امام حسن عسکرى علیهالسلام در حوزهى علمیه خود علاوه بر تدریس فقه و معارف اسلامى درس اخلاق و حقوق را نیز به شاگردانش مىآموخت و آنها را به آداب حقوق از دیدگاه تشیع راستین آشنا مىساخت. در این راستا به درس زیر، از مکتب آن بزرگ مرد علم و کمال توجه کنید.
شاگردان سراپا به بیانات امام حسن علیهالسلام گوش فرا داده بودند، آن حضرت چنین تدریس مىکرد:
آن کس که بهتر از همه حقوق برادران دینى خود را مىشناسد و نیازهاى آنها را تأمین مىکند در پیشگاه خداوند ارجمندتر از دیگران است و کسى که در دنیا در برابر برادران دینیش تواضع کند او در پیشگاه خدا از انسانهاى راستین و از شیعیان حقیقى امیرمؤمنان على علیهالسلام است.
روزى پدر و فرزندى مهمان امیرمؤمنان على علیهالسلام شدند، آن حضرت برخاست و از آنها استقبال و احترام کرد و آنها را در صدر مجلس نشانید و خود در روبهروى آنها نشست، سپس غذا طلبید، غذا حاضر
کردند و آن دو نفر از آن غذا خوردند، سپس از قنبر غلام خود آفتابه را گرفت تا به دست آن مرد مهمان پدر بریزد.
او مانع شد و خود را به خاک انداخت و خاکسارى کرد که من خاک پاى شمایم. جسارت مىشود، شما آب نریزید، اى امیرمؤمنان! آیا رواست که خدا بنگرد تو با آن مقام به دست من آب بریزى؟
امیرمؤمنان علیهالسلام فرمود: بنشین و دستهایت را با آبى که مىریزم بشوى، خداوند مىبیند که برادر دینیت ؛ من بدون تفوق طلبى و اظهار برترى به تو خدمت مىکند و منظورش از این خدمت آن است که در بهشت ده برابر اهل دنیا و اهل ممالک الهى او را خدمت کنند.
آن مرد نشست، على علیهالسلام به او فرمود:
تو را به حق عظیم خودم بر تو که آن را شناختهاى و مرا به افتخار خدمتگزارى تو رساندهاى به گونهاى با کمال آرامش بنشین و دستت را بشوى که اگر قنبر دست تو را مىشست، همان گونه مىنشستى.
آن مرد همان گونه نشست و على علیهالسلام آب ریخت و دست او را شست. پس از فراغ، آفتابه را به پسرش محمد حنفیه داد و فرمود:
پسرم! اگر پسر این مرد تنها در نزد من بود، دستش را مىشستم، ولى چون نزد پدرش با هم مىباشند، خداوند دوست ندارد بین پدر و پسر به طور مساوى رفتار شود، پدر دست پدر را شست، اینک تو پسرم! دست پسر این مرد را بشوى.
محمد حنفیه دستور پدر بزرگوارش را اجرا نمود.
امام حسن عسکرى علیهالسلام پس از بیان این ماجراى زیبا فرمود:
فمن اتبع علیا على ذلک فهو الشیعى حقا ؛
کسى که در امور حقوقى این گونه از على علیهالسلام پیروى کند، شیعهى حقیقى است.(1)
1) احتیاج طبرسى: ج 2، ص 268، 267.