خوبى مىدانى که فلان شخص بر من ستم روا داشته است ؛ و با قدرت و توانى که دارد و با توجه به ناتوانى من در برابر او، نسبت به حقوق من تجاوز کرده است.پس اى خداى صاحب عزت! اى تقسیمکنندهى روزىها! اى کوبندهى زورگویان! اى یاور و پیروزکنندهى ستمدیدگان! از تو درخواست مىکنم توان و قدرتت را به او بنمایانى و نشان دهى. اى پروردگار عزتمند! تو را سوگند مىدهم که این کار را همین حالا و در همین ساعت، در همین ساعت انجام دهى.مکیال المکارم: 2 / 86.
2) مهج الدعوات: ص 85. البلد الأمین: ص 660 و مصباح المتهجد: ص 156 با اندکى تفاوت.
3) البلد الأمین: 663. به نقل از صحیفهى مهدیه: ص 156 تا 171.